نوجوونی دوران سختیه خدایی
نه بچه ای
نه بزرگی
نه اونقدر کوچولویی که با بچه ها کنار بیای و نه اونقدر بزرگی که با بزرگترا بسازی
گیر کردی تو دنیای خودت
نه کسی میفهمتت، نه دلیل کارای بقیه رو می فهمی
خواسته هات بزرگه ولی خودت برای رسیدن بهشون هنوز کوچیکی
دلت یه زندگی هیجان انگیز میخواد اما توی یه دنیای کسل کننده زندانی شدی و هیچکاری برای رهایی ازت ساخته نیست
کلا پیچیده س، یونو؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایم شیوان دیگه زیادی جوون میزنه، قبول نیست 🥲🤌
همسن جی چانگ ووکه..
نه اینکه غمی نداشته باشم، فقط دیدم راه حلی ندارن پس سعی کردم جوری رفتار کنم انگار از اول وجود نداشتن!
بزرگسالان همیشه به دوش بچههای باهوش بار اضافی میگذارند، دقیقا به علت اینکه تصور میکنند از پسش برمیآید؛
اینجور بچهها از سنگینی وظایف از پا درمیآیند و رفتهرفته آن صداقت و مهارتی را که دارند از دست میدهند. این بچهها وقتی با چنین برخوردی روبرو میشوند، کمکم به درون لاکی میخزند و همه چیز را درون خود نگه میدارند.
وقت و کوشش زیادی لازم است تا بتوان آنها را از لاک خود درآورد. قلب کودکان انعطافپذیر است، اما وقتی شکل گرفت، دیگر مشکل است بتوان آن را به صورت اول درآورد. در بیشتر موارد محال است.
_هاروکی موراکامی / کافکا در کرانع
یه چیزی خیلی داره اعصابمو بهم میریزه
اینکه چند ماهه هر صدایی مشکوک به صدای بغض و گریه، خصوصا از طرف خانواده، سریع بهم استرس وارد میکنه و یه لحظه خشکم میزنه
خیلی بده واقعا.. ://