eitaa logo
بیسیم کانال کمیل
165 دنبال‌کننده
25 عکس
26 ویدیو
0 فایل
دست‌نوشته هایی از روز و شب‌های طوبای بیتوته در یادمان کانال کمیل لطفا متنها را براساس عدد پیام بیسیم دنبال کنید صدای گوینده متعلق به خادم بااخلاص استاد «هاشم فتح پور» عزیز است https://eitaa.com/joinchat/3375891425C0d212e4580
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکرشو بکن🧐 اومدم داخل کانال زیارت شهید ابراهیم هادی و شهدای گردان کمیل درب ورودی یادمان سه تا ماشین نگه داشتن و مسافرانش پیاده شدند یک دانه عروس😍 یک دانه دوماد🥰 ازکجا؟ از تبریز از تبریز اومدن فکه و امروز غروب عقد کردن بیسیم کانال کمیل
بسم الله الرحمن الرحیم سه شنبه ۱۴۰۳/۸/۱۵ شب اول «بیسیم کانال کمیل» 1 «نسیم صحرا» وسط محوطه یادمان کانال کمیل جایی زیر تیرک بلند پرژکتورها رو به قبله و رو به کانال کمیل نشسته ام. برای وضو که به محوطه آمدم نسیم خنک و آرام فکه صورتم را نوازش داد و دلم را بدون درنگ به یاد جمله عارفانه خمینی کبیر انداخت که نوشته بود: «سلام ما بر این پاره های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند» نماز مغرب امشبم بارانی بود چون حس کردم که امشب همان نسیمی که مونس شهدای کانال کمیل بوده به صورت من هم میوزد و من امشب در فکه جنوبی همدم و هم نشین شهدا شده ام. راستی مگر نه اینکه مونستان نسیم صحرا و همدمتان حضرت زهراست؟ باد به صورتم میخورد و نسیم فکه خنکم میکند هوای ۱۵ آبان ۱۴۰۳ چندان سرد نیست خنک و مطبوع است حس میکنم همان نسیمی است که صدمتر آن طرف‌تر بر تن ابراهیم هادی وزیده و او را نوازش داده است. نسیم فکه به صورتم میخورد ورق دفترم را جابجا میکند نسیم فکه روی صورتم میخواهد بیشتر ابراز وجود کند انگار متوجه شده است که دارم در موردش می‌نویسم نسیم به صورتم میخورد... اگر پاره های تن ملت مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند من امشب در طور سینای این همدمی و قرابت قرار گرفته ام. بیسیم کانال کمیل
800.5K
کتاب صوتی مجموعه ی «بیسیم کانال کمیل» 1 با صدای استاد هاشم فتح پور دعوتید بیسیم کانال کمیل
بسم الله الرحمن الرحیم شب اول ۱۴۰۳/۸/۱۵ بیسیم کانال کمیل «۲» «مزاحم» راستی ای شهدای فکه نکند که من امشب مزاحمتان هستم! برای کسی که بیش از چهل سال به این نسیم آرام و خنک صحرا انس گرفته و همدمی جز حضرت زهرا ندارد هر رهگذری حکم مزاحم را دارد ببخشید که امشب آرامشتان را برهم زده ام چهل سال زمان کمی نیست انسان با هر چیزی یا کسی چهل سال انس بگیرد نمی‌تواند دیگران را به راحتی بپذیرد و به جمع دو نفره خودش و انیسش راه بدهد و همه برایش حکم مزاحم را خواهند داشت پس ای شهدا باور کنید میدانم که مزاحمتان هستم ولی راستش را بخواهید نسیم فکه در همین شب اولی مرا هم نمک گیر کرده و آرامش عمیقی را به دلم اشراب نموده است میدانم که غریبه ام ولی به هر حال و درکمال پررویی امشب را مزاحمتان هستم نترسید محوطه یادمان فنس و سیم خاردار دارد و درهای بزرگ آهنی را قفل میزنند زیاد جلو نمی آیم مهمانیتان را بر هم نمیزنم ولی اجازه بدهید از همین دور شاهد مهمانیتان باشم شاهد وزش نسیم صحرا بر بدن هایتان و شاهد همدمی با حضرت زهرا خوش بگذرد ما که بخیل