eitaa logo
گمشده ای در بلین بارن☆
41 دنبال‌کننده
187 عکس
2 ویدیو
0 فایل
به نام خدا، بلین بارن؟ ناکجا آباد من. ماشین های قدیمی و فرسوده، شاید هم دایناسور ها پیامت رو به من میرسونن. https://daigo.ir/secret/51878236388 اگه بالا نیاورد: https://harfeto.timefriend.net/17647565370197
مشاهده در ایتا
دانلود
جدی جدی شاید براتون اخگر فقط یه کتاب باشه ولی باورتون بشه یا نه قبلش اصلا نمیدونستم فانتزی چی هست. مردم تا جلد دو منتشر بشه،جلد سه رو هم که این شکلی.
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
میشه یه چند تا عکس بدین ایده بگیرم برای نوشتن؟
و باز هم بوی گل ها در بینی اش پیچید، دوست داشت در میان گل ها قدم بگذارد اما بو از باغ گل نبود، از دسته گلی بود که برای قبرش خریده بود. سعی کرد اسمی که روی سنگ حک شده بود را نگاه نکند اما چشمش ناخودآگاه میپیچید و باز هم اسم را میخواند. تاریخ وفات سه سال قبل بود، تاریخ تولد فقط چهارسال قبل. دسته گل را می اندازد و گل پرپر میشود، اشکی از چشم به پایین میریزد و تنها زمزمه اش دعای راه پسرش است: کجایی؟
گلی در دست گرفت و با لبخندی که روی چهره اش نقاشی شده بود، دکمه را فشار داد و دینگ کوچکی را شنید.پس از یک دقیقه انتظار صدای دخترانه و لطیفی جوابش را میدهد:س...سلام؟ شما هستین؟ آقا محسن؟ گل را در دست میفشارد و با لبخندی که هر لحظه وسیع تر میشود بله ای سر میدهد. اما صدای دختر شکننده میشود:آقا محسن اما دیگه نمیشه... لبخند سریع میرود و آتشی گر میگیرد:چرا خانوم؟ من روز ها منتظر خواستگاری موندم و الان دم در میگین نمیشه؟ دختر میگوید:آخه...آخه شما که نمیدونین... بغضی صدا را در بر میگیرد: خواهرم....خواهرم... الان تو اتاق عملن! و از پشت صدای گریه و هق هق میشنود.در تق باز میشود و میدود تو سمت دختر و میگوید :چه شده؟ و دختر میگوید:تصادف کرده. تصادف! محسن زانو میزند و لرزش دستانش را حس میکند، میدوند سمت بیمارستان و گل میافتد روی زمین و له میشود. پرستاران و دکتران مرگ را قطعی اعلام میکنند و دیگر هیچ وقت قرار نیست همه چیز خوش باشد...
صبحتون بخیر✨