هر صبح گنجشکی، لب ایوان خانه سـر می ‌دهد آوازهـایی شـادمانه او می‌ سراید تا فضای صبحدم را هر لحظه رنگین‌تر کند با هر ترانه #فریدون_مشیری #حدیث_دل 🌼🍃🍃🌼

 ای آرزوی دیده بینا چگونه‌ای وی مونس دلِ منِ تنها چگونه‌ای از ناز و نازکی اگر اینجا نیامدی باری یکی بگوی که آنجا چگونه‌ای دُرّ است صورتِ تو و دریاست چَشمِ من ای دُرِّ دورمانده ز دریا، چگونه‌ای دل هدیه تو کردم آن را نخواستی جان تحفه می‌فرستم این را چگونه‌ای ای نور چشم مهر و گل بوستان حسن ما بی‌تو در همیم تو بی‌ما چگونه‌ای از وصل تو که نیست دریغا در آتشم در هجر من که هست مبادا چگونه‌ای ما خود جهان گرفتیم از پیش عاشقی در سلسله تو ای دل شیدا چگونه‌ای #سیدحسین_غزنوی #حدیث_دل 🌸🌸🌸🌸

#آهنگ #بیکلام #حدیث_دل 🌼🍃🍃🌼

° بـــاد، مشتی ورق از دفتر عمر آورده است عشق، سرڪَرمی سوزاندن این اوراق است #فاضل‌نظرے #حدیث_دل 🌸🍃🍃🌸

به قول #فریدون_مشیری : چون می‌‌نگرم او همه من، من همه اویم... #حدیث_دل 🌼🍃🍃🌼

#آهنگ #حدیث_دل 🌼🍃🍃🍃🌼

با اینڪه دلم گفته مدارا ڪنم اما اے داد از این دورے و از عشق تو بیداد... #شهریار #حدیث_دل 🌼🍃🍃🍃🌼

قـیـمـت گـل بـرود چـون تـو بـه گـلـزار آیـی #سعـدی #حدیث_دل 🌼🍃🍃🌼

نوشتم: نامه ای با ، قلمِ جانم ! سطر سطرش را ... پُر کردم از چشمان تو. امّا ... دلتنگیم را ، جور دیگری نوشتم. نبودنت را سنجاق کردم ، گوشهء نامه... لبخندم را ، با اشک برایت کشيدم! واژه ها را سوق دادم ، در امتدادِ خیالِ... بارانی تو! سطر آخر نامه ، قلم بغض کرد ! شعرم کم آورد واژه ها گم شدند ! من ماندم تُهی از کلمه ... شدم شاعری بی واژه. سطر آخر شد .... تو تمامی جان منی. #حدیث_دل 🌸🍃🍃🌸

من با تو سرچشمه‌ای از زندگی را باز یافته‌ام که گمش کرده بودم. شاید آدم برای این‌که خودش باشد به بودنِ کسی نیاز دارد... آلبر_کامو #حدیث_دل 🌼🍃🍃🌼

ﺩلی ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﺍ گر ﺯ ڪرﻡ شاﺩ ڪﻨﯽ بِه ز صد مسجد ویرانه ڪه آباد ڪنی ! 💠#شیخ_بهایی #حدیث_دل 🌺🍃🍃🌺

‍ گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم می گویم: در دیاری که پر از دیوار است به کجا باید رفت؟ به که باید پیوست؟ به که باید دل بست؟ حس تنهای درونم می گوید: بشکن دیواری که درونت داری! چه سوالی داری؟ تو خدا را داری و خدا... اول و آخر با توست..... #سهراب_سپهری #حدیث_دل 🌼🍃🍃🌼