eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
158 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 طاقتم طاق شد و از تو نیامد خبرے❗ جگرم آب شد و از تو نیامد خبرے❗ عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبرے❗ 🙏السلام علیک یا بن الحسن🙏 ‌🍁بوی ظهور🍁
🌟پيامبر اکرم صلّی الله عليه و آله به امام علی عليه‌السّلام فرمودند: 🌿 یا علی! وَ اعلَم أنَّ أعظَمَ النّاس یَقیناً قَومٌ یَکُونُونَ فی آخِرِ الزّمان لَم یَلحَقُوا النَّبِیَّ و حُجِبَ عَنهَمُ الحجَّةُ فَآمنوا بِسوادٍ فی بَیاضٍ ؛ 🍀یا علی! بدان که والاترین یقین را بین مردمان، گروهی از مردم آخر الزمان دارند که پیامبرشان را درک نکرده‌اند و حجت خدا امام زمان از ایشان مخفی شده و با این حال به سیاهی نوشته‌ای بر سپیدی کاغذی ایمان می‌آورند. و همینکه سخنی از امام به ایشان می‌رسد بدان یقین پیدا می کند. 📚: بحارالانوار، ج 52، ص 125 🌹🍃بوی ظهور🍃🌹
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍃(داستان 432) قسمت 2 🌼سُـلـطـان آسـمـان🌼 🌷 ... تقریباً مدتی همین گونه سپری شد، دوست مسیحی‌ام از من دلگیر شده بود، درخواست کرد با هم به سفری برویم. در طول راه با این که مشغول رانندگی بود، مدام از مسیحیت و جلسات کلیسا برایم صحبت می‌کرد ولی من از صحبت‌هاش اصلاً لذت نمی‌بردم و در حال و هوای خودم بودم. به یک شهر کوچک رسیدیم و تصمیم گرفتیم شب را همان جا بخوابیم و صبح سفرمان را ادامه بدهیم. از ماشین پیاده شدیم. دوستم رفت تا برای شام چیزی تهیه کند. من تنها پیش ماشین ایستاده بودم که خانمی به سمت من آمد و گفت: «ببخشید خانم! اگر قصد دارید شب را اینجا بمانید من خانه‌ام را اجاره می‌دهم خیلی هم ارزان می‌گیرم. و از هر لحاظ هم مورد اطمینان است.» گفتم: «راستش من نمی‌دانم. چند لحظه صبر کنید تا رفیقم بیاید و شما با ایشان صحبت کنید.» با قبول کردن دوست مسیحی‌ام، شب به خانهٔ همان خانم رفتیم. قبل از خواب، کتابی توجه‌ام را به خودش جلب کرد، به سمت طاقچه رفتم و کتاب را برداشتم، دیدم کتابی است به زبان چینی، مقداری از آن کتاب را خواندم، خیلی برایم جذاب و شیرین بود، به خاطر همین تا صبح بیدار ماندم و کتاب را بیشتر مطالعه کردم. صبح که می‌خواستیم از آنجا برویم از صاحب خانه درخواست کردم که این کتاب را به من بفروشد. آن خانم با خوشحالی کتاب را به من هدیه داد. وقتی اسم کتاب را پرسیدم گفت: «ترجمهٔ چینی قرآن است.» وقتی از او توضیحات بیشتری خواستم، گفت: «این کتاب مقدسِ مسلمانان است، قانون دین اسلام در این کتاب نوشته شده است و ....» از توضیحات پیرزن و آن چیزهایی که خودم دیشب در کتاب خوانده بودم یقین کردم که جواب سؤالات و مبهمات زندگی‌ام را گرفتم و لذا همان جا گفتم: «من می‌خواهم یک مسلمان بشوم.» تا دوستم این جمله را شنید، سرم داد زد و گفت: «مگر دیوانه شده‌ای؟» گفتم: «نه! برعکس فکر می‌کنم تازه عاقل شده‌ام. ... (ادامه دارد) ... 📚: ملاقات جوانان با امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف، ص ۸۰ الی ۸۶؛ برگرفته از کتاب: فریاد رس. گروه⛅🌹بوى ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🔻وای بر پدران آخرالزمان🔻 💠رسول خدا (ص) میفرمایند: 🍂«وای بر فرزندان آخرالزمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی‌دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منع شان می‌کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد؛ من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.»🍂 📚 جامع الأخبار، فصل ۶٢، ص ١٠۶ 🍃🌤بوی ظهور🌤🍃