eitaa logo
بیسیم‌چی
5.2هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
11.6هزار ویدیو
124 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
جايت خالى هوا چه‌قدر براى داشتنت خوب است... #افشين‌صالحى #شهیدحمیدمختاربند #صبح_بخیر بیسیم چی https://eitaa.com/bicimchi1
لوراح عطر الورد عطرک یظل ایفوح لو طال بینه البعد ساکن تظل بلروح اگه عطر گلها از بین بره عطر تو همیشه هست اگه مسافت و دوری مان دارز شد همیشه درقلب من میمونی @bicimchi1
مگیر خرده ڪه یک پا و یک عصا دارم مگیر خرده که آن پاے دیگرم آنجاست... @bicimchi1
امید وصل تو جانم به رقص می‌ آرد چو باد #صبـــح ڪـــه در گردش آورد ریحان . . . بفرمایید املت...😊 #شهید_سید_سجاد_خلیلی #شهادت:٢١ فروردین ۱۳۹۵ #خان_طومان @bicimchi1
آن اشک ها آن چشم های آسمانی آن سجده های بی ریا یادم نرفته #فرهادهای خط شکن، شب های شیرین کوهی که می شد جا به جا یادم نرفته... @bicimchi1
#همدان_روستای_رباط_شورینی پیراهنی که علی در عکس به تن دارد همان پیراهنی است که مادر از او به یادگار نگه میدارد. مادر در سفر کربلا پیراهن علی را باخود می برد تا فرزندش را در این زیارت معنوی سهیم کند .افسانه هم در کنار مادر بزرگش تنها قاب عکس دایی خو را نگه داشته است. #پاسدار_شهید_علی_محمدی با کمین گرگ صفتان ضدانقلاب منطقه ی بانه در یک نبرد مظلومانه درتاریخ ۶شهریور۱۳۶۷به شهادت میرسد @bicimchi1
🔺اذا حبک یسیر الموت اموت اگر عشق تو مرگ باشد میمیرم به مناسبت هفتمین سالگرد آسمانی شدن شهدای تپه جاسوسان ۹۰/۶/۱۳ @bicimchi1
وقتی نگاهم میکنی ، بذر شرمی جاودانه را در خاک وجودم می نشانی تا بفهمانی ام "این رسمش نبود" رفتنت برای ماندنن را!! @bicimchi1
یاد کسے ڪہ سوے حرم پر ڪشید و رفت از قید و بند عشق زمینے رهید و رفت... ققنوس هم به اوج پرش غبطہ مے خورد با بالهاے عرشے عشقش پرید و رفت #شهید_محمدمهدی_مالامیری @bicimchi1
ای سرم فدای سرت جانم... @bicimchi1
‌ امروز سالروز شهادت #رئیسعلی_دلواری و روز مبارزه با استعمار انگلیس است رهبر انقلاب: رئیسعلی دلواری #قهرمان مبارزه با #استعمار_انگلیس است و ملت ایران همانند شهید رئیس علی دلواری که در مقابل انگلیس ایستادگی کرد، امروز در برابر قدرت های متجاوز به سرکردگی آمریکا ایستاده است و از دشمنان خود هیچ واهمه ای در دل ندارد. @bicimchi1
ما عقب ماندگان عصر هوس چیزی از عاشقانه هایتان نمی فهمیم اینجا هر چیزی بی رنگ از یاد خدا باشد روشنفکری است... @bicimchi1
کنار حوزه علمیه روستای شورک ملکی اهل سنت شرق کشور مراسم جشن و پخش شربت به مناسبت عید غدیر @bicimchi1
راه عشق را از شیر حلال مادرم لقمه حلال پدرم انتخاب همسرم بدست آوردم... #شهید_حججی #شهادت @bicimchi1
آشنا شدنش با علی محمودوند و مجید پازوکی، او را عاشق بچه های گروه #تفحص کرد... آخرین تفحص اش، شب بعد از شب های قدر بود #محمد قبل از شهادت، به عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد و آخر در جستجوی شهدا، به همراه علیرضا شهبازی، در #فکه پر کشید... شهید محمد زمانی زمزمه اش این بود: عشق است در آسمان پریدن عشق است در خاک و خون غلطیدن #جستجوگر_نور #شهید_محمد_زمانی @bicimchi1
#سیره_شھید ســال دوم یک #اسـتاد داشــتیم گیرداده بود همه باید #کراوات بزنند سرامتحان،"چـمران" کراوات نزد، استاد دونـمره ازش کم کرد شد هــجده #بالا‌تـرین نمـره... @bicimchi1
#روز_شمار_محرم ۸ روز تا محرم‌الحرام منـزل هشتـم، شب هشتـم به یادم آورد حیدری را که صف دشمن به نعره می درد کینه های بدر وخیبر از نبی چون تازه شد اکبـرش را با قـد تـا در عبــایی می برد @bicimchi1
ازش پرسیدم وقتایی که تعادلشو از دست میده کتک هم میزنه؟ لبخندے زد وگفت: چہ جــــورم پرسیدم: دردتون نمیاد…؟ ناراحت نمیشید…؟ بازم با لبخند گفت: هر چه از رسد نکوست… خب چرا اون لحظه از اتاق خارج نمیشید؟ اون که شما رو نمیشناسه، چرا می مونید تا کتک بخورید؟ گفت: سر خم می سلامت شکند اگر سبویی آررره درسته که اون توے اون موقعیتــ نمیدونہ که من همسرشم ولے من کہ میدونم اون شوهـــــرمہ نمیتونم تنهاش بذارم... گفتم: بعد اینکہ حالش خوب شد… یادش که میاد چیکار کرده؟!.... لبخند زد و گفت: فدای سرش... پ.ن: جانبازان اعصاب و روان مظلومترین و گمنامترین قهرمانان جنگ هستند... @bicimchi1
#مادر_شهید غروب ها حوالےِ نبودنَت، یڪ انتظار دِق میڪند . . . خدا میداند آخر کداممان پیشتر از پای در خواهیم آمد من یا انتظار... #شهید_مسعود_آخوندی #شب_بخیــــر @bicimchi1
#صعود_به_قله_دماوند (بام ایران) دهم شهریور۹۷ بایادشهدای مظلوم یگان ویژه صابرین سپاه #سالروزشهادت #صبح_بخیر #خداقوت بیسیم چی https://eitaa.com/bicimchi1
شهید «وسام محسن شرف‌الدین» ملقب به سید نصر‌الله از مجاهدین لبنانی و از فرماندهان حزب‌الله بود که مدت‌ها در انتظار شهادت و در دفاع از حریم اهل بیت(ع) جنگیده بود... همرزمانش در وصف شهامت و شجاعتش می‌گویند که بدون هیچ ترسی روی خاکریز می‌رفت هراسی از مرگ نداشت این شجاعت و جسارت در او  و نوع رزمش چنان مشهود بود که همه از آن سخن می‌گفتند، صدای فریاد «لبیک یا زینب»اش برای همه آشنا بود در آخر قلبش مورد اصابت گلوله تک تیرانداز تکفیری قرار گرفت و همانطور که آرزو می‌کرد در مسیری که مجاهدانه و شجاعانه در آن جنگید به رسید راوی؛ همسر بزرگوار شهید: شهید وسام شخصیتی جذاب و خاص داشت همیشه بشاش و خنده‌رو بود انرژی خاصی در صورتش موج می‌زد و لبخندی که همیشه همراهش بود حتی در قبر هم از او جدا نشد می‌توانم به طور کلی بگویم ایشان مجموعه‌ای از خصلت‌های اخلاقی و ایمانی بود که از مکتب سیدالشهدا(ع) تغذیه می‌شد شهید وسام علاقه خاصی به داشت به قول خودمان علاقه‌اش به ایشان طعم دیگری داشت کتاب‌هایشان را به خوبی مطالعه می‌کرد و از فتاوای ایشان اطلاع داشت اهتمام زیادی به نماز و مخصوصاً نماز شب داشت همیشه سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و نماز شبش ترک نمی‌شد از صله رحم بسیار سخن می‌گفت و به آن عمل می‌کرد او همیشه فانی بودن دنیا را به خود و اطرافیان تذکر می‌داد و بر این اساس می‌گفت که باید از لذت‌های این دنیای فانی هم فاصله بگیریم بر این باور بود که دفاع از حرم‌های اهل بیت(ع) بر او واجب حتمی است و اگر این واجب را انجام ندهد خودش را در برابر خطایی که اتفاق می‌افتد مقصر می‌داند و این احساس تقصیر و گناه او را رها نخواهد کرد و این جنگی که بین اهل مقاومت و نیروهای تکفیری در حال وقوع است مانند واقعه کربلاست... می‌گفت: شیعیان امام حسین(ع) از مرگ نمی‌هراسند و آنقدر می‌جنگند تا جانشان را در راه مقاومت و دفاع از حرم حضرت زینب(س) فدا کنند.... @bicimchi1
هفت سال پیش حدود همین ساعت یعنی ساعت ده شب,توی دوازدهم شهریور کمیل به تلفن خونه زنگ زد تلفن رو برداشتم و شروع کردیم به صحبت کردن،صدای تیروخمپاره می اومد، بهش گفتم کجایی!؟اونجا چه خبره؟گفت هیچی نگران نباش رزمایشه! «توی درگیری بود» بهش گفتم کمیل جان سه شنبه میشه دوهفته،تو هردوهفته یکبار مرخصی داشتی میای دیگه؟ بغض کردو صداش میلرزید بخاطر بغضش گفت قطع میکنم دوباره زنگ میزنم، قطع کرد و دوباره زنگ زد دوباره همین سوال رو ازش پرسیدم گفت نمیدونم گفتم پنجشنبه چی پنجشنبه میای؟ گفت به احتمال خیلی زیاد...یکشنبه ساعت حدود پنج صبح به شهادت رسید،سه شنبه خبر شهادتش رو آوردن و پنجشنبه هم توی گلزارشهدا به خاک سپردیمش اون شب آخر که باهم صحبت کردیم و بعد خداحافظی که قطع کردم چندساعت بعدش یه چنددقیقه ای داشتیم به هم پیام میدادیم،گفتم کمیل جان توروخدا مواظب خودت باش،گفت نگران نباش عزیزم رزمایش مختصره گفت خانم صورتم سوخته بخاطر گرمای اینجا«گفتم اشکال نداره،دلت نسوزه»گفت دل منم سوخته عزیزم، قبل از اینکه پیام آخرش رو بخونم بین پیام دادن ها خوابم برد، توی عالم خواب دیدم یه تابوتی هست وتوی تابوت یه جنازه هست که یه پارچه مشکی روش کشیدن هیچ جای این جنازه مشخص نبود و فقط لب های جنازه مشخص بود پیش خودم گفتم این لب ها چقدر آشناست!چندنفر اومدن این جنازه رو تشییع کنن ولی به جای لااله الا الله میگفتن یاامیرالمومنین،یا امیرالمومنین،یاامیرالمومنین یهو اون جنازه با صدای بلند گفت یاااااعلیییی!اونقدر با ابهت و بلند این جمله رو گفت که از شدت ترس از خواب پریدم و دست و پام رو گم کردم،گوشی رو برداشتم که به کمیل زنگ بزنم تا باشنیدن صداش دلم آروم بشه دیدم گوشیش خاموشه وساعت رو نگاه کردم دیدم حدودا ساعت چهار یا پنج صبح هست.. بعدها که قضیه خوابم به گوش همرزم های کمیل رسید گفتن خیلی جالبه!آخه اون شب عملیات شهید جعفرخانی اسم عملیات رو گذاشته بود یا علی بن ابی طالب و کمیل هنگام شهادت ذکر یاعلی روی زبانش بود و حدود چهار پنج صبح به شهادت رسید... ارسالی همسر شهید ‌‌‌‌‌ @bicimchi1