حاج #سید_فضلالله_محمدی معروف به «سید سقا» هم به دیدار حق تعالی رفت...
شادی روحش صلوات
آیین تشییع: پنجشنبه ۱۵ فروردین ۹۸ از ساعت ۹ صبح همراه با قرائت زیارت عاشورا و اقامه نماز میت توسط حجت الاسلام سید محمدحسن ابوترابی در مسجد امام حسین(ع) در ادامه تدفین پیکر سید سقا در قطعه ۷۳ بهشت زهرا(س) تهران
@bicimchi1
بِسْم الله
یكم:
این بچه های جهادگر مثل پیامبری هستند كه از دل انقلاب اسلامی به نقاط محروم مبعوث میشوند و تاریكی ها را روشن میكنند ورزقان و كرمانشاه و آق قلا و پلدختر هم ندارد پایشان كه به معركه باز شود معجزه میكنند به آب بزنند، رود میشكافد به آتش بزنند، گلستان میشود
دوم:
همه جا پر شده از فراخوان سفر جهادی به خانه ی مردم آب افتاده
مثل دل من كه آب افتاده برای یك سفر جهادی مثل همان روزها كه تو بودی یادت رفته؟
سوم:
فردا سالگرد رفتن توست خسته از سفر جنوب بودی دورَت بگردم كوله ات را دوباره بستی برای دمشق بی تو سه سال است حالا كه معركه ی سوریه جمع شده یك سری به شهر و دیار خودت بزن سیل شهرآشوب شده مثل نبودنه تو
چهارم:
به خانه ی خودت مبعوث شو یك سفر جهادی بدهكاری
كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد...
#پست_اینستاگرامی_همسر_شهید_بلباسی
#جامانده_خانطومان
@bicimchi1
بیسیمچی
#شهید_ابوالحسن_کریمی
۱۳ فروردین ۱۳۶۵ سالروز شهادت مظلومانه حاج ابوالحسن کریمی دردشتی، طلبه و از نیروهای انقلابی لاهیجان که پس از انقلاب برای مدتی فرماندار این شهر و دادستان کل گیلان بود...
این مرد خدا به رگبار گلوله منافقین جلاد به شهادت رسید....
حضرت آیتالله امام خامنهای، هفدهم فروردین ۶۵ به مناسبت شهادت شهید کریمی و یادبود سه شهید دیگر استان گیلان در همان سال، شهیدان کاسب قانع، علینیا و علیرضانژاد، که نزدیک به همان ایام به دست منافقین به شهادت رسیده بودند، پیام تسلیتی خطاب به آیتالله قربانی امام جمعه لاهیجان نوشتند، بخشی از آن پیام به این شرح است:
"با تأسف و تأثر اطلاع یافتم که دست مجرم ایادی نفاق به خون بیگناهی دیگر آلوده شد و این بار عنصر عزیز و شریفی هدف خیانت منافقین پلید و نابکار قرار گرفته که سوابق روشن انقلابی او در سالهای اختناق رژیم ستمشاهی و نیز فعالیت دلسوزانه و خستگی ناپذیر او پس از پیروزی انقلاب، بر همه مردم آن منطقه آشکار است. این چهارمین جنایت خونین مزدوران پست و نوکرصفت و خفّاشان خورشیدستیز در ظرف چهل و پنج روزی است که از حضور پرشکوه مردم استان گیلان و مخصوصاً ناحیه شرق آن استان در صحنه های گوناگون انقلاب می گذرد منافقان کوردل با این حرکات دزدانه و عاری از شهامت می خواهند حقد و کینه خود را نسبت به مردمی ابراز دارند که ظرف مدّتی کوتاه، هزاران جوان خود را در خیل راهیان کربلا به جبهه های نبرد اعزام کرده و کاروان عظیم و گرانبار هدایا را به سوی رزمندگان گسیل داشته و در استقبال از برادر و خدمتگزار خود، آن صحنه های پرشور و پرحماسه را پدید آوردند. اینجانب، شهادت برادر متعهّد و عزیز #ابوالحسن_کریمی و دیگر شهدای یک ماه و نیم اخیر را به جناب عالی و همه مردم شرق استان گیلان و بخصوص به خانواده های ارجمند و گرامی آنان تبریک و تسلیت می گویم و توفیقات همگان را از خدای متعال خواهانم."
۱۳۶۵/۱/۱۷
@bicimchi1
یاران به بسم الله گفتن
رد شدند از آب
من ختم قرآن کردم و
درگیر مردابم....
#شب_بخیر
@bicimchi1
#لبخندهای_خاڪی
در سالهای دفاع مقدس چای مرهمِ خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند
روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت(فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ)بودیم که در آن صحبت از کنترل مناطق عملیاتی بود.
حاج همت به آقا مهدی گفت:
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر ترکی بلد باشند...
آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟!
حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط لشڪر عاشورا را هم میشناسم!
آقا مهدی با تعجب پرسید: چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت:
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً مشڪلی نیست!
هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه کتریهای چای لشکر شما روی آتش میجوشد...
همگی خندیدیم...
#سرداران_دفاع_مقدس
#شهید_حاجابراهیم_همت
#شهید_مهدی_باکری
@bicimchi1
بِه او کِه نیست بِرِسانید ، دِلَم تَنگ است
#آرامش_قلب_مادران_شهدا_صلوات
@bicimchi1
امام رضا(ع) او را عاشق بود
یا او امام را عاشق!؟
پسرش مجتبی گم شد، توی حرم امام رضا(ع)...
شب تا صبح تمام حرم رو گشت،
صحن ها رو یکی یکی دید، از همه خادم ها پرس وجو کرد، همه کلانتری های اطراف حرم رو سر زد اما پیدا نشد که نشد
دم صبح، خسته و ناامید رفت ایستاد جلوی ضریح، اشکش سرازیر شد
زیر لب گفت: آقــا دیگــه نمےآیم…
این رو گفت و سرش رو انداخت پایین و اومد بیرون، پاش رو هنوز از درب اصلی صحن بیرون نذاشته بود که چشمش افتاد به مجتبی، دست در دست مادرش، می اومد سمت او….
#شهید_مجید_پازوکی
#جستجوگر_نور
@bicimchi1
پرنده ها در بهشت زهرا پایین می آیند روی سنگها و قاب ها می نشینند و آرام شروع می کنند به فاتحه و ذکر...
اما امان از لحظه ای که لنز دوربین را حس کنند حالا هر دوربینی...
به آنی همه شان بلند می شوند و از قابت فرار می کنند
پرنده ها اهل ریا نیستند...
#شب_زیارتی_سیدالشهداء
#حرم_شهدا
@bicimchi1
#مخصوص_مسئولین
سپاه، بسیج و ارتش و ناجا ، هلال احمر و مردم خیلی وقته آمده اند
این تابلو رو برای مسئولین نصب کنید
@bicimchi1
پرستارِ خانه:
از بچگی علاقه ی زیادی داشت به پزشکی؛ کمکهای اولیه رو یاد گرفته بود از پانسمان سوختگی ها و زخم ها گرفته تا تزریقات؛ شده بود پرستار خونه؛ کتاب های پزشکی قدیم یا جدید رو که به دستش می اومد، مطالعه می کرد برای خودش یک پا متخصص شده بود برامون طبابت هم می کرد؛ مثلا اگه می گفتی: «آقا من معده م این طوری درد میکنه» می گفت: «شما میوه زیاد خوردین حالا باید فلان چیز رو بخورین» جنگ که شد با وجود علاقه ی زیادش به پزشکی، راهش رو کج کرد و رفت جبهه...
راوی: پدر شهید
#شهید_مجید_زینالدین
@bicimchi1
#دستور_سرلشکر_سلیمانی_به_ستاد_باسازی_عتبات_عالیات
سرلشکر قاسم سلیمانی:
با توجه به پیشبینیها در گسترش خطرات و آسیبها برای مردم و افزایش دامنه نیازها در شرایط پیش رو، اینجانب و سایر فرماندهان و پیشکسوتان دفاع مقدس ، با همکاری ستادهای عتبات عالیات و اربعین مراکز استانها، بر خود وظیفه میدانیم سایر امکانات، ظرفیتها و تجارب موجود از جمله در موکبهای خدمترسانی به زائران اربعین حسینی را با هماهنگی و همراهی مجموعههای مسئول فعال و در صحنه؛ ساماندهی و با گسیل و استقرار آن از هفته آینده و به مدت یک ماه در مناطق در معرض #سیل و تا هنگام عادی شدن وضعیت، به کمک مردم شهرهای پلدختر، سوسنگرد، بستان و دیگر نقاط بشتابیم.
۹۸/۱/۱۶
@bicimchi1
اولین عید بعد از ازدواجمان که لبنانی ها رسم دارند و دور هم جمع می شوند، #مصطفی در موسسه ماند نیامد خانه پدرم...
آن شب از او پرسیدم: دوست دارم بدانم چرا نیامدی؟
مصطفی گفت: الان عید است خیلی از بچه ها رفته اندپیش خانواده هایشان اینها که رفته اند، وقتی برگردند، برای این دویست سیصد نفری که در مدرسه ماندند، تعریف می کنند که چنین و چنان؛ من باید بمانم با این بچه ها ناهار بخورم، سرگرم شان کنم، که این ها چیزی برای تعریف کردن داشته باشند...
گفتم: خب چرا مامان غذا فرستاد نخوردی؟ نان و پنیر و چای خوردی؟ گفت: این غذای مدرسه نیست...
گفتم: شما دیر آمدید بچه ها نمی دیدند شما چی خورده اید...
اشکش جاری شد و گفت: خدا که می بیند...
#شهید_مصطفی_چمران
خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر صلوات
@bicimchi1
#حرّ_جبهه ها
سردار الله کرم: "شب عملیات بود و من هم فرمانده گردان عملیاتی، داشتم آخرین تذکرات را به رزمندگان میدادم که در میان صحبتهایم دیدم شهید
«علی جنگروی» کفشهایش را درآورده و به سمت گردان میآید شهید جنگروی را صدایش کردم و گفتم: «تو مسئول تبلیغات تیپ هستی، چرا به اینجا آمدی؟ تو بایستی به رزمندگان قرآن آموزش بدهی»
شهید جنگروی که پشت لباس نوشته بود«یا جنگ، یا زیارت»؛ گفت: «وقتی سر بریده سیدالشهدا(ع) بر سر نی قرآن خواند، تو میخوای جلوی رفتن یک قرآن خوان به جنگ را بگیری؟» گفتم: «حالا چرا کفشهایت را درآوردی؟»
گفت: «من میخواهم «حُرّ» امام حسین(ع) باشم و جز شهادت چیز دیگری نمیخواهم»
گفتم: «چرا حر را انتخاب کردی؟» گفت: «مسئله هر کسی با خودش است، من میخواهم امشب اینگونه به شهادت برسم»
#شهید_علی_جنگروی
@bicimchi1