eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
108 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
برخیزید و... فکری به حال خود کنید... وصیت نامه زیبای و وصیت نامه تکان دهندی سردار 💠 ارائه : بزرگوار خادم الشهدا یازینب 📆 چهارشنبه ۱۴۰۱.۰۱.۲۳ ⏰ ساعت ۲۰:۰۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
وصیت نامه زیبای شهید باغانی اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوندی ام. چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. نــام : ناصرالدین نـام خـانوادگـی : باغانی نـام پـدر : اصغر تـاریخ تـولـد : ۱۳۴۶/۰۶/۰۸ مـحل تـولـد : قم سـن : ۱۹ سـال تـاریخ شـهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۱ مـحل شـهادت : شلمچه عـملیـات : کربلای۵
بسمه تعالی قسمتی از وصیت نامه ی شهید باغانی که خیلی زیبا نوشته شده است
الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوندی ام. چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. اما کدام عشق؟ خداوندا! معبودا! عاشقا! مرا که آفریدی عشق پستان مادر را به من یاد دادی اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی کرد. پس عشق به پدر و مادر را به من ودیعت نهادی. مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزیدن را؟ نه! به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه ی این ها بعد از مدتی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. یعنی
فهمیدم که «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنون» فهمیدم وقتی شرایط عوض شود «یَفِرُّ الْمَرءُ مِن اخیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» ... پس به عشق تو دل بستم. بعد از مدتی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بوده ای ومرا می کِشاندی. آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این قدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره گریز پای مرا به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام! وه چه خیال باطلی!!!
اما شهادت چیست؟ شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنان که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه ی شهادت عاجزید. فقط شهید می تواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد. شهید در آن دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمی توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می کند. اگر شهید باشید شهید را می شناسید وگرنه آیینه ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی کند که نمی کند.
برخیزید و... فکری به حال خود کنید... پيام آيت‌الله سيد علي خامنه اي(رئيس جمهور وقت) به مناسبت اولين سالگرد شهادت دانشجوي شهيد ناصرالدين باغاني در اسفند 1366
«بسم الله الرحمن الرحيم» نوشتجات شهيد عزيز را مكرر، خوانده و هر بار بهره و فيض تازه‌اي از آن گرفته‌ام. اين را بايد بزرگترين فرآورده