نیستیم پس شما هم بخیل نباشید امشب این مزاحم را تحمل کنید از من دلخور نشوید امامتان و مقتدایتان خمینی کبیر آدرس این مهمانی را بمن داده تا بعد از چهل سال به کانال کمیل بیایم او نه فقط به من که به همه بشریت آدرس این ضیافت را داد و حرفش را مکتوب کرد تا در تاریخ بماند و به گوش دیگران هم برسد تا بقیه هم بشنوند و به اینجا بیایند والا سکوت میکرد و لب فرو می‌بست من نمیدانم که چرا گفت اما گفت مونستان جز نسیم صحرا و همدمتان جز مادرتان حضرت زهرا نیست. بیسیم کانال کمیل
1.15M
کتاب صوتی مجموعه بیسیم کانال کمیل 2 با صدای استاد هاشم فتح پور بیسیم کانال کمیل
بسم الله الرحمن الرحیم شب اول ۱۴۰۳/۸/۱۵ بیسیم کانال کمیل «۳» «سکوت» در حال و هوای خودم بودم که نسیم نوازشگر فکه از وزش ایستاد نسیمی که داشت می‌وزید الان دیگر نیست به یکباره چنان سکوتی صحرای فکه را پر کرد که حتی صدای جریان برق داخل کابلهای انتقال را میشنوم فکه به یکباره آرام گرفت به شکلی که گویی نسیمی به خود ندیده و هرگز نسیمی نداشته. شاید برای اینکه من جمله امام را فراموش کنم و پی حرفم و خواسته ام را نگیرم و نسیم صحرا را که بخش اول جمله امام بود دیگر حس نکنم انسان وقتی که ابزار محاسبه اش فقط محسوساتش باشد موجودات غیرمحسوس را به حساب نمی‌آورد و منکر غیرمحسوسات میشود در یک تلنگر زیبا باد ایستاد و نسیم صحرا متوقف شد چقدر عجیب و چقدر جذاب ولی ای شهدا من نسیم صحرای فکه را فراموش نمیکنم مرا گول نزنید من حسگرا نیستم که فقط محدود به محسوساتم بشوم و نادیده را انکار کنم من تا همین چند دقیقه پیش در معرض همان نسیمی بودم که بر پیکرتان هم می‌وزید لطفا مرا گول نزنید شاید من از حس زیبای نسیم صحرا بگذرم و حس لطیفش را که همین سر شبی حس کرده ام بعدها فراموش کنم ولی نمیتوانم قسمت دوم پیام عارفانه امام را نادیده بگیرم من به فکه جنوبی و کانال کمیل آمده ام تا مشغول قسمت اصلی ضیافت باشم وزش نسیم صحرا ایستاد تا گوش من تیز شود و صدای نامحسوس و ناشنیدنی را بشنود شهدای کانال کمیل باد را از وزش بر صورتم انداختند تا به من بگویند: آنچه ما را بیش از چهل سال گرفتار این گمنامی و بیابان گردی کرده نسیم صحرای فکه نیست تو یک شب است به فکه آمده ای ولی حق نداری بچگی کنی! و حسگرایانه فقط عاشق نسیم صحرای فکه بشوی نسیمی که حتی بر تن ما هم وزیده باشد و بوزد! وقتی در این ضیافت عرشی فرامادی، کروبیان و ملکوتیان را هم راه نمیدهند و محفل ما حول محور مادرمان و هم دم ما حضرت زهراست تو خودت را مشغول نسیم صحرا میکنی؟؟ زرنگ باش گوش تیز کن و صداهایی را بشنو که هر کسی نمی‌شنود چیزهایی را ببین که هر کسی نمی‌بیند حرفهایی را بزن که هر کسی نمی‌زند زرنگ باش «بیسیم چی» بیسیم کانال کمیل
1.14M
کتاب صوتی مجموعه «بیسیم کانال کمیل» 3 با صدای استاد هاشم فتح پور بیسیم کانال کمیل
