eitaa logo
کافه بهلول (طنز سیاسی)
5.1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
1 فایل
تبلیغ، ارسال سوژه و ارتباط با مدیر👇 @admin40 کانال های ما در سروش👇 https://splus.ir/bohloool https://splus.ir/ahadiis کانال های دیگه ما در ایتا👇 @ahadiis @emptyy
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️لرستان زیبا 📸 : Farhad koulivand ➕Iran land @bohlool
۶ برابر شدن قیمت آب و برق در اروپا! 🔺 دولت لتونی در شرق اروپا با ابلاغ بخشنامه‌ای از افزایش ۶ برابری قیمت‌های قبوض آب و برق خبر داد. @bohlool
هدایت شده از المتقین
سوگند خوردن را وسیله ای برای فریبکاری قرار نده. وَلَا تَتَّخِذُوۤا۟ أَیۡمَـٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَیۡنَكُمۡ. ۱۶:۹۴ 🆔 @Almotaqin 💯
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗❗مشکل ما از الاغ هایی است که شکل آدمیزاد هستند! استاد رحیم پور ازغدی ✳️✴️کانال اندیشه پژوهان استاد رحیم پور ازغدی🔻 @Ostad_Rahimpour_Azghadi
ارتش موشک کروز با نام حیدر رو وصل کرده به پهبادی که ۲۰۰۰ کیلومتر پرواز میکنه ! خلاصه پیامش میشه یا جُرذانَ اليهود الپاره الپوره :) @bohlool
‏حجه الاسلام بهناز جعفری تو این مملکت طراح لباس قوی‌نداریم واقعا ؟ @bohlool
میدونستید اگه فندک رو بگیرید روی خط آبی اسکناس دلار، فندک خاموش میشه؟ چون اون خط، از آب ساخته شده و آتیش رو خاموش میکنه. "محتوای مناسب جهت گروه‌های خانوادگی در واتساپ" 😂 @bohlool
گوگل اگه ادم بود: @bohlool
هدایت شده از 『تهی』
🚨‏اینجا ‎ است و تنها یک کدخدا دارد. @emptyy
به نظرم از این به بعد اگر بچه پاسدارا برن خواستگاری دخترا براشون مهریه نفتکش میزارن @bohlool
هدایت شده از احادیث زندگی
🔆 نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید مردی در نیمه‌های شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به‌دست گرفت و شمع را روشن کرد و برای خدا نامه‌ای نوشت: «به نام خدا نامه‌ای به خدا، از فلانی خدایا! در بازار یک باب مغازه می‌خواهم، یک باب خانه در بالاشهر، یک زن خوب، زیبا، مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.» دوستش که این نامه را دید، گفت: دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی، چگونه می‌خواهی به او برسانی؟ گفت: خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است. نامه را برد و لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت: خدایا! با توکل بر تو نوشتم، نامه‌ات را بردار! نامه را رها کرد و برگشت. صبح روز بعد شاه به شکار می‌رفت که تندباد عظیمی برخاست. طوری که بیابان را گردو‌خاک گرفت و شاه در میان گردوخاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: اعلی‌حضرت! برگردیم، شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت. چون به منزل رسید، میان جلیقه خود کاغذی دید. آن را باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها کرده و در لباس شاه فرود آورده است. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. پس گفت: بروید این مرد را بیاورید. کاتب نامه را آوردند. کاتب که از ترس می‌لرزید، وقتی تبسم شاه را دید، اندکی آرام شد. شاه پرسید: این نامه توست؟ فقیر گفت: بله، ولی من به شاه ننوشته‌ام، به خدایم نوشته‌ام. شاه گفت: خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواسته‌هایت را به جای آورم. شاه، وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود، به‌جا آورد. در پایان فقیر گفت: شکر خدا. شاه گفت: من دادم، شکر خدا می‌کنی؟ فقیر گفت: اگر خدا نمی‌خواست تو یک ریال هم به کسی نمی‌دادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند. @ahadiis