📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
🔰باشگاه مغز توجه و تمرکز 🧠 ما در این مجموعه به دنبال آن هستیم تا به کودکان یاد دهیم چگونه از عملکر
این روزها خیلی از والدین از کمبود تمرکز فرزندشون شکایت میکنن.
حقیقتش خیلی هم جای تعجبی نداره.
تلویزیون، تبلت و گوشیهای تلفن همراه که به تمرکز و توجه کودکان آسیب میزنه.
مجموعه باشگاه مغز کودکان توجه و تمرکز اومده که این مهارتِ در معرضِ آسیب رو تقویت کنه.
#نظر_مخاطب
📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
-
عمریستدخیلمبه
ضریحیکهنداری؛
یاامامِحسن(ع)!🌱
📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
🪴 چیک-چیک-چیک 🌀 از مجموعهٔ #بالهای_رنگی_رنگی ♦️مجموعۀ داستانی “بالهای رنگی رنگی” با نثری لطیف و
یه مناسبت رحلت پیامبر اکرم (ص)🖤👆
"زیتون" دختری است که در هنگام زندهبهگور شدن به دست پدرش، توسط مردی خریداری شده و از مرگ نجات مییابد.
زیتون میخواهد یک خلخال بدزدد تا با پولش نام و نشانی از مادرش پیدا کند اما در همین زمان صاحب خلخال متوجه میشود.
سرنوشت، زندگی تازهای را برای او در خانوادهای بیگانه اما مهربان رقم میزند؛ و این زندگی جدید قرار است با ظهور دین اسلام و بعثت پیامبر اکرم (ص) گره بخورد.
🦋 دختری که پروانه شد
🍃 این کتاب داستان دختری بهنام زیتون است. پدر زیتون در حال زندهبهگور کردن دخترش بوده که مردی او را میبیند و به قیمت چند درهم او را میخرد. اتفاقات در زمان صدر اسلام روایت میشود وقتی که مردم در مکه هنوز بتها را میپرستند.
زیتون میخواهد یک خلخال بدزدد تا با پولش نام و نشانی از مادرش پیدا کند اما در همین زمان صاحب خلخال متوجه میشود...
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
نویسنده: رقیه بابایی
نشر: مهرستان
تعداد صفحه: ۱۰۰ صفحه
رده سنی: ۱۰ سال به بالا
قیمت پشت جلد: ۷۵ هزار تومان
قیمت فروش ما: ۷۲ هزار تومان
آیدی ثبت سفارش:
@bookstore1401
🌱 از کانال ما دیدن کنید:
https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
#دختری_که_پروانه_شد
#نوجوان
زیتون حرصش گرفت. کمی صبر کرد. به اطرافش نگاه کرد و جلو رفت. زود تمام زبالهها را جمع کرد و آورد کنار در خانۀ ابولهب انداخت. آنوقت دوید و وارد خانۀ رسول خدا شد. او تا رسید تندتند خبرهایش را برای امّ ایمن و زنی که کنارش نشسته بود گفت و حالا ساکت کنار تنور ایستاده بود. امّ ایمن نانی از تنور درآورد و گفت: «چه بگویم که جگرم خون است از این ناآدمها». زن دیگر که داشت چانۀ خمیری را پهن میکرد گفت: «نگران نباشید! خداوند خود حافظ و نگهدار رسولش است. به پسرم سپردهام این روزها حتی یک لحظه هم از رسول خدا جدا نشود.» امّ ایمن خمیری را در تنور چسباند و گفت: «فاطمه بنت اسد! خداوند عمر دهد به خودت و پسرت. وقتی علی باشد خیالم آسوده است.»
🍕 برشی از کتاب #دختری_که_پروانه_شد