بسم الله الرحمن الرحیم روز دوم ۱۴۰۳/۸/۱۶ بیسیم کانال کمیل «۴» «بی‌سیم‌چی» صبح شده و همه خادمین به دنبال کارهایی هستند که اردوگاه را مهیای پذیرایی از راهیان نور کند نمیدانم کجا ایستاده ام گیجم فکه را هنوز نمیشناسم با بدنم داخل یادمان کانال کمیل هستم و قفل های روی درهای آهنی یادمان هنوز باز نشده اند البته زایری هنوز نیامده که درها باز باشد همه ما داخل یادمان هستیم دیروز ما را با حکم تردد از طرف مقامات مسیول به این نقطه راه دادند فکه همیشه به روی زایرها باز نیست این را میدانستی؟ تا اجازه نامه به دستت ندهند حتی بدن خاکی ات را به این سرزمین راه نمیدهند با چشمانم به دنبال تپه دوقلو و کانال اول و دوم میگردم در این اردوگاه عرشی و در این زمین رملی ساکت و پر از اسرار به دست فنس های آهنی و سیم‌های خاردار محاصره شده ام دلم میخواهد از فکه بدانم رازهایش را بشنوم و بدانم در محاصره چه اتفاقاتی افتاده است بارها و بارها به راهیان نور آمده ام و در یادمانها چرخیده ام اما این سفر با همه آنها متفاوت است این بار آمده ام تا هزارکلمه بشنوم تا بلکه بتوانم یک هزارم آن شنیده ها را روایتگری کنم برای تو برای تاریخ برای آینده برای بیان رازهای ناپیدای ناشنیدنی من اینبار بی‌سیم‌چی شده ام بیسیمچی یادمان کمیل حکم بی‌سیم‌چی با دیگران فرق دارد بیسیمچی مسئول گفتن است اما گفتن چه؟ مسیول رازهای گفته نشده گفتن آن حرفهایی که تو از آن خبرنداری تا تپه دوقلو را با چشمانم نبینم و خاکش را با دستهایم لمس نکنم و با پاهایم بر آن قدم نگذارم گویی هنوز وارد فکه سال ۱۳۶۱ نشده ام من با بدنم هنوز داخل اردوگاه مانده ام و با آن فکه عاشورایی فاصله دارم نمیخواهم روحیه کثیف حسگرایی بر من غالب شود ولی انسان بدون حس و مشاهده انسان بدون علم است حسگرا نیستم ولی تا لمس نکنم غریبه ام سید مرتضی آوینی هم اگر در تهران میماند روایت فتح روایت فتح نمیشد به فکه آمد تا لمس کند تا از نسیم خنک فکه به صورتش بخورد تا مقتل شهید «مجید حشمتی» را از نزدیک ببیند تا از شهید «مجید حشمتی» در مقتلش حوالی تپه دوقلو بشنود و روایت مجید را از فکه روایت کند اما خودش پرید سید مرتضی حسگرا نبود ولی برای پریدن خیلی زرنگ و مستعد بود فرق داشت با من و تویی که حسگرایی خفه مان کرده است سید مرتضی حرف مگوی شهید «مجید حشمتی» را شنید و رفت بیسیم کانال کمیل
1.88M
کتاب صوتی مجموعه «بیسیم کانال کمیل» 4 با صدای استاد هاشم فتح پور بیسیم کانال کمیل
بسم الله الرحمن الرحیم روز دوم ۱۴۰۳/۸/۱۶ بیسیم کانال کمیل «۵» «چراغانی» روز دوم حضور ما در یادمان کانال کمیل است دیروز حوالی ظهر بود که با نشان دادن برگه تردد هنگ مرزی ما را به جاده فکه راه داد از دیروز که رسیدیم هنوز بسمت کانال نرفته ام حتی به سمت سردر ورودی یادمان هم نرفته ام هنوز داخل فنسها و سیم خاردارهای یادمان هستم رفتن به سمت کانال و چسبیدن به آخر فنس های مرزی که فایده ای برایم ندارد چه فنس یادمان و چه فنس مرزی! مشکل من و ما نشنیدن و ندیدن است وقتی که کور و کر باشم چه اینجا و چه آنجا ای لعنت خدا بر «حسگرایی» «بیسیم» ابزار متداول گفتگو است و همه جا در دست همه کسی هست «بیسیمچی» هم «کاربر» است کاربری که باید از بیسیم همراهش کار بکشد ولی آنچه فرق دارد این است که تو بیسیمچی کجا باشی! بیسیمچی کاربلد نباید حرف خودش را بزند باید حرف بزرگترها را بزند برای آن طرف خط من «بیسیمچی کانال کمیل» شده ام یعنی کسی که بعد از گذشت بیش از چهل سال باید امروز از «بیسیمچی شهید گردان کمیل» یعنی شهید «سیدمرتضی رضاقدیری» برایت حرف بزند برای تویی که حتی نمی‌دانی سیدمرتضی کیست و چند فرزند دارد و همسر مهربانش چقدر عاشق اوست حتی همین امروز! و عاشقانه هایشان چیست حتی بعد از چهل سال دوری و فراق آمده ام فکه جنوبی سمت کانال کمیل و میخواهم دقیقا همان جایی بایستم و برایت روایتگری کنم، که در سال ۱۴۰۰ «سیدمرتضی رضاقدیری» را از همان جا تفحص کرده اند من حسگرا نیستم ولی حسگرایی لذت دارد لذت دارد که بدانی «سیدمرتضی رضاقدیری» را دقیقا کجای فکه و کجای کانال تفحص کرده اند و جاده شنی کجاست تپه دوقلو کدام سمت است برای من که خیلی لذت دارد دقیقا در همان جایی با خداوند بزرگ خلوت کنم که «سیدمرتضی رضاقدیری» بیسیمچی گردان کمیل به خاک افتاده و با معشوق ازلی و ابدی و بینهایتش ملاقات کرده است من حسگرا نیستم ولی آمده ام به فکه تا از کلیات درباره جنگ و کلی گویی در مورد شهدا دست بردارم و به جزییات زندگی شهدا و سبک زندگی زیبایشان برسم میخواهم برایتان بگویم که شهید «سید جعفر طاهری» به پدرش وصیتنامه مکتوب کاغذی می‌دهد که «اگر شهادت نصیبم شد مجلس یادبود و ختم را در صورت امکان به یاد تمامی شهدا خصوصا شهدای گمنام برگزار نمایید و حداقل با یک رشته لامپ چراغانی نموده و شربت و شیرینی بدهند» میخواهم بدانید که چرا شهید «غلامرضا اوجی» در اوج حماسه های خونین محاصره مثل مرغی عاشق و جامانده، پر و بال می‌زده و عاشقی میکرده تا طبق خبری که سیدجعفر به او داده بود، پرواز کند. قبل از عملیات سید جعفر به غلامرضا گفته بود: «تو ی ساعت بعد از من شهید میشی!» بعد از شهادت سید جعفر غلامرضا ی ساعت عرفی تهرانیها را شصت دقیقه عقلی کرد و هر دقیقه برایش به مقدار یک قرن گذشت. جریان آرام و خیلی کند ی ساعت سیدجعفر، غلامرضا را به جنون پرواز رساند و چقدر سخت است انتظار پرواز در وقت اضافه ای که تو انتظارش را نداری. غلامرضا خبر پروازش را از یک شهید صادق واصل شنیده بود و شصت دقیقه داشت تمام میشد. او خودش را آن قدر به در و دیوار زد تا لحظه شیرین پروازش را عاشقانه در آغوش بکشد لحظه ای که برایش وصال در وقت اضافه بود. بیسیم کانال کمیل
1.86M
کتاب صوتی مجموعه «بیسیم کانال کمیل» 5 با صدای استاد هاشم فتح پور بیسیم کانال کمیل
بسم الله الرحمن الرحیم روز چهارم جمعه ۱۴۰۳/۸/۱۸ بیسیم کانال کمیل 14 «مرزبانی» بعد از صبحانه با خادمها باید برویم سمت کانال کمیل تا پرچم های جدید امسال را نصب کنیم همان پرچمی که تا امروز در دست کمیلی ها و «محمود ثابت نیا» در اهتزاز بوده لوله های آهنی پرچم را از انبار یادمان سوار مزدا میکنیم و به سمت کانال میرویم راننده مزدا هستم تک تک پرچم های کهنه را از تن لوله های آهنی زنگ زده میکنیم و لباس های نو را تنشان میکنیم لباس نو مبارک کانال نونوار میشود خودرو مرزداری عراق از پشت فنس میگذرد بوق میزنم و دستی به گرمی تکان میدهم آنها هم ابراز احساسات میکنند دقایقی بعد یک مرزبان عراقی به پشت فنس مرزی آمد و شروع به احوال پرسی کرد حتی یک کلمه هم به عربی نگفت: سلام خوبی؟ چطورین؟ حالتون خوبه؟ خوش آمدین! چکار میکنین؟ من هم جواب میدهم و حتی یک کلمه هم به فارسی نمی‌گویم همه را به زبان مادری او و با احساس برادری از این طرف کانال فریاد میزنم تا نه به گوشش که به دلش بنشیند حالا برادر شده ایم بیسیم کانال کمیل