💬 #روایت_دیدار |پاسداری از همه ایران؛ از خاک تا ذهن و مغز و رویا
📝 روایتی از دیدار اخیر اعضای شورای انقلاب فرهنگی با رهبر انقلاب
🔻 گپی با قاری میزنم. پرسیدم آیات انتخاب خودش است. پاسخ مثبت میدهد. بخشهایی از سوره نحل را انتخاب کرده. تفسیر المیزان غرض این سوره را بیان آن میداند که غلبه دین حق (دین توحیدی اسلام) قطعی است.
🔹 نمیشود و نمیتوانیمها در ذهن مدیران و مسئولان فرهنگی با دِبی بالاتری پمپاژ میشود تا دستگاه محاسباتیشان را تغییر دهد. یک نفر اما اینجا در حسینیه امام #خمینی(ره) نگاه دیگری دارد. مدام هم دیگران را تحریص میکند به دیدن چیزی که او هم دارد میبیند.
🔹 بالای صفحه مینویسم «امید». بسامد تکرارش در حسینیه امام #خمینی(ره) خیلی بالا رفته. فرقی هم ندارد مخاطب سخن مردم عادی باشند از قم و اصفهان یا دانشآموزان یا کارگزاران جمهوری اسلامی.
🔹 وقتی تیغ تجزیهطلبی و کودتا و جنگ و فشار و تحریم -با همه زخمهایی که زده- نتوانست تو را از پا بیندازد لاجرم ابلیس به ذهن و امیدت پنجه میاندازد تا قدرت رویاپردازی را هم از تو بگیرد.
💬 همه زنان ایران مادر آرتیناند
📝 #روایت_دیدار ۱۰۰ دقیقهای خانواده شهدای شاهچراغ با رهبر انقلاب
🔻 ... "خانمی که لیست خانوادهها را دارد و جلوی اسمها تیک میزند، با لبخند میگوید: «داخل کاغذ و خودکار هست!» و به سمت میز پذیرایی هدایتم میکند که همان دم در ورودی است.
🔹آرتین یکی یکی شیرها را برمیدارد، نگاه میکند و میگذارد سر جایش. به شیر توی دست من هم نگاه میکند و میگوید: «شیرکاکائوهاشو تو خوردی؟» میگویم: «شیرکاکائو نداشت پسرم. خیالت راحت!» خواهر آرتین ماسکی را میزند روی صورت آرتین و بندهایش را جایی لای فر موهایش، به پشت گوشها وصل میکند. آرتین مقاومت میکند. خواهرش میگوید: «باید بزنی مامان جان.» یعنی حتی خواهر آرتین هم مادر آرتین است؟!
🔹 با پارتیشن، قسمت کوچکی از جلوی سن حسینیه را جدا کردهاند که بهاندازه جمعیت دیدار صمیمانه امروز باشد. دورتادور، پتوهای سفید انداختهاند و پشت پتوها یک ردیف صندلی گذاشتهاند. یک صندلی شبیه همه صندلیهای دیگر هم هست که در نزدیکترین حالت به جمعیت و رو به آنها گذاشته شده است."...
🔍 متن کامل روایت👇
🇮🇷
📝 #روایت_دیدار | در حلقه لشکر فرشتگان
👈 روایت حاشیههای مراسم جشن تکلیف دختران
⭐ حسینیه وزین و موقر همیشگی، شبیه مدرسه دخترانه شده بود!
📍«از کجا اومدید بچهها؟» اولین سؤالی بود که میپرسیدم. از همهجا بودند. تهران، اراک، تبریز، کاشان، سمنان و حتی دختران مدرسه کپرنشین زهکلوت کرمان.
⭐ اگه آقا اومد دوست دارید بهش چی بگید؟ یاسمین گفت: «من از آقا یه دونه کربلا خواستهام، یه دونه هم دوچرخه صورتی نو!»
⭐ چند تا از بچههای معلول را با ویلچر آوردند و نزدیک ما جا دادند. پرستو، یک دختر نابینا را هم توی جمع نشانم داد.
⭐ از صدای جیغ و کف و بالا پایین پریدن بچهها متوجه ورود آقا شدیم.
⭐ آقا نماز مغرب را شروع کردند. ما هم در یکی از صفهای انتهایی در اتصال به «لشکر فرشتهها» به آقا اقتدا کردیم.
⭐ بچهها یک بار دیگر سرودشان را برای آقا اجرا کردند و آقا برایشان دست زدند و با تشویق از شعر و اجرایشان تعریف کردند.
⭐ نماز عشا را هم به جماعت خواندیم و یک هو انگار رستاخیز شد. خیلی صحنه قشنگی بود. آقا «در حلقه لشکر فرشتهها» نشسته بودند و عجلهای برای رفتن نداشتند.
🇮🇷
🇮🇷 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی، #بقعه
〰️〰️〰️〰️
🇮🇷در ایتا دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c
🇮🇷درباره ما👇
🇮🇷 zil.ink/boghe_ir
🗳 #روایت_دیدار | کمتر از ۲۰ دقیقه
👈 روایتی از حضور اول وقت رهبر انقلاب اسلامی در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری (بخش اول)
🔹️«ایران کشور مهمی است و شما در حال انتخاب یک رئیس جمهور هستید.» اینها را آلیسا جوهانسون روبین میگوید؛ روزنامهنگار کهنهکار آمریکایی. خانم روزنامهنگار که برای پوشش حضور اول وقت حضرت آیتالله خامنهای خودش را به حسینیه امام خمینی(ره) رسانده و با ما حرف میزند.
🔹️بعد از مصاحبه جستجویی در اینترنت میکنم و به یکی از آخرین گزارشهایش در نیویورکتایمز میرسم. بهانهی گزارش، حملات گاه و بیگاه حزبالله لبنان به مواضع ارتش عبری در شمال سرزمینهای اشغالی است و موضوع محوری گزارش هم اینکه فقدان رئیسجمهور ایران تأثیری در ساختار و اقدامات منطقهای ایران نداشته و ایران همچنان دارد برنامهی خودش را پیش میبرد. اینگونه بهتر مشخص میشود که چگونه قدرتی که از داخل ایران به منطقه و در ادامه به جهان سر ریز میشود، در نقاط راهبردی تأثیر میگذارد و دیگرانی در سایر رسانهها متوجه این تأثیر میشوند:
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث آلیسا و دیگران
🔹️این «دیگران» بیش از ۱۵۰ عکاس، خبرنگار و تصویربردارند از آلمان و آمریکا و استرالیا و افغانستان و اسپانیا و عراق و چین اتریش و قطر و فرانسه و روسیه و عمان و انگلیس و دهها مملکت فرنگی دیگر که صبح کلهی سحر، خودشان را به حسینیه امام خمینی(ره) در انتهای خیابان فلسطین رساندهاند.
🔹️قبل از ورود به داخل حسینیه بساط پذیرایی و صبحانهای مختصر برپاست. در کنار بخار و بوی چای، بوی قهوه و نسکافه هم داخل فضا...
🗳 #روایت_دیدار | کمتر از ۲۰ دقیقه
👈 روایتی از حضور اول وقت رهبر انقلاب اسلامی در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری (بخش سوم)
🔹️روی آنتن
🔹️تا گپ و گفت ما با خسروی تمام شود، عقربهها هم به ساعت ۷ و ۵۵ دقیقه نزدیک میشوند. آنتن زنده در پیش است و خسروی هم میرود پشت تریبون. سلام و احوالپرسی با بینندگان و بعد هم توضیحاتی دربارهی این دورهی انتخابات ریاست جمهوری و خبرنگاران و تصویربرداران و عکاسانی که چند متر آن طرفتر از او همچنان مشغول کشمکش برای کسب جایگاهی بهترند و آمارهایی از تعداد صندوقها و شرایط شرکت در انتخابات.
🔹️در میان همین توضیحات هم هست که آقا وارد حسینیه میشوند. با حرکتی چریکی خودم را از جلوی قاب زنده تلویزیون خارج میکنم تا تصویربردار بتواند با چرخش افقی، لحظهی ورود را بگیرد. صدای شاترها اوج میگیرد و در ادامه هم متناسب با واکنشهای آقا فراز و فرود پیدا میکنند.
🔹️مراحل قانونی ثبت تعرفه آقا انجام میشود و در نهایت هم انداختن برگه رأی به صندوق که در همان لحظه بهدلیل جابجا شدن دوربین غولپیکر پخش زندهی صداوسیما و خالی شدن عرصه، فرصت را مغتنم میشمارم و پلاتو میگویم. بیانات هم که شروع میشود، دوربین و دفتر و دستک را جمع میکنیم و با تصویربردار، خودمان را میرسانیم پشت جایگاه خبرنگاران. از قبل هماهنگ کردهام که بعد از اتمام مراسم با چند خبرنگار خارجی گفتگو کنم.
🔹️آقا برگه رأی را به صندوق میاندازند. در ادامه و در پاسخ به سؤال خسروی، بیانات کوتاه ۲۶۶ کلمهای دارند در باب اهمیت انتخابات. مثل اکثر بیانات دو سال اخیر، همچنان کلیدواژهی مردم، کانون...
🗳 #روایت_دیدار | کمتر از ۲۰ دقیقه
👈 روایتی از حضور اول وقت رهبر انقلاب اسلامی در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری (بخش دوم)
🔹️مثل آب
🔹️بعدش هم مسابقه برای مستقر شدن روی سکوی سهپله بزرگی است که با فاصله و درست روبروی صندوق سیار شماره ۱۱۰ قرار گرفته. رقابت اصلی بین عکاسان و تصویربرداران برای کسب جایگاه استراتژیکتر است که بتوانند قابهای بینقصتری ثبت کنند.
🔹️تعدادی از مسئولان برگزاری مراسم کنار سکو ایستادهاند و به اهالی رسانه خوشآمد میگویند. هجوم بچههای رسانه به سمت سکو به مانند جریان آبی است که به یکباره، مانع از جلویش برداشته شده. یکباره کف حسینیه جریان پیدا میکند و جاری میشود. این وسط خیالجمعترینها، تصویربرداران صداوسیمایند که با دوربینهای غولپیکرشان از قبل مستقر شدهاند برای پخش زندهی مراسم و بعدش هم بیانات رهبر انقلاب.
🔹️مسئولان صداوسیما برای اجرای برنامه زنده و گفتوگو با رهبر انقلاب، مهدی خسروی را انتخاب کردهاند. مجری برنامهی مناظرات تلویزیونی نامزدهای ریاست جمهوری که در اجرای متعادل و عادلانه مناظرات عملکرد قابل قبولی داشت. درباره مناظرات و بازخوردهای نامزدها میپرسم. میگوید برنامه مناظرات شاید به لحاظ برنامه تلویزیونی و کار اجرا، پیچیدگی چندانی نداشته باشد اما بهدلیل حساسیتهای بسیار بالایی که دارد آن را بارز میکند؛ چرا که میتواند سبد رأی نامزدها را جابجا کند.
🔹️لابلای صحبتها به مردم هم اشاره میکند که توقع داشتند قدری داغتر و چالشیتر برگزار شود اما به هر دلیلی نامزدها بیشتر ترجیح دادند در فضای آرامتری مباحث خودشان را جلو...
🗳 #روایت_دیدار | کمتر از ۲۰ دقیقه
👈 روایتی از حضور اول وقت رهبر انقلاب اسلامی در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری (بخش آخر)
🔹️اعترافات فرنگی
🔹️خبرنگار سیانان در تحلیل نگاه آقا به انتخابات، نبض این محور اصلی را خوب گرفته بود. وقتی بعد از مراسم داشتیم با هم گفتوگو میکردیم حرفهای قابل تأملی زد: «می دانم که مشارکت در اینجا همیشه یک امری کلیدی است. این چیزی است که ما بسیار دقیق به آن نگاه میکنیم. من فکر میکنم همه رسانهها همین کار را خواهند کرد، چرا که رهبر عالی ایران گفتهاند که برای ایشان مشارکت امری بسیار مهم است، بنابراین این چیزی است که ما هم آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد.» سراغ چند خبرنگار دیگر غربی هم میرویم. محتاطانه ترجیح میدهند حرفی نزنند درست نقطهی مقابل و برخلاف مدعای گفتوگو و آزادی بیان. حتی همین چند نفری که با آنها گفتوگو کردیم هم خیلی خودشان را در چارچوب رسمی نگاهداشته بودند.
🔹️نمونهاش همین خانم آلیسایِ ابتدای متن وقتی که حس میکنم بعد از بیان تجربه مثبتش از حضور در ایران موقعیت خوبی گیر آوردهام که گفتوگو را به نوع پوشش رسانههای آمریکایی از رویدادهای سیاسی این بکشانم، عذرخواهی میکند و جواب منفی میدهد: «I can’t say that». فلیتأمل المتأملون!
🔹️فردریک پلایتجین هم وقتی میخواهد در باب علت اهمیت پوشش این رویداد برای رسانهی متبوع خودش توضیح دهد با همه رسمی و دیپلماتیک بودنش اما اعترافات جالبی بر زبان جاری میکند: «هر کسی رئیس جمهور ایران باشد، اقدامات ایران را شکل میدهد. اقداماتی که تأثیرات جهانی دارند. اقداماتی که در منطقهی...
🏴 نقشههای عبث یک صدامِ نگونبخت
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش پنجم
🔹...قبل از صحبتهای الیاسری چند نفری از ابتدا و انتها و میانهی جمع، بلند میشوند برای ابراز احساسات. چهار پنج نفری میشدند. عموماً شعر و شعار و ابراز احساسات و لابلایش هم شعار علیه آمریکا و صهیونیستها. دلِ پری از آمریکاییها دارند. حالا تصوّرش را هم بکنید این شعر و شعار با زبانی مثل عربی هم همراه شود که قابلیتهایش کلاه از سر هر زبانشناسی میاندازد. در ادامه هم قوت و فصاحت اعراب را هم بگذرید کنار موضوع تا گوشی دستتان بیاید فضا چقدر حماسی و درام است. از خدا پنهان نیست از شما هم نباشد برای منِ نوعی، قضیه یک وجه دیگر هم داشت.
🔹فکرش را بکنید. ۳۸ سال قبل که سردار خودخوانده قادسیه، اولین گلولهی توپ را به سمت همسایه شرقی شلیک کرد اگر به صدام میگفتند روزی خواهد رسید که جمعی از مردم عراق در روز روشن و جلوی چشم رسانهها در قلب تهران، مهمان رهبر جمهوری اسلامی خواهند بود مغزش سوت میکشید. افسوس که شیشه عمر صدام ۱۳سال قبل شکست و این روز را ندید. جوان عراقی با حرارت دارد خطاب به سیدعلی خامنهای ابراز احساسات میکند. لابلای حرفهایشان بسامد دو واژه هم خیلی بالاست: سلمان و سلیمانی! اوّلی یار ایرانی پیامبر(ص) بود و دومی سردار سرفراز این سالها! دیدی آقای روزنامهنگار!؟ دیدی زبان آنقدرها هم که فکر میکنی مانع پیچیدهای نیست!
🖼ادامه در بخش ششم
🔍متن کامل را بخوانید:
khl.ink/f/43489
🏴 یک بچه زرنگ ایرانی-عراقی
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش ششم
🔹...مجری مراسم هم با عربی فصیح و زیبایش، ملاتِ بین سخنرانها میشود. بعد از مراسم پیاش را گرفتم. گفتند ظاهرا دو رگه ایرانی-عراقی است با اینحال اللهاعلم! حالا چه ایرانی-عراقی باشد چه نباشد توفیری در اصل قضیه نمیکند که هم فارسی را روان و سلیس صحبت میکرد و هم عربی را فصیح و یکدست. بچه زرنگی هم بود در نوع خودش. وسط چنین دیدار تاریخی و مهمی که ثانیه ثانیهاش حساس است، مسلط که باشی هیچ، وسط جلسه برای شهدای ایرانی و عراقی و لبنانی و یمنی، رندانه فاتحه و صلوات هم بگیری. بگذریم از شعر-روضهای که به زبان عربی خواند و قضیه تا سینه زدن هم داشت میرفت. تنها کسی که مجری در مصافش، شکستخورده بیرون آمد همان الاعجری بود که در ابتدای متن، ذکر خیرش رفت.
🖼ادامه در بخش هفتم
🔍متن کامل را بخوانید:
khl.ink/f/43489
🏴 همراهی الیاسری با وجدان خبرنگاری
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش چهارم
🔹...صحبتهای پرحرارت و البته طولانی الاعرجی که تمام میشود، مجری برنامه که به احترام مهمانان، مراسم را به زبان عربیِ زیبایی اجرا میکند از سیدهاشم الیاسری میخواهد پشت تریبون برود. پیرمردی مویسفید کرده و یحتمل در دهههای هفتوهشت زندگی با دشداشه و چفیهی عربی و عقال مشکیرنگ بر سر. آرام و شمردهشمرده حرف میزند. حرفهایش را تا حد زیادی میفهمم. حماسهی قبلی جناب مترجمِ همراه هم باعث شده که برای ترجمهی عین حرفهای الیاسری سراغش نروم. الیاسری نمونهی تیپیکال یک بزرگِ عرب است. انگاری که بزرگ یک قبیله باشد. به زحمت صحبت میکند، حرفش را با سلام به پیامبر(ص) و خاندانش شروع میکند و بعد هم معرفی خیلی کوتاه خودش و موکبش و حتی شمارهی عمودِ محل استقرارشان.
🔹این را هم میگوید که موکبشان هر سال در طریقالعلماء برپا میشود. ادامهی حرفهایش که از روی یک متن نوشتهشده میخواند در عین کوتاهی، سنگین و وزین است: «ما خادمان اهلبیت(ص) از جمهوری اسلامی تشکر میکنیم. آیتالله العظمی خامنهای هم در ثواب پذیرایی از زائران حسینی با ما شریک است. ایرانی و عراقی، ید واحده هستند.» الیاسری اینها را میگفت و من متوجه حرفهایش میشدم بدون اینکه سراغ جناب مترجم بروم یا آویزانش شوم. پر بیراه هم نمیگوید این وجدانِ مادرمرده که زبان آنقدرها هم که فکر میکنم مانع پیچیدهای نیست. رها کنم تا نیامده و صدایش را به تحقیر بلند نکرده!
🖼ادامه در بخش پنجم
🔍متن کامل را...
🏴 مشتاقیم به شما
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش اول
🔹الاعرجی رگ عربیاش بالا زده. بدون متن و صرفاً با اتکا به حافظه دارد حرفهایش را خطاب به رهبری ایراد میکند. انصافاً هم بدون تپق و چرخیدن حرف و عقبوجلو کشیدن کلمات سخن میگوید. صدایش هم آنقدر بلند هست که اگر بلندگو هم نباشد، در کل حسینیه بپیچد و همه بشنوند. از عربی آنقدری بهره بردهام که بفهمم کلّیت حرفش چیست. با این حال برای محکمکاری، یک عربیبلد هم به عنوان مترجم همراهمان شده. شب قبل در جلسه هماهنگی در معارفهاش گفتند استاد نه تنها عربی بلد است که با لهجه عراقی هم حرف میزند. این یعنی نور علی نور! الاعرجی بعد از تمجیدهای بسیار میرسد به «ایران، عمق الاسلام!». رو میکنم به استادِ مترجم تا معنای دقیق جملههای سخنران را عینا یادداشت کنم.
🖼ادامه در بخش دوم
🔍متن کامل را بخوانید:
khl.ink/f/43489
🏴 به احترام مرجعیت عراق
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش هفتم
🔹...علی عبدالحسین عبود را شاید بتوان با معیارهای اداریِ امروزی، استانداردترین سخنران مراسم دانست. نماینده خدّام اهلبیت(ع) و موکبداران بغداد و کاظمین. حرفهایش را از روی متن میخواند؛ شمرده و آرام و متین. لابلای حرفهایش ذکر خیری هم از آیتالله سیستانی میکند. صلوات بلند و محکم و به شیوهی عربی که جمع میفرستد، عمق نفوذِ مرجع بزرگ شیعیان عراق را نشان میدهد و حرمت و احترامی که برای او قائلند. این مهم البته در صحبتهای رهبری هم بدون سهم نبود، وقتی که آقا تشکر صمیمانه خودش و ملت ایران را به موکبداران عراقی ابلاغ میکردند و در این بخش، پرونده جدایی برای مرجعیت عراق هم باز کرد و همچنین در جای دیگر اشارهی مستقیمی هم به فتوایی که آیتالله سیستانی برای مبارزه با داعش صادر کردند. مبارزهای که به تعبیر آقا، امنیتی را فراهم آورده که حالا زیر سایهی آن، اربعین و پیادهروی اربعین دارد رشد میکند و میبالد و جهانی میشود.
🖼ادامه در بخش هشتم
🔍متن کامل را بخوانید:
khl.ink/f/43489
🏴سلام بر حسین(ع) و روحهای حل شده در او
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش نهم
🔹...دو نفر بعدِ از الصافی هم یکی مداح است و دیگری روحانی جوانی که روضهی سوزناکی به عربی میخواند و جمع را هم حسابی متأثر میکند. این را میشود از صدای گریه و سینهزنی جمع هم فهمید. توی آن وضعیت میروم توی نخ واکنش تصویربردار صداوسیما با آن دوربین بدقواره و بزرگی که روی سهپایه بزرگتری مستقر شده در سمت راست آقا! مداحی و روضهخوانی به زبان عربی بود. روح حرفهایگری آقای تصویربردار در ابتدای قضیه غلبه داشت بر علقهی قلبی. زاویه دوربین را مدام تغییر میداد تا قابهای بینقصی از آقا ببندد... در نهایت اما کم آورد و تسلیم شد. دو دستی چسبیده بود پشت دوربینی به اندازهی خودش و مدام با لنز ور میرفت. در همان حال اما آرام آرام اشکهایش روان شد؛ بعضاً تکانهای ریز شانهاش هم به چشم میآید. گاهگاهی که دستش رها میشد، سینهای میزد.
🔹قبول جناب وجدان! قبول! بعضی چیزها هستند که فراتر از زبان و قومیت و ملیت میایستند و کوچکی و ناقصی و نارسایی این خطکشیهای انسانی را بدجور به رخ میکشند. فهم این چیزها دانستن زبان نمیخواهد؛ معرفت میخواهد و خلوص و سادگی. اینشکلی که باشد دیگر فرقی نمیکند رهبر جمهوری اسلامی باشی یا جوان سادهای که از جنوب عراق راهی انتهای خیابان فلسطین شده یا تصویربرداری که از رسانه ملی آمده برای پوشش تصویری مراسم. همهشان میفهمند روحانی جوان عراقی پشت تریبون دارد با سوز از چه چیزی حرف میزند. بعضی مفاهیم مثل اقیانوس، آدمها را در بر میگیرند و خوش...
🏴 الحسین یجمعنا
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش سوم
🔹...واقعیت، پیش از این هم خودش را تحمیل کرده بود. وارد حسینیه شده بودیم و هنوز آقا نیامده بودند. برایم سوال شده بود که در چنین دیدار پیچیدهای که میزبان، ایرانی است و مهمان هم عراقی، حاضران در حسینیه زمان ورود رهبری چه میگویند!؟ طبعا انتظار نداشتم مثل دیدارهای مردمی خودمان، فارسی شعار بدهند. نمونهی مشابه قبلی این شکلی هم نبوده که تعیین کند چه باید گفته شود!؟ پس واکنش جمع چه خواهد بود!؟ واقعیت، همان حکم صادر شده جناب وجدان را تایید کرد زمانی که پیر و جوان عراقی از کتشلواریهایشان تا پیرمردهای دشداشهپوشِ عقال بر سر با حرارت فریاد میزدند لبیک یا حسین!... «زبان آنقدرها هم که فکر میکنی مانع پیچیدهای نیست آقای خبرنگار...» ببخشید ولی دوباره مجبورم صدای وجدان را منم!
🖼ادامه در بخش چهارم
🔍متن کامل را بخوانید:
khl.ink/f/43489
🏴 مانع غیرپیچیده زبان
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش دوم
🔹...پاسخ استاد، تاریخِ ترجمه را به دو قسمت مساوی تقسیم میکند: «میگه ایران، عمق اسلامه!» خیره میشوم به او و یکی دوباری پلک میزنم! با خودم کلنجار میروم که کمرش رگبهرگ نشود با این فشاری که به خودش میآورد. در نهایت اما خودم را میسپارم به واقعیت. واقعیتی که در سفر اربعین دو سال قبل هم تجربهاش کرده بودم. زمانی که در کربلا در منزل ابومحمد بودیم و او میزبان ما و جمع دیگری از شیعیان عربستان و بحرین و لبنان! آنجا هم همین مشکل غامض زبان وجود داشت اما... اما هم ما میفهمیدیم آنها چه میگویند و هم آنها میفهمیدند ما چه میگوییم بدون اینکه هر یک، زبان دیگری را بلد باشد. به قول تیتراژ یکی از سریالهای دو دهه قبل رسانه ملی، «همزبونیها اگه شیرینتره، همدلی از همزبونی بهتره!» یک چیزهایی هست بالاتر از زبان و قومیت که انسانها را به هم پیوند میزند و باعث میشود حرف همدیگر را بفهمند بدون اینکه برطبق قواعد کلاسیک زبان متوجه شوند چه میگویند!
🔹نمونهاش همین سیدجواد الاعرجی که پشت تریبون دارد با آن تونالیتهی بالا، رهبر جمهوری اسلامی را، نه یک روحانیِ اهل ایران یا رهبرِ دینی و سیاسی فارسها که فرزند حسین(ع) میبیند و نوادهی رسول(ص) و پسر فاطمه(س)! بزرگِ موکبهای نجف اشرف از جایگاهی با سیدعلیِ خامنهای طرف شده که زبان و قوم و ملیت، نه اینکه محلی از اعراب داشته باشند که اصلا دیگر به چشم نمیآیند. حالا من این وسط کاسه داغتر از آش شدهام و مترجم را بردهام زیر هشت که قرار بوده...
🏴 دستخطی برای دعوت به اسلام
✍ #روایت_دیدار موکبداران عراقی راهپیمایی اربعین با رهبر انقلاب - بخش هشتم
🔹...پشتبندِ عبود، سعید الصافی میآید پشت تریبون. شاعر خوشذوق عراقی که ابیاتش نه فقط عراقیهای حاضر در جلسه که ما را هم به وجد میآورد. میدانم! الان دوباره میگویید دیدی زبان مانع پیچیدهای نبود! قبل از ابیات غرایش هم پشت تریبون گفت من به نمایندگی از مردم ایران و عراق به استکبار میگویم که حسین(ع) دوباره ما را با هم جمع کرده است. کنایه سنگینی خطاب به غرب و پسلههای پانایرانیسم و پانعربیسمشان که نانشان در نقار و تفرقهی بین فارس و عرب است. جناب الصافی منهایِ شعر زیبایی که سروده بود، خط قشنگی هم داشت. جناب مترجم که در حد ترجمه کردن عبارت «ایران، عمق اسلام است» به یاریمان آمده بود بعد از مراسم موفق شد الصافی را پیدا کند و متن دستنوشتهاش را از او بگیرد. به قول یکی از رفقا، به هر که این خط زیبا را نشان بدهی اسلام میآورد!
🖼ادامه در بخش نهم
🔍متن کامل را بخوانید:
khl.ink/f/43489
🖥 #روایت_دیدار | معصومه؛ دوست علم وجهاد و شهادت، مثل ام یاسر!
👈روایت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR از دیدار خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب
🔹بخش اول - عکسی از شهید سیّدعبّاس موسوی و همسرش امّیاسر روی میز کار من است که خیلی دوستش دارم؛ لای بوتهها ایستادهاند، دستشان در دستِ هم است، به افق دوری نگاه میکنند و خندهی قشنگی روی لب هر دویشان دیده میشود. زیرش نوشته: «امّیاسر رفیقة العلم و الجهاد و الشّهادة.» عکس را از پیرمرد خادمی گرفتهام که دو سال پیش، درِ مزارِ سیّدعبّاس را در روستای نبیشیث بعلبک برایمان باز کرد، بعد هم توضیح داد که سیّدعباس چطور خانهی کوچکی را که در این روستا داشت، حوزهی علمیّه کرد و توانست نیروهایی تربیت کند که هستهی اصلی حزبالله لبنان را تشکیل بدهند؛ نیروهایی که فقط یکیشان سیّدحسن نصرالله بود. ماشینِ صدمهدیدهی سیّدعبّاس را توی حیاط آرامگاه، داخل محفظهای شیشهای حفظ کرده بودند. امّیاسر بخش خواهران حوزهی علمیّه را اداره میکرد و آن روز، همراه همسر و فرزند چهارسالهاش سوار ماشین بودند؛ روزی که اسرائیل دیگر نتوانسته بود حضور سیّدعبّاس در لبنان را تحمّل کند و با بالگرد، ماشینش را گلولهباران کرد.
🔹چند روز پیش که فیلم حملهی پهپادها به ماشین معصومه کرباسی و رضا عواضه را دیدم، دوباره انگار نحوهی شهادت سیّدعبّاس برایم زنده شد. لابد عواضه خیلی برای اسرائیل هزینه درست کرده بود که پهپادهایشان را فرستادهاند تا درون جادّهها بگردند و پیدایش کنند. ولی دوست داشتم بدانم آیا زیرِ تصویرِ دوتاییِ آنها هم میشود نوشت «معصومة...
🖥#روایت_دیدار | انصارعقیله
👈 روایت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR از دیدار دانشآموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب در آستانه روز سیزدهم آبان
🔹بخش اول - توی تقویم، مقابل تاریخ سیزدهم آبان نوشته است «روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی»؛ امّا امروز توی صف بازرسی حسینیّهی امام خمینی(ره)، احساس میکنم این مناسبت کمکم دارد جهانی میشود. دختران ترکیهای جلوی من هستند و دختران لبنانی سمت چپم و هموطنانم که در همهی صفها به چشم میآیند. نام دختر جلویی من «گُزَل» است؛ همان «زیبا» به فارسی. حجاب کاملی دارد و یک چادر ایرانی هم به آن اضافه کرده؛ به جایش، من چادر لبنانی سر کردهام و دختر عربزبان بغل دستم حجاب ترکیهای پوشیده! توی صف، چشم میچرخانم و فکر میکنم «جهانی شدن» با هزار بدی یک خوبی هم داشت، آنهم اینکه ما و هممسلکهایمان هم توانستیم با هم جمع و به تعدادمان تقسیم شویم.
فضای حسینیّه امّا پُررنگتر از آن است که بتوانم به چیزی غیر از مناسبت «روز دانشآموز» فکر کنم. شور و هیجانی دارد که فقط از اجتماع نوجوانها برمیآید؛ مثل کَلکَلهای دخترانه و پسرانه برای شعار دادن.
🔹دارم مهمانها را نگاه میکنم و سر میچرخانم که سهجفت چشم کودکانه زل میزنند به من. سلام میکنم. پشتبند جواب، یکیشان میپرسد «خاله! چی مینویسی؟» میگویم «ماجرای امروز رو»؛ میگوید «میشه ماجرای ما رو هم بنویسی؟» بعد، شروع میکند با آبوتاب از احوالاتش از لحظهی انتخاب برای حضور تا همین لحظات نشستن توی حسینیّه تعریف میکند. مجبورمیشوم منبرش را کوتاه کنم. میپرسم «به نظرتون چرا میگیم "مرگ بر آمریکا"؟» حُسنا...