eitaa logo
داستانهای مهدوی
163 دنبال‌کننده
738 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 641) قسمت 5 🌸 هـانـیـه 🌸 ☘ ... در یک آن، یاد حرف شیعیان افتادم، آنها می‌گفتند ما امامی داریم که یکی از القاب او مغیث (فریادرس) است. رو به آسمان کردم، مضطرانه گفتم: خدایا! اگر شیعیان راست می‌گویند و امامشان واقعاً مغیث است پس بگو، به فریاد من برسد و اگر فریادرس به داد من برسد و مرا از این مشکل رها کند، من هم به او معتقد می‌شوم. این‌ها را گفتم و با تمام وجود فریاد زدم «یا مغیث! یا مغیث! » آب قند را که هانیه آماده کرده بود خوردم، حالم بهتر شده و دست و پایم کمی جان گرفته بود. آمدم از جایم بلند شوم که صدای ترمزِ ماشینی مرا به سمت در کشاند. قبل از رسیدن به در، صدای زنگ در بلند شد. به محض باز کردن در، همان راننده را دیدم که سرش را پایین انداخته بود و با دستمال قرمزش ور می‌رفت. نگاهی به ماشین انداختم، دیدم وسایل، سالم سرجایشان هستند. دستش را گرفتم، ترسیده بود. گفتم: کاری با شما ندارم فقط بیا داخل و توضیح بده چرا برگشتی؟ با ترس و دلهره وارد حیاط شد و کنار ایوان نشست و گفت: راستش ما کارمان همین است، بار خوبی که به تورمان می‌خورد، نقشه می‌کشیم و در اوّلین فرصت که صاحب بار از ماشین پیاده می‌شود، گاز ماشین را می‌گیریم و فرار می‌کنیم. وقتی بار شما را دزدیدم، با سرعت به خانه رفتم، رسیدم دم در خانه، از ماشین پیاده شدم و در حیاط را باز کردم تا ماشین را داخل حیاط ببرم. وقتی سوار ماشین شدم در حیاط بسته شد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان دوم: هانیه - صفحه ۲۵ و ۲۶. گروه  ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 641) قسمت 6 🌸 هـانـیـه 🌸 ☘ ... وقتی بار شما را دزدیدم، با سرعت به خانه رفتم، رسیدم دم در خانه، از ماشین پیاده شدم و در حیاط را باز کردم تا ماشین را داخل حیاط ببرم. وقتی سوار ماشین شدم در حیاط بسته شد. چون عجله داشتم و می‌ترسیدم که شما مرا تعقیب کرده باشید با عصبانیت از ماشین پیاده شده و درها را مجدداً کامل باز کردم و به محض سوار شدن به ماشین، باز هم در بسته شد. دفعه سوّم هم این اتفاق افتاد ولی دفعه چهارم، انگار یک نفر پشت در ایستاده و درها را محکم می‌بندد. پیاده شدم و پشت در را نگاه کردم، کسی نبود. ترسیده بودم، این در تا به حال یک بار هم خود به خود بسته نشده بود، بادی هم نمی آمد که بگویم در را باد می‌بندد. گفتم این آقا که بارش را دزدیده‌ام یا جادوگر است یا به بالا وصل است که خدا این قدر هوایش را دارد. پشیمان شدم و بار را آوردم. تا این را گفت گرمی قطرات اشک را روی گونه‌ام احساس کردم، همانجا تصمیم خود را برای شیعه شدن گرفتم ولی از ترس فامیل، هیچ کسی را از این ماجرا با خبر نکردم جز خدیجه و هانیه.[۱] 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان دوم: هانیه - صفحه ۲۶. 📚[۱]: نقل از آیة اللَّه العظمی تبریزی رحمه الله، مجله انتظار، ج ۵. گروه  ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 642) قسمت 1 🌺 سید ابوالحسن اصفهانی 🌺 🌿 بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم همه دور هم نشسته بودیم، سید هرجا می‌نشست آنجا بالای مجلس می‌شد. ابهت سید مجلس را فرا گرفته بود. بزرگان دیگری هم بودند. در اتاق باز شد. شخصی شبیه نامه رسان وارد اتاق شد. همانجا دمِ در کیفش را باز کرد، نامه ای را در آورد و گفت: «این نامه برای ابوالحسن اصفهانی آمده است. » من که کارهای دفتری سید را انجام می‌دادم بلند شدم و نامه را با تشکر از پیک گرفتم و به دست سید دادم. سید با نگاهی به آدرس فرستنده، با تعجب نامه را باز کرد و مشغول خواندن آن شد. همه نگاه‌ها به سید خیره شده بود. یکدفعه لبخندی بر روی لبانش نقش بست. همه کنجکاو شدیم که بدانیم در این نامه چه نوشته شده که سید را به خنده وادار کرده است. سید که متوجه کنجکاوی ما شده بود شروع کرد به خواندن نامه آن هم با صدای بلند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم: سید ابوالحسن اصفهانی - صفحه ۲۷ و ۲۸. گروه  ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 642) قسمت 2 🌺 سید ابوالحسن اصفهانی 🌺 🌿 ... سید که متوجه کنجکاوی ما شده بود شروع کرد به خواندن نامه آن هم با صدای بلند. نامه از طرف بحرالعلوم یمنی یکی از علمای زیدیه بود. او ضمن تمسخر عقاید شیعیان در مورد امام غایب، از سید ابوالحسن، استدلال برای وجود حضرت مهدی علیه السلام را خواسته بود و طوری در نامه بحث کرده بود که گویا یقین داشت شیعیان دلیل محکمی برای اثبات وجود امامشان ندارند. لبخند سید به ظاهر از جهت پافشاری بحرالعلوم یمنی در صحبت‌های سُست و مسخره کردن سرداب سامرّا بود. بعد از خواندن نامه، هر کسی نظری می‌داد. یکی می‌گفت: اگر صد استدلال هم برای این افراد بیاوریم چون تعصب دارند قبول نمی کنند. دیگری می‌گفت: وظیفه ما بحث علمی است، چه قبول کند چه نکند. و صحبت‌های دیگر.... جلسه تمام شد. آخر شب سید به من گفت: جواب نامه بحرالعلوم را همین امشب بنویس و فردا بفرست. من که در ذهنم دنبال بهترین استدلال برای وجود مقدّس امام زمان علیه السلام می‌گشتم گفتم: آقا چه بنویسم؟ سید با آرامش خاصی فرمود: «بنویس آقای بحرالعلوم! پاشو بیا اینجا تا امام زمان علیه السلام را به شما نشان دهم». سید این را گفت و رفت. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم: سید ابوالحسن اصفهانی - صفحه ۲۸ و ۲۹. گروه  ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 642) قسمت 3 🌺 سید ابوالحسن اصفهانی 🌺 🌿 ... سید با آرامش خاصی فرمود: «بنویس آقای بحرالعلوم! پاشو بیا اینجا تا امام زمان علیه السلام را به شما نشان دهم». سید این را گفت و رفت. قدرت اینکه دنبال سید بروم را نداشتم. مات و مبهوت دور شدنش را نظاره گر بودم. « با خودم گفتم مگر می‌شود به همین راحتی امام زمان علیه السلام را دید یا نشان کسی داد؟!»[۱] آن شب تا صبح خوابم نبرد. مانده بودم چه کنم. آیا واقعاً می‌تواند این کار را بکند. اگر من جواب نامه را بنویسم و بحرالعلوم یمنی بیاید و سید نتواند این کار را انجام دهد برای شیعه خیلی بد می‌شود و آبرو و حیثیتمان زیر سؤال می‌رود. به سراغ پسر سید رفتم و گفتم: «آقا در مورد جواب بحرالعلوم یمنی فرموده اند که بنویسم بیا اینجا تا امام زمان علیه السلام را نشانت دهم». ایشان لبخندی زد و گفت: هرچه گفته، همان را بنویس. با تعجب پرسیدم: یعنی می‌گویی بنویسم بیا اینجا تا امام زمان علیه السلام را نشانت بدهیم. گفت: چطور در این سال‌ها سید را نشناخته ای، او نماینده امام عصر علیه السلام است. اگر گفته، حتماً می‌تواند، مطمئن باش. بعد از حرف پسر سید از غفلتی که سراغم آمده بود شرمنده شدم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم: سید ابوالحسن اصفهانی - صفحه ۲۹ و ۳۰. 📚[۱]: اشاره گذرا به استدلال‌های وجود امام زمان علیه السلام: علمای غیر شیعه، همگی حدیث ثقلین را قبول دارند و در کتب خود آورده اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: إنّی ترکت فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی... لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من در میان شما دو چیز گران بها می‌گذارم کتاب خدا و عترتم، این دو از هم جدا نمی شوند تا در نزد حوض کوثر بر من وارد می‌شوند. طبق این حدیث باید کتاب خدا و عترت، همیشه با هم باشند. لذا چاره ای نیست جز اینکه شخصی را از عترت رسول خدا معرفی کنند. باز هم طبق روایتی خودشان نقل کرده اند که نبی مکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: جانشینان بعد از من، دوازده نفر از عترتم هستند. استدلال دیگر این روایت است «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه» هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. اهل سنّت باید جواب دهند که امام زمان شان کیست که اگر او را نشناسند به مرگ جاهلیت مرده اند؟! خود اهل سنّت روایت دارند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «اگر زمین لحظه ای بدون حجّت خدا بماند، اهلش را فرو می‌برد» خود بگویند الآن حجّت خدا کیست؟ آیا زمین فعلی نیاز به حجّت ندارد و فقط زمین زمان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله نیاز به حجت دارد؟! گروه  ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 642) قسمت 4 🌺 سید ابوالحسن اصفهانی 🌺 🌿 ... بعد از حرف پسر سید از غفلتی که سراغم آمده بود شرمنده شدم. گویی کرامات سید را به کل فراموش کرده بودم، مگر نه این است که سید مرجع کل شیعیان است و نایب عام امام زمان علیه السلام. قوّت قلب گرفتم. همان موقع، کاغذ و قلمی برداشتم و برای بحرالعلوم یمنی نوشتم که اگر استدلال می‌خواهی بیا اینجا تا امام زمان علیه السلام را نشانت بدهیم. حدود دو ماه از این جریان گذشت. طبق معمول هر شب، سید را برای اقامه نماز جماعت در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همراهی می‌کردم. مردم مثل همیشه، سید را چون نگین در برگرفتند. با اینکه فشار جمعیت زیاد بود و حتی خود من در اذیت و فشار بودم ولی سید با رویی باز، با همه برخورد می‌کرد. نماز عشاء که تمام شد، مرد عربی آمد کنارمان نشست رو به سید کرد و گفت: «بحرالعلوم یمنی به نجف آمده و در محله "وشراق" منزلی گرفته» سید خیلی آرام گفت: همین امشب به دیدنش می‌رویم. با اطمینانی که به سید داشتم باز هم نگرانی به سراغم آمد. همان شب سید با تعدادی از علماء به دیدن بحرالعلوم رفتند. در آنجا بعد از تعارفات، بحرالعلوم شروع به صحبت کرد و می‌خواست بحث مورد نظر را مطرح کند. سید فرمود: الآن وقت صحبت کردن نیست فردا شب به منزل ما بیایید تا با هم صحبت کنیم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم: سید ابوالحسن اصفهانی - صفحه ۳۰ و ۳۱. گروه  ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor