4_5859475465042921718.mp3
زمان:
حجم:
3.21M
#انس_با_قرآن_مجید
#ختم_قرآن_مجید
حزب صد و پانزدهم (۱ جن الی ۵۶ مدثر)
👤 با صدای استاد پرهیزگار
#التماس_دعا_برای_ظهور
●➼┅═❧═┅┅───┄
#آیات_نور
#حزب صد و پانزدهم
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر امّت خويش گواه است و نظارت كامل دارد.
2- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در دنيا شاهد بر اعمال است. «شاهِداً عَلَيْكُمْ» و در آخرت اداى شهادت مىكند.
3- انجام رسالت، همراه با نظارت است.
4- فلسفه بعثت انبيا در همه زمانها يكى است.
5- تاريخ آينه عبرت است، از آن پند بگيريد.
6- در مبارزه با منكرات به سراغ سرچشمه برويد.
7- براى وعده و وعيدهايى كه به مردم مىدهيد، نمونه عملى ارائه كنيد.
8- سرپيچى از فرمان رسول خدا، سبب گرفتارى مىشود.
#استاد_قرائتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
●➼┅═❧═┅┅───┄
#جانم_حسن_علیهالسلام💝
صد مستحق غنی شود از ذکر #یا_حسن
#ارباب_من پناه فقیران عالم است
#دوشنبه_های_امام_حسنی
✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
#سلام_امام_زمانم💝
دل ها همه منتظر برای فرج است
در نای بنفشه ها نوای فرج است
ذکری که حجاب غیب از او می گیرد
ای عاشق منتظر، دعای فرج است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 610) قسمت 2
🌷 *دست مسیحایی!* 🌷
🌾 ... وقتی سید ناراحتی مرا دید گفت: از نظر شرعی هیچ مشکلی نداری. هر قدر هم که لباست آلوده باشد، میتوانی نماز بخوانی. ولی خوددار باش و فریب نفست را نخور! که خدا و رسول صلی الله علیه وآله وسلم تو را از آن نهی نموده اند.
من به سید عرض کردم: حالا که چنین شد و تقدیر مرا تا بغداد کشاند، میخواهم به زیارت سامرا مشرّف شوم، سپس به نزد خانوادهام بازگردم.
سید نیز نظر مرا پسندید. لباسها و بارهایم را نزد او گذاردم و به طرف سامرا به راه افتادم.
وقتی به سامرا رسیدم، یک راست به زیارت حرم باصفای امام هادی و امام عسکری علیهما السلام رفتم و پس از زیارت آن دو امام بزرگوار وارد سرداب مقدّس امام زمان علیه السلام شدم، در آن مکان مقدّس به درگاه خداوند رو آورده و به امام زمان علیه السلام متوسّل شده و استغاثه نمودم، تا پاسی از شب مشغول دعا بودم، پس از آن، تا شب جمعه در کنار قبور ائمه علیهم السلام ماندم.
روزی پیش از زیارت، به کنار دجله رفتم و غسل کردم، و لباس پاکیزه ای پوشیدم و ظرفم را پر از آب کردم. وقتی به طرف حرم به راه افتادم؛ متوجّه شدم که چهار نفر سوار بر اسب از دروازه شهر خارج شدند.
به نظرم آشنا میآمدند. به نظرم رسید که قبلاً آنها را اطراف حرم دیده بودم ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: داستانهایی از امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف - برگرفته از کتاب بحار الانوار/
گردآورنده و مترجم حسن ارشاد؛ تحقیق تصحیح ویرایش واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران - ص ۲۴۶ و ۲۴۷.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor