💠 بسم رب الحسین (ع)
🔹همزمان با آغاز محرم الحرام ۱۴۴۱
فعالیت کانال اشعار مداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی در پیامرسان ایتا آغاز شد.
☑️ @Biukafi_matn
📋 گلچین اشعار 📋
▪️ #دهه_اول_محرم ۹۲ تا ۹۴▪️
🔹 با نوای حاج ابوذر بیوکافی 🔹
👇👇👇
@biukafi_matn
📋#لباسسیاموبیارید
#سبک_زمزمه
مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لباس سیامو بیارید
میخوام راهیِ کربلا شّم
پیچید عطر و بوی محرم
میخوام ساکن روضهها شَم
شبای محرم رسیده
نذار این دفعه جا بمونم
میخوام باتو باشم دوباره
نذار بیتو تنها بمونم
آقا
باز میرسه صدات به گوشم
بار غمت مونده رو دوشم
@Abozar_Biukafi
قراره که باز مادر تو
بده روزیِ اشک مارو
قراره که امشب اباالفضل
بازم پر کنه مشک مارو
قرار ما یادم نرفته
قراره براتو بمیرم
من از دست لطف تو امسال
براتِ زیارت میگیرم
آقا
بغض گلومو از تو دارم
من آبرومو از تو دارم
*شاعر : #مجتبی_حاذق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋#قولدادماینمحرممعصیتکمترکنم
#سبک_مناجات / بخش دوم صوت
مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یازده ماه از خدا این روزها را خواستم
دیدهی تر خواستم، حال بکا را خواستم
اذن دقالباب این خانه برای ما بس است
استجابت پیشکش، حال دعا را خواستم
قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم
همت توبه به درگاه خدا را خواستم
از علی موسی الرضا رزق لباس مشکیِ
دستبافِ حضرت خیرالنسا را خواستم
کربلایی نیستم اما تو شاهد باش که
هر دعائی کردم اول کربلا را خواستم
شصت شب از صبح تا شب نوکری در روضهها
طعنه خوردن، سوختن، پای شما را خواستم
*شاعر : #سیدپوریا_هاشمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn
📋#حالاکهمیآییکفنبردارحتما
#متن_روضه
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب اول همه توفیق پیدا نمیکنن بیان مجلس روضه. انگار شما رو دستچین کردن. آخه دو طرفهست؛ هم تو دلت تنگ میشه، هم مادرش برا گریهها و نالههاتون دلش تنگ میشه. باور نمیکنی؟ وقتی پیغمبر فرمود فاطمه جان، یه عده تو آخرالزمان میان مثل مادرمردهها برا حسینت گریه میکنن، گل از گل خانم شگفت.... خیلی قدر خودت رو بدون.
آقاجون یه کربلا منو ببر. میشه امسال اربعین بیام حرمت، فقط یه گوشه بشینم زل بزنم به ضریحت. آخه من رو اینجوری بار آوردن؛ تا جلوم میگن کربلا دلم پر میزنه. منو بیچارهی تو کردن.
"حسین آرام جانم
حسین روح و روانم"
شصت شب از صبح تاشب نوکری در روضهها
طعنه خوردن...
(بعضیا نمیفهمن دیگه. میگن چقدر گریه میکنید؟! آخه شصت شب آدم لباس مشکی میپوشه؟)
*آی که طعنه میزنی؛ تو که نمیفهمی عشق و عاشقی یعنی چی، تو که نمیفهمی حسین با دل من چیکار کرده. من فقط شصت شب گریه نمیکنم؛ خیلی روزا میشه تا خلوت میکنم یاد آقام میفتم. من هرشب سر سفرهش بزرگ شدم، هرشب با نوکریش گوشت و پوست و خونم عجین شده. بچه بودم مادرم منو تو بغلش میگرفت. روضهخون که روضه میخوند دونه دونه اشکاش رو صورتم میریخت. من یاد گرفتم برات زار بزنم حسین جان...*
شصت شب از صبح تاشب نوکری در روضهها
طعنه خوردن سوختن پای شما را خواستم
*ایکاش یه جوری بشه همهی عمرمون رو پای حسین بسوزونیم. به ما که نگاه کنن بگن رنگ و بوی اباعبدلله داره. بگن این عمرش رو تو روضهها گذرونده.هرچقدر بیشتر معرفت داشته باشی بیشتر پاسوز اباعبدلله میشی...
@biukafi_matn
من یه نفر میشناسم، امشب خیلی در خونهش کار داریم. شب اول محرم درِ خونهی کسی بریم که محبوب پیغمبره. پیغمبر در مصیبتش اینقدر گریه کرد که اشک روی سینهی مبارکش جاری شد. فرمود نشانهی مؤمن اینه که برا مسلم گریه میکنه. خیلی وابستهست به اباعبدلله.
شب آخری که میخواست جدا بشه رو الان یادش میاد. راوی میگه اباعبدلله مسلم رو در آغوش کشید. "فبكى بكاءً عالیا" مسلم بلند بلند گریه کرد. خودش هم میدونه دیگه برنمیگرده، اما همهی دردش اینه که داره از آقاش جدا میشه. باکی از شهادت نداره، آخه فرماندهی سپاه امیرالمؤمنین تو صفین بوده...
تو خونهی طوعه نشسته بود. دید صدای مرکبها میاد. مرد جنگیه، اومد بیرون شمشیر کشید. نوشتن چهل نفر رو به درک واصل کرد. اینها دیدن نمیتونن جلوش وایستن از یه ترفند همیشگی استفاده کردن. (اون ترفند چی بود؟) رفتن پشت بوم، سنگها رو جمع کردن، خاکسترها رو جمع کردن شروع کردن به زدن... (خوب دقت کن به واژهها ببین دلت کجا میره.) کوفه، کوچه، بازار، سنگ، زینب...
خونی، زخمی، با لب تشنه آوردنش بالای دارالاماره. دیدن هی گریه میکنه. (گفتن تو که مرد جنگی هستی، چرا گریه میکنی؟) گفت آخه تو که نمیفهمی؛ من برا آقام نامه نوشتم که بیاد. الان نسیمش داره میاد، حتما خواهرشم میاره، چون زینب و حسین از هم جدا نشدنیاند...
یه نگاهی کرد:
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
آقاجان؛ درددل نمی کنم. برات چیزی نمیگم که اینا با من چه کردن. حالا که داری میای، نسیم رحمتت هم داره میوزه:
حالا که میآیی کفن بردار حتما
ای یوسف من پیراهن بردار حتما
حالا که میآیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور
اینجا برای خیزران لب را نیاری
آقا خداناکرده زینب را نیاری
حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn