eitaa logo
داستانهای مهدوی
217 دنبال‌کننده
889 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 ... 🤲 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد 🤲 دعا، کبوتر عشق است بال و پر دارد 🤲 بخوان دعای فرج را ز پشت پرده ی اشک 🤲 که یار گوشه ی چشمی به چشم تر دارد! 🤲 بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا 🤲 حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد 🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها 🤲 🌤🌹بوی ظهور🌹🌤 ۰─━━━━⊱¤⊰━━━━─۰ 🌱 ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ━━⊰❀⊱⪻❀⪼⊰❀⊱━━
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 794) 💐 يک قِران اُجرت می‌گيرم 💐 🌿 حاج شیخ علی محمّد کَرْکَری، چند سفر پیاده با یک انبان آرد بر دوش به حج مشرّف شد. در یکی از منازل بنا شد سماور برنجی بزرگی را آتش کنند. ایشان برخاست و آتش زیادی در سماور انداخت ولی آب ریختن را فراموش کرده بود. بعد از گذشت مدّتی اجزاء سماور از هم پاشید و جدا شد. غیرت ترکی و تقدّس حاج شیخ به جوش آمد که چرا سماور مردم در چنین راهی که ابداً چیزی پیدا نمی شود، این طور شد؟ به حدّی حزنش شدید گشت که از خود بی خود شده، قطعات سماور را جمع نمود و از خیمه بیرون آمد. هرچه گفتند: کجا می‌روی فایده ای نداشت. از اوّل قافله حجاج تا آخر قدم زد و به چند نفر از عرب‌ها که سفیدگر بودند و مس را سفید می‌کردند، رسید. به ایشان گفت: سماور را درست کنید آنها در پاسخ گفتند: کار ما نیست و ما ابزار لازم را نداریم. مأیوس گشت و متحیّر ماند. ناگاه سیّد عمّامه سبزی پیدا شد و به ایشان فرمود: من سماور را درست می‌کنم و یک قِران اُجرت می‌گیرم. تو برو و یک قِران را بیاور. من سماور را درست می کنم و نزد این عرب‌ها می‌گذارم. حاج شیخ علی محمد، سماور را تحویل داده و به سمت خیمه که نزدیک یک فرسخی بود به راه افتاد و جریان را به رفقا اظهار داشت. ایشان گفتند: یعنی چه در این محل چه کسی پیدا می‌شود که سماور درست کند؟ بالاخره وقتی شیخ بازگشت، سماور را در آنجا درست شده یافت و از آن سیّد نشانی به دست نیاورد. از اعراب پرسید؟ آنها گفتند: ما سیّدی را ندیدیم و از سماور شما هم خبر نداریم. [۱] 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان دوازدهم - يک قِران اُجرت می‌گيرم - ص ۵۷ و ۵۸ 📚۱- العبقري الحسان، ج۲، ص۴۸۹ - برکات حضرت ولی عصر (علیه‌السلام)، ص۱۹۷ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَّد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 💫🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ🌹💫 ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ‌┄✦۞✦✺💝✺✦۞✦┄
🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 ... 🤲 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد 🤲 دعا، کبوتر عشق است بال و پر دارد 🤲 بخوان دعای فرج را ز پشت پرده ی اشک 🤲 که یار گوشه ی چشمی به چشم تر دارد! 🤲 بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا 🤲 حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد 🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها 🤲 🌤🌹بوی ظهور🌹🌤 ۰─━━━━⊱¤⊰━━━━─۰ 🌱 ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ━━⊰❀⊱⪻❀⪼⊰❀⊱━━
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 795) قسمت ۱ 🌻 مير سيّد علی چه اتفاقی افتاده است؟ 🌻 🍃 آقای میرزا هادی بجستانی فرمود: بعد از تشرف مرحوم میرزای شیرازی به مکه معظمه، پدرم مرحوم آقای سیّد علی بجستانی در سال بعد به مکه مشرف شد و چون در تطهیر و وضو بسیار محتاط بود در سفرها خصوصاً در راه مکّه به ایشان سخت گذشت. به طوری که نمازهای پنج گانه را با وضوی صبح به جا می‌آورد. در یکی از منازل، بر سر برکه ای نشست و آفتابه بزرگی را پر از آب کرد، اما دید که سوراخ شده و آبش هدر می‌رود. اندوهی بر ایشان عارض شد. به دقّت نظر کرد و سوراخ آفتابه را دید. همانجا نشست و در اندوه و حیرت فرو رفت. ناگهان از طرف دیگر برکه جوانی در لباس اعراب، رو به ایشان کرد و بانهایت مهربانی و شیرین زبانی فرمود: میر سیّد علی اشبیك؟ میر سیّد علی تو را چه می‌شود؟ - لفظ میر، اسمی عجمی است که هیچ کس از اهل نجف ایشان را به این نام نمی شناخت جز اشخاصی که همشهری‌های ایشان و یا از بستگان بودند -. بالاخره به مجرّد تکلّم آن جوان، پدرم با ایشان مأنوس شد که معمولاً اگر کس دیگری صحبت می‌کرد، به خاطر آن اندوهی که برای سوراخ شدن آفتابه و نداشتن ظرفی برای تطهیر و وضو، با او تندی می‌کرد. ظاهراً دو سه مرتبه آن جوان لطف فرموده از حال پدرم پرسش نمودند و ایشان هم جواب دادند و ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان سیزدهم - مير سيّد علی چه اتفاقی افتاده است؟ - ص ۵۹ و ۶۰ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖
داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 795) قسمت ۱ 🌻 مير
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 795) قسمت ۲ 🌻 مير سيّد علی چه اتفاقی افتاده است؟ 🌻 🍃 ... ظاهراً دو سه مرتبه آن جوان لطف فرموده از حال پدرم پرسش نمودند و ایشان هم جواب دادند و نیز در حق ایشان دعا فرمودند. پدر می‌گوید: من از نام و مسکن و احوال ایشان سؤال نمودم و همان طور که ایشان مرحمت فرموده و از من سؤال کرده بودند پرسیدم: نام شما چیست؟ فرمودند: عبدالله. پرسیدم: اهل کجایید؟ فرمودند: حرم الله. پرسیدم: شغل شما چیست؟ فرمودند: طاعة الله. و همین طور چند مطلب را با قافیه فرمودند، تا آنکه سؤال کردند: چرا ناراحتی؟ بیان حال کردم و احتیاج زیاد خودم و کمبود آب و سوراخی آفتابه را گفتم. فرمود: آفتابه سوراخ نیست. عرض کردم: خودم به دقّت نگاه کردم و سوراخ را دیده‌ام و الآن آب آن خالی می‌شود. فرمودند: نه، دوباره ملاحظه کن. چون مشغول نگاه کردن شدم آن سوراخ را در آفتابه ندیدم. متعجب شدم و در آن حال حیرت، به خود آمدم که او کیست و چه شد؟ و ملتفت شدم آن بزرگوار امام (علیه‌السلام) بوده اند. آفتابه را به زمین زدم و سر و سینه زنان راه بیابان را پیش گرفتم. چند نفر از رفقا و علماء که همراه ما بودند مرا نصیحت کردند و حقیر را برگرداندند. [۱] 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان سیزدهم - مير سيّد علی چه اتفاقی افتاده است؟ - ص ۶۰ 📚۱- العبقري الحسان، ج ۲، ص ۴۸۸ - برکات حضرت ولی عصر (علیه‌السلام)، ص ۱۸۲ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَّد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 💫🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ🌹💫 ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ‌┄✦۞✦✺💝✺✦۞✦┄
🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 ... 🤲 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد 🤲 دعا، کبوتر عشق است بال و پر دارد 🤲 بخوان دعای فرج را ز پشت پرده ی اشک 🤲 که یار گوشه ی چشمی به چشم تر دارد! 🤲 بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا 🤲 حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد 🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها 🤲 🌤🌹بوی ظهور🌹🌤 ۰─━━━━⊱¤⊰━━━━─۰ 🌱 ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ━━⊰❀⊱⪻❀⪼⊰❀⊱━━
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 796) قسمت ۱ 🌷به خدا سوگند در همه اوقات حج همراهت بودم🌷 ☘ حسن بن وجناء نصیبی می‌گوید: پس از نماز عشاء در حجر اسماعیل و زیر ناودان حال خوشی داشتم و در سجده تضرع و گریه می‌کردم که به ناگاه کسی مرا تکان داد و گفت: ای حسن بن وجناء برخیز. از سجده برخاستم. کنیزی زردرنگ و لاغر بود که سنش چهل یا بیشتر بود. پیش روی من حرکت کرد و من نیز به دنبال او و در راه سؤالاتی از او پرسیدم تا آنکه مرا به خانه خدیجه (علیهاالسلام) برد. در آن خانه، اتاقی بود که درش در وسط حیات بود و پلکانی چوبی از نوع ساج داشت. کنیز بالا رفت. نوایی به گوش رسید: ای حسن بالا بیا. من نیز اطاعت امر کردم و بالا رفتم و کنار در ایستادم. صاحب الزمان (علیه‌السلام) فرمود: ای حسن! آیا می‌پنداری که از من نهانی؟ به خدا سوگند در همه اوقات حجّ همراهت بودم و شروع به شمردن اوقات من نمود. با شنیدن این کلام من به روی در افتادم و احساس کردم دستی مرا نوازش می کند. برخاستم. ایشان به من فرمود: ای حسن! در مدینه در خانه جعفر بن محمّد (علیهماالسلام) اقامت کن و در فکر طعام و نوشیدنی و لباس مباش. دفتری به من داد که دعای فرج و صلوات خاصه‌ای در مورد حضرت حجّت در آن بود و فرمود: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان چهاردهم - به خدا سوگند در همه اوقات حج همراهت بودم - ص ۶۱ و ۶۲ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖
داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 796) قسمت ۱ 🌷به خ
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 796) قسمت ۲ 🌷به خدا سوگند در همه اوقات حج همراهت بودم🌷 ☘ ... ایشان به من فرمود: ای حسن! در مدینه در خانه جعفر بن محمّد (علیهماالسلام) اقامت کن و در فکر طعام و نوشیدنی و لباس مباش. دفتری به من داد که دعای فرج و صلوات خاصه‌ای در مورد حضرت حجّت در آن بود و فرمود: این دعا را بخوان و این چنین بر من درود فرست و این دفتر را فقط به دوستان شایسته‌ام بده همانا خداوند , تو را توفیق دهد. حسن بن وجناء می‌گوید: به مولا و سرورم گفتم: آیا شما را بعد از این زیارت نمی کنم؟ فرمودند: زمانی که خدا بخواند. پس از حج برگشتم و در خانه جعفر بن محمّد (علیهماالسلام) اقامت گزیدم. گاهی از آنجا بیرون می‌آمدم و برای تجدید وضو یا خواب و یا افطار به خانه باز می‌گشتم. چون هنگام افطار می‌آمدم کاسه‌ای بزرگ و پر آب، تکه‌ای نان و طعامی که در آن روز دلم می‌خواست آنجا آماده بود. غذا به حدّ کفایت بود. در زمستان، لباس زمستانی و در تابستان لباس مخصوص تابستان برایم می‌رسید. من در روز آب می‌آوردم و خانه را آبیاری می‌کردم. اگر روزی به غذایی که می‌رسید نیازی نداشتم آن را شبانه صدقه می‌دادم تا آنکه همیشه همراه من است از حالم مطلع باشد. [۱] 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان چهاردهم - به خدا سوگند در همه اوقات حج همراهت بودم - ص ۶۲ 📚۱- کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۴۳ - الثاقب فی المناقب، ص۶۱۲ - الخرائج والجرائح، ج۲، ص۹۶۱ - نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، ص۲۴۶ - مدینة المعاجز الأئمة الأثنی عشر، ج۸، ص۱۹۰ - بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۱، ح۲۷ - الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، ج۱، ص۳۲۷ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