#تحقیق
طرف میره واسه #تحقیق، از 6 نفر میپرسه:
«اگه شما دختر داشتید، به این آقا میدادید؟»
هر 6 نفر هم میگن: آاااره... چراکه نه... پسر خوبیه!
بعدش باخودش میگه:
«به به! خدا چه امامزادهای سر راه ما گذاشت... به پای هم پیر بشن!»
خب عزیز من!
اون 6 تا دختر میدادن به این پسره... چه دلیلی داره که تو هم بعنوان نفر هفتم همین کارو بکنی؟!
اونا براساس معیارهای خودشون این حرف رو زدن،
تو باید معیارهای خودتو ببینی...
🌺
@Biutifoo2433.
💚🌹یاس 🌹💚
💚🍃
آقـــــا جـــــان ❣
اگر حجاب ظهورت وجود پست من است😔
دعا نما که بمیرم چرا نمیایے !!!😭😭
مولاے من ...❣
دست بـﮧ قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم ...😩
اما نشد ...😔
خواستم از " دردم " بگویم
دیدم دردِ شما، خودِ "منم "....😥😭😭
خواستم از " بـﮯ کسـﮯ " ام حرف بزنم ...
دیدم تنهاتر از شما درعالم نیست !!!😔
خواستم بگویم " دلم از روزگار گرفتـﮧ "
دیدم خودم در خون بـﮧ دل کردنِ شما
کم نگذاشتـﮧ ام ...😭😭😭
قلم کم آورد ...
بـﮧ راستـﮯ کـﮧ وسعت "مظلومیت "
شما قابل اندازه گیرے نیست ...😔
#آقا_جان_ببخش😔
🍃 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🍃 ________________________
#کانال_یاس
🍃❤️
دَر دِلَمــ💜
جایـے بَراے🍃
هیچڪس غِیر اَز #ٺ نیستــ🎈
گاه یِڪ دنیا فَقَط
با یِڪ نَفَر پُر مـے شود...😌🌙
👤 #سیدسعیدصاحب_علم
💙❣💙
@Biutifoo2433.
ازدواج موفق
ازدواجیست که در آن دو طرف بیشترین شباهت را از نظر ویژگیهای رفتاری با یکدیگر داشته باشند
اینکه شخصیت شما و همسرتان شبیه هم باشد، مهمترین قدم برای خوشبخت شدنتان است
@Biutifoo2433.
#حدیث
هرکه فرزندش به سن ازدواج برسد و توانایی مالی داشته باشد که او را همسر دهد، و ندهد...... ادامه در تصویر بالا☝️
@Biutifoo2433.
من با چیزای خیلی ساده هم میتونم خوشحال باشم ، مثل یه پیام از تو..!
#دوستت_دارم
#کانال_یاس
@Biutifoo2433.
اگر دوری ز من
در آرزویت زار میمیرم
وگر پیش منی
از لذّت دیدار میمیرم
#محتشم_کاشانی
@Biutifoo2433.
هدایت شده از 💚🌹یاس 🌹💚
💚🌹یاس 🌹💚
رمان عاشقانه مذهبی #من_با_تو نویسنده: لیلی سلطانی👇👇 #کانال_یاس https://eitaa.com/Biutifoo2433
#من_باتو
#قسمت7
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت هـفــتـم
با خستگے بہ عاطفہ نگاہ ڪردم از صورتش معلوم بود اونم چیزے نفهمیدہ!
_خانم هین هین تو چیزے فهمیدے؟
منظورش از خانم هین هین من بودم مخفف اسم و فامیلم،هانیہ هدایتے!
همونطور ڪہ چشمام رو مے مالیدم گفتم:نہ بہ جونہ عاطے!
خالہ فاطمہ مادر عاطفہ برامون میوہ و چاے آورد تشڪر ڪردم،نگاهے بہ دفتر دستڪمون انداخت و گفت:گیر ڪردین؟
عاطفہ از خدا خواستہ شروع ڪرد غر زدن:آخہ اینم رشتہ بود ما رفتیم؟ریاضے بہ چہ درد میخورہ؟اصلا تهش شوهرہ درس میخوایم چے ڪار اہ!
خالہ فاطمہ شروع ڪرد بہ خندیدن.
_الان میگم امین بیاد ڪمڪتون!
عاطفہ سریع گفت:نہ نہ مادر من لازم نڪردہ ڪلے تیڪہ بارم میڪنہ!
خالہ فاطمہ بلند شد.
_خود دانے!
عاطفہ با چهرہ گرفتہ گفت:بگو بیاد،چارہ اے نیست!
دوبارہ اون حس بے حسے اومد سراغم!
_عاطفہ،امین بیاد من بدتر هیچے نمیفهمم جمع ڪن بریم پیش یڪے از بچہ ها!
عاطفہ ڪنار ڪتاب ها دراز ڪشید و با حوصلگے گفت:اونا از من و تو خنگ تر!
صداے در اومد،با عجلہ شالمو مرتب ڪردم صداے امین پیچید:یااللہ اجازہ هست؟
صداے قلبم بلند شد،دستام میلرزید،سریع بهم گرہ شون زدم!
_بیا تو داداش!
امین وارد اتاق شد و آروم سلام ڪرد بدون اینڪہ نگاهش ڪنم جواب دادم!
نشست ڪنار عاطفہ،همونطور ڪہ دفتر عاطفہ رو ورق میزد گفت:ڪجاشو مشڪل دارید؟
عاطفہ خمیازہ اے ڪشید.
_هانے من حال ندارم تو بهش بگو!
دلم میخواست خفہ ش ڪنم میدونست الان چہ حالے دارم!
بہ زور آب دهنمو قورت دادم،با زبون لبمو تر ڪردمو گفتم:عہ...خب....
دفترمو گرفتم جلوش.
_اینا رو مشڪل داریم!
امین دفترمو گرفت و شروع ڪرد بہ توضیح دادن،با دقت گوش میدادم تا جلوش ڪم نیارم خیلے خوب یاد میگرفتم!
عاطفہ هم خواب آلود نگاهمون میڪرد آخر سر امین بهش تشر زد:عاطفہ میخواے درس بخونے یا نہ؟!فردا من میخوام امتحان بدم؟!
عاطفہ با ناراحتے گفت:خب حالا توام!میرم یہ آب بہ صورتم بزنم!
بلند شد تا برہ بیرون بہ در ڪہ رسید چشمڪے نثارم ڪرد و رفت!
قلبم داشت مے اومد تو دهنم،سریع از جام بلند شدم ڪہ برم بیرون!
_تو ڪجا؟!
نفسم بالا نمے اومد،امین گفت تو!
آب دهنمو قورت دادم،دوبارہ سر جام نشستم!
امین همونطور ڪہ داشت مینوشت گفت:چرا ازم فرار میڪنے؟
با تعجب سرمو بلند ڪردم.
_من؟!فرار؟!
ڪلافہ بلند شد،دفترمو گذاشت ڪنارم
_اگہ باز اشڪال داشتید صدام ڪنید!
از اتاق بیرون رفت،من موندم با اتاق خالے و دفترے ڪہ بوے عطر امین رو میداد!
ادامــه دارد...
#کانال_یاس
@Biutifoo2433.