مجنون خواست که پیشِ لیلی نامه نویسد، قلم در دست گرفت و این بیت گفت: خَیالکَ فِی عَینی. وَ اِسمُکَ فی فَمِی. وَ ذِکرُکَ فی قَلبی. اِلی اَینَ اکتُبُ؟ خیالِ تو مقیمِ چشم است. وَ نام تو از زبان خالی نیست. و ذکرِ تو در صمیمِ جان جای دارد. پس نامه پیشِ کی نویسم؟ چون تو در این محل‌ها می‌گردی؛ قلم بشکست و کاغذ بدرید ... -فیه‌مافیه #halaaaaaaal

میگه کسی نمیدونه بالاخره این درد ما از کجا میاد که همزمان باعث اشک‌های گرم‌مون و آه‌های سردمون میشه #halaaaaaaal

من عاشقم؛ گواهِ من این قلبِ چاک چاک در دستِ من جُز این سَندِ پاره پاره نیست -میرزاده‌ی‌عشقی #halaaaaaaal

راست می‌گفت: آدم‌ها جا می‌مانند در راه‌‌آهن در فرودگاه زیرِ باران، دمِ غروب تهِ یک کوچه‌ی خلوت و آرام ... پُشتِ چراغ قرمز وسطِ یک خیابانِ شلوغ یا در میانِ خاطراتِ دور و نزدیک ... آدم‌ها جا می‌مانند پیشِ کسی یا جایی که دوستَ‌ش دارند ... #halaaaaaaal

"فَيُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِي رَحۡمَتِه" سحرهای #رجب #halaaaaaaal

موسیقیِ نگاهِ تو را گوش می‌کنم. گاهی میانِ مردم؛ در ازدحامِ شهر غیر از تو، هرچه هست فراموش می‌کنم... - فریدون مشیری #halaaaaaaal

بزمت بهشت و باده #حلال است در بهشت گر باز پرس رو دهد از من جواب خواه - غالب دهلوی #halaaaaaaal

زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو، دست خدا در آستین #عمان_سامانی #halaaaaaaal

گر تیغ زَنَد یار، نخواهیم حَذَر کرد کَز دوست به تیغی نتوان قطعِ نظر کرد -خیالیِ‌بخارایی #halaaaaaaal

‏مذهبَ‌م عاشقی و قبله‌ی من رویِ تو شد من از این مذهب اگر دور شوم بی‌دینَ‌م -همامِ‌تبریزی #halaaaaaaal

که عهد، عهدِ غم است و زمان، زمانِ سکوت ... #halaaaaaaal