از زلزله بم تا سیل گلستان
از شیوه مدیریت لیبرال ها تعجب نکنید.
روز ۵ دی ۸۲ ایران گریست. غمِ زلزله بم، ایران را سیاهپوش کرد؛ ۳۰هزار کشته و ۲۰۰هزار زخمی و آواره. کمکها سرازیر شد؛ از صلیبسرخ تا ژاپن،مردم هم یکپارچه شدند برای کمک به بم.
اما کیلومترها آن طرفتر، نمایندگان مجلس ششم در تدارک تحصن در اعتراض به رد
صلاحیتهای شورای نگهبان بودند. چندماه به انتخابات مجلس هفتم مانده بود و اصلاحطلبان اعتراض داشتند به رد صلاحیتها.
دو هفته پس از زلزله، مجلس ششم رسما زنگ تحصن را زد. حتی نماینده بم هم متحصن شد. روزنامههای اصلاحطلب خبرهای تحصن را درشتتر از زلزله تیتر کردند. BBC و VOA گزارش میرفتند.
رهنورد و ابراهیم یزدی هم به مجلس آمدند در حمایت از متحصنین. اما کیلومترها آن طرفتر کسی به بم نمیرفت. روزنامهها اعلام کردند که ۱۰۰معاون وزیر دولتِ خاتمی در همراهی با مجلس استعفا خواهند داد. خاتمی هم به مجلس پیام داد که «باهم میمانیم و باهم میرویم»
تهدید به استعفا را، رئیسجمهور کشوری میکرد که ۳۰هزار کشته و ۲۰۰هزار آواره روی دستش مانده بود. واقعا چه وقت گلایه و شکایت به ردصلاحیت بود؟
رهبری دست به کار شد و با لباس مبدل خود را به بم رساند تا شاید کاری کند. سپاه و بسیج را هم فرمانِ کمک داد. احمدکاظمی، نیروی هوایی سپاه را بسیج کرد برای بم. هر ۱۲دقیقه یک فروند هواپیما یا بالگرد مجروحان را از بم خارج میکرد.
مجلس ششم اما، ۲۰ روز تحصن کرد. بیاعتنا به بم، حرفشان این بود که بدون توسعه سیاسی نمیشود توسعه اقتصادی کرد.
حالا پس از ۱۶ سال دوباره تاریخ تکرار شد. چند روزی بود که برخی از شهرهای گلستان در آب فرو رفته بود اما
استاندار حتی به ایران بازنگشت خبر اول همچنان برنامه ۹۰ و فردوسیپور بود؛
مشاور رییسجمهور در حال توییت نظرسنجی برای برنامه نود بود و مطهری نایب رییس مجلس اصلاحطلبان، در اینستاگرام از فردوسیپور می نوشت.
رییسجمهور هم چنان در تعطیلات نوروزی خود در قشم به سر می برد اما همچنان شهر در آب بود...
اینبار هم رهبری خود دست به کار شده. فرمانده، کل قوا را بسیج کرد برای کمک به سیل زدگان
بازهم سپاه و ارتش آمد...
بازهم بسیج و حزبالله...
درست مثل۱۶ سال پیش...
سابقه کشورداری اصلاحطلبان گواه این است که آنان در خوشبینانه ترین حالت ،توسعه سیاسی را مقدم بر رفاه اقتصادی میدانند.
@bicimchi1
رفت اما دل من مانده برِ دوست
هنوز
جسمی و دل در گرو اوست هنوز
نامش داود بود...
دلداده ای از دیار اهل ایمان؛
عاشقی وارسته و تشنه...
سال ۱۳۴۳ در آغوش مادر جای گرفت و در شهرستان خوی استان آذربایجان غربی بزرگ شد و آموخت آن که ذکر "اَشهَدُ اَنَّ عَلیاً وَلیُ الله" را بر لب دارد، تشنه #شهادت است و تشنه انجام امر حضرت حق...
لذا در زمان جنگ تحمیلی سلاح بر دوش گرفت و قدم های استوارش را بر خاک خونین رزم نهاد...
صمدلویی در جبهه های نبرد حق علیه باطل مردانه رزمید و سرانجام در سرزمین ماووت عراق در تاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۳۰ برات دیدار حضرت حق را دریافت کرد و در سن ۲۳ سالگی به آسمان پرکشید...
#شهید_داود_صمدلویی
@bicimchi1
لیلا زیاورزی مادر سردار شهید حمید کارگر به فرزندان شهیدش پیوست
این بانوی مقاوم در راه انقلاب و اسلامی سختی های زیادی را به جان خرید و با تربیت فرزندان صالح در دفتر زندگی ماندگار شد.
ایشان دو فرزند خود را در دفاع مقدس نثار اسلام کرد.
روحش شاد یادش گرامی
پیکر پاکش امروز ساعت ۱۵ در قائمشهر تشییع خواهد شد
@bicimchi1
#تلنگر
"خلوص نیت"
اینجانب بعد از یک سال که در خدمت او در واحد بسیج انجام وظیفه می کردم متوجه شدم که برادر رنجوری مقدم، درجنگ از ناحیه سرو صورت و چشم مورد اصابت ترکش قرار گرفته است. بنده چندین بار ضمن گفتگو های دوستانه گفتم:"برادر چرا دنبال تشکیل پرونده جانبازی و تعیین درصد آن نیستید؛ شاید در آینده برای مداوا به آن نیاز داشته باشید" او باخلوص نیت و اعتقاد خاصی گفت:
"نیازی نیست. جراحت من در برابر خیلی از جانبازان که نخاعشان قطع شده یا دست و پا و چشم خود را از دست داده اند، آنقدر ناچیز است که من نمی توانم و نباید ادعایی داشته باشم،"
راوی : سرهنگ پاسدار فیروزی جهانتیغ.
#شهیدمحسن_رنجوری_مقدم
ارسالی متن از برادر شهید
@Bicimchi1
#روزی_حلال
#حلال_زادگی_اتفاقی_نیست
شانزده هزار تومان برای پول شهریه باید به حساب دانشگاهش می ریختم، از واحدهای مقطع لیسانسش فقط سه واحد مانده بود، این سه واحد را قبلاً برداشته بود ولی به خاطر مأموریت نتوانسته بود بخواند، بعضی از دوستانش گفته بودند: چون مأموریت بودی و نرسیدی بخونی بهت تقلب میرسونیم.
ولی #حمید قبول نکرده بود، اعتقاد داشت چون این مدرک میتواند روی حقوقش اثر بگذارد باید همه درسهایش را با تلاش خودش قبول شود تا حقوقش شبهه ناک نباشد، قرار شد هزینه شهریه را واریز کنم تا وقتی حمید برگشت بتواند امتحان بدهد و درسش را تمام کند.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
منبع: کتاب "یادت باشد"
@bicimchi1
همہ زندگیش با حضرت زهرا(س) پیوند خورده بود...
وقتے ازدواج ڪرد مهریہ زنش شد مهریہ حضرت زهرا(س)...
دو تا آرزو داشت:
اوّل اینکہ خداوند بهش یه دختر بده اسمشو بذاره فاطمـہ؛
بعد هم اینکہ وقتے #شهید شد گمنـام بمونہ، مثل حضرت زهرا(س)...
جفت آرزو هاش برآورده شد هم شد بابای فاطمہ هم گمنام موند...
ولادت: ۱۳۳۷ قمیشلو، شهرضا
شهادت: بهمن ماه ۱۳۶۱، فکّه
شهید جاویـــــدالاثـر
#حمزه_علی_احسانی
@bicimchi1
بسم الله
تابلو خورده بود: "قطعه شهدا"
از دور که نگاه کردم متوجه شدم متفاوت از قسمتهای دیگهست اما وقتی اومدم داخل محوطه، خودمونی بگم حالم گرفته شد...
پس اون قفسهها کو؟ گل و گلکاریهای دور هر #شهید...
دم عیدی که میری گلزار شهدای بهشت زهرا(س)؛ مادرهای شهدا رو میبینی که با چه شوق و ذوقی اولِ کار قاب عکس جگرگوشه شون رو برمیدارند و با نفسشون و یک دستمال، برقی میندازن به قاب که نگو...
سربند #یازهرای پسرشو میبنده و با یه بسم الله موزه جم و جور عزیز کرده رو نو نوار میکنه بعدشم نوبت میرسه به قربون صدقه رفتن و درد و دلهای مادر و پسری؛ هفت سین کوچیکی میچینه و یاعلی...
اصل، شهدا هستند درست، اما این از مواردیه که فرم خیلی به محتوا کمک میکنه...
یکسانسازی فرم مناسبی برای مزار شهدا نیست...
#شهید
#یزد
#خلد_برین
#یکسان_سازی
#گلزار_شهدا
@bicimchi1
#مناجات_شهید
"این منم خدا خدا میگویم؛
خدای من ای خدای مهربان
آیا این منم که نام تو را بر زبان می آورم؟!
این منم که خدا خدا میگویم، همیشه
احساس میکنم تا لبیکی از مقام شامخت تارهای قلبم را نلرزاند، این نام بزرگ در زبانم طنین نمی اندازد از خود بی خود میشوم و نمیدانم چه بگویم...
پروردگارا ما چون صدای منادی حق را شنیدیم که میگفت #ایمان آوردید، ایمان آوردیم...
پروردگارا هر کس در دنیا آرزویی دارد
ولی من آرزویی ندارم بجز پاک بودن در دنیا و #شهید شدن در راه خودت..."
#شهید_قاسمعلی_کیانی
@bicimchi1