فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهدا پيراهن کودک شهيد در اهواز از طرف خانواده اش به رهبر انقلاب در حاشيه ديدار رهبري با رزمندگان و هنرمندان...
@bicimchi1
عشقست که دل را
به راه دلبر دادن
جان را به هوای
آل حیدر دادن
این کار بزرگ
کار مردان خداست
مانند حسین بن علی
ســـــــر دادن
#شهید_محسن_حججی
#سالروز_خاکسپاری
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت گوشه هایی از دیدار پر مهر رزمندگان دفاع مقدس با حضرت آقا...
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره "میرطاهر مظلومی" از درخواست عجیب مادر سه شهید که مسئولین شهرداری را به حیرت انداخت!
@bicimchi1
♦️امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
با سلام خدمت مخاطبان گرامی کانال بیسیمچی.
ما را در ایتا به دوستان خود معرفی کنید
https://eitaa.com/bicimchi1
با سپاس فراوان از همراهی شما عزیزان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"مداحِ عاشورایی ترین عاشورا"
کلیپی کوتاه از مداحی عاشورایی #شهید_مهدی_رجب_بیگی در مراسم عزاداری عاشورای 58 در مقابل لانه جاسوسی 👇
@bicimchi1
بیسیمچی
"مداحِ عاشورایی ترین عاشورا" کلیپی کوتاه از مداحی عاشورایی #شهید_مهدی_رجب_بیگی در مراسم عزاداری عاش
#معلم_جهادگر_شهید_مهدی_رجب_بیگی
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بیخبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود.
خدایا!
چه رنج بزرگی است!
تو می دانی که ما چه دردی می کشیم؛ پنداری که چون شمع آب می شویم .
ما از مرگ نمی هراسیم، اما می ترسیم که بعد از ما، ایمان را سر ببرند و اگر دل از سوختن برگیریم، روشنایی نابود شود و جای خود را دوباره به شب بسپارد، پس چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر،
باید شهید شویم تا آینده بماند!
هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید امروز بمانیم تا فردا شهید نشود !
عجب دردی !
کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا
دوباره شهید شویم...
.
#شهید_مهدی_رجب_بیگی
#سالگرد_شهید
@bicimchi1
به نام خدای خون بهای شهیدان
با سلام خدمت شما همراهان و کاربران عزیز که طی سالهای اخیر گام به گام کانال بیسیم چی را دنبال کرده و موجبات دلگرمی ما و انگیزه تلاش بیشتر در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را فراهم نموده اید، به دلیل #مشکلات_فنی مجبور به کوچ از این آدرس و فعالیت در کانالی جدید در #تلگرام هستیم.
لطفا بیسیم چی را با آدرس ذیل دنبال کنید و ما را از نظرات و پیشنهادات خود بهره مند نمایید.
@bisimchi10
سفارش میکنم به زیارت عاشورا ومداومت بر روضه امام حسین(ع) که در آن برکات فراوانی است وبنده حقیر هر چه دارم از آن دارم و بس...
شادی روح شهید #محمد_جاودانی صلوات
@bicimchi1
بیسیمچی
لا به لای روضه هایش از من پرسید: میدونی اِرباً اِربا که می گن یعنی چی؟ گفتم: مثل گلی که پرپر کنند و بپاشند اطراف؟!
گفت: نه! توی #شرهانی وقتی بدن یه شهید هفده هجده ساله رو جدا جدا توی شعاع دویست متری پیدا می کردیم، فهمیدم ارباً اربا یعنی چی دست و پا و جمجمه و اعضا هر کدوم یه طرف بود...
برگرفته از کتاب عمار حلب
#شهید_مدافع_حرم
#محمدحسین_محمدخانی
@bicimchi1
بیسیمچی
#بسم_رب_الشهدا
#تفحص_نامه
اولین شهید تفحص شده در #شلمچه که بود؟
16 ساله بود و روزهای پایانی سال که برای اجازه از مادر به خانه آمد و گفت که می خواهد برود. مادر که رفتن برای همیشه را از چشم های فرزندش خوانده بود، از او خواست تا چند وقت دیگر صبر کند که امتحان هایش نصفه و نیمه نماند و مهرداد سر تسلیم فرود آورد و برای 40 ـ 50 روز دیگر ماند تا دل مادر را به دست آورد.
بیست و یکم اردیبهشت سال 61 بود و این بار دیگر مهرداد باید می رفت، چند روزی بود که از شروع عملیات می گذشت، نگاهش بوی رفتن می داد و به دل مادر برات شده بود که این آخرین دیدار میان او و مهرداد است.
عملیات به خوبی پیش می رفت و نهایت امر خرمشهر پیروز شد و دل همه ایرانیان شاد. چند روزی گذشت که خبر #مفقود شدن مهرداد به مادر رسید.
او برای یافتن فرزندش همه جا را زیر پا گذاشت اما هیچ نشانی از مهرداد نیافت که نیافت.
سال ها گذشت، جنگ تمام شد، بچه ها برای پیدا کردن دوستان و رفیقانشان خود را مهیا کردند، جمعی خود را به کناره نهر خین رساندند، کانال ها، مین ها، سیم خاردارها همه و همه بوی روزهای با هم بودنشان را می داد. معبری پر از مین در مقابلشان خودنمایی می کرد، یاد شب های عملیات در ذهنشان رژه می رفت، باید دوباره خط شکن می شدند، یک به یک مین ها را خنثی می کردند و مدام به هم تذکر می دادند که مراقب باشند، نکند مینی منفجر شود.
... پیشانی بند یازهرای مهرداد خودنمایی می کرد، تیر درست وسط پیشانی اش را نشانه گرفته بود، نیمی از پیکرش زیر خاک و نیمی دیگر بر روی آن...
یک کارت شناسایی، اندکی پول و تکه کاغذی که بر روی آن نوشته شده بود: اگر شهید شدم با این شماره... تماس بگیرید و به خانواده ام خبر دهید، محتویاتی بود که در جیبش یافت شد.
هشت سالی از شهادت مهرداد می گذشت و او اولین شهیدی بود که پیکر مطهرش بعد از جنگ در شلمچه پیدا شد.
خبر به گوش مادر رسید و انتظار هشت سال و چهار ماه و 16 روزه اش به پایان رسید. حالا دیگر دلتنگی هایش را به قطعه 26 بهشت زهرا(س) می برد و خود را آرام می کرد...
@bicimchi1