زنگ خطری که هایپرسونیک ایرانی برای دشمنان به صدا درآورد بازتاب هایپرسونیک ایرانی در رسانه‌های عربی https://eitaa.com/bisimchi10

ناهید کیانی طلا گرفت فرزانه فصیحی طلا گرفت نازنین ملایی نقره گرفت تیم قایقرانی روئینگ بانوان برنز گرفتن مسیح علینژاد و ترانه علیدوستی هم خفه خون گرفتن 🗣سید حمید علیزاده https://eitaa.com/bisimchi10

سردار حاجی‌زاده: 🔴 موشک هایپرسونیک ایرانی دکان فروش سلاح آمریکا را خواهد بست. Https://eitaa.com/bisimchi10

‌🌱 "معشوق خدا" 🔹وصیت‌نامۀ معشوقانۀ! شهید ناصرالدین باغانی. 🔹مقام معظم رهبری: من مکرّر دست‌نوشته‌های این شهید را خوانده و هر بار بهره و فیض تازه‌ای از آن گرفته‌ام. https://eitaa.com/bisimchi10

#برای_اولین_بار 🎙وصیتنامه #صوتی شهید ناصر باغانی 🌸 تاریخ تولد: ۱۳۴۶ 🌸 سال ورود به دانشگاه: ۱۳۶۴ 🌸 رشته: معارف اسلامی و تبلیغ 🌸 تاریخ و محل شهادت:۱۳۶۵؛ شلمچه 🌸 عملیات: کربلای ۵ رهبر حکیم انقلاب اخیرا فرمودند: جا دارد وصیت نامه این جوانِ مومنِ پرشورِ از جان گذشته ی ۲۰ ساله ی سبزواری #بیست بار خوانده شود. بنده مکرر خوانده ام #درخواست : با بازنشر حداکثری این پادکست صوتی در پیام رسان های مختلف (در صورت امکان و استطاعت برگزاری #مسابقه) در ترویج پیام و فرهنگ شهدا همت بفرمایید. https://eitaa.com/bisimchi10

هنگام #نماز؛ سلاح جنگی را بر زمین می‌گذارند تا سلاح ایمان را در دست گیرند ... #نماز‌سفارش‌یاران‌آسمانی https://eitaa.com/bisimchi10

💎 با پول تو جیبیش اراذل محل رو می‌برد استخر، می‌گفتن مصطفی چرا این‌کارو میکنی؟ می‌گفت: دوساعت کمتر دیگران رو اذیت کنن! #شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️ Https://eitaa.com/bisimchi10

تشییع باشکوه سرباز شجاع مصری که دو روز پیش با ورود به خاک فلسطین اشغالی سه نظامی صهیونیست را به هلاکت رساند و تعدادی را هم مجروح کرد و پس از تمام شدن گلوله‎هایش به شهادت رسید. https://eitaa.com/bisimchi10

نماهنگ «قرار دل ها»؛ اثری بسیار زیبا درباره امام خامنه‌ای 🎼 🎶 خواننده و آهنگساز: علیرضا بیرانوند 🌹 به مناسبت آغاز سی و پنجمین سال زعامت امام خامنه‌ای https://eitaa.com/bisimchi10

❣دست به خیر توی خیریه امیرالمومنین(ع) سرپرستی چند بچه یتیم را برعهده داشت. ولی به هیچ کس نگفته بود. یک بار با منزل مان تماس گرفتند و حمید را برای جشن خیریه دعوت کردند. آن جا بود که ما فهمیدیم حمید دستی توی این کارها دارد. یک بار هم مرغ فروش محله مان از مادرم پرسیده بود:«حاج خانم به سلامتی مجلس داشتین؟ آخه حمید آقا دیروز اومد یک عالمه مرغ برد.» مادرم توی خانه پا پی اش شده بود و ازش پرسیده بود:«حمید اون همه مرغو دیروز برای چی می خواستی؟» آخرش کاشف به عمل آمده بود که مرغ ها را توی محله پایین شهر سبزوار بین فقرا تقسیم کرده. گاهی اگر یک بچه آدامس فروش توی خیابان می دید، دستش را می گرفت و می برد مغازه برایش خرید می کرد. تازه خیرش فقط به آدم ها محدود نبود. هرچند وقت یک بار می دیدی، کبوتری، گنجشکی چیزی توی دستش گرفته و به خانه آورده است. می گفت:«پرنده بیچاره بالش شکسته افتاده بود گوشه خیابون آوردم زخمشو ببندیم.» راوی: خواهر شهید ✍ مریم برزویی https://eitaa.com/bisimchi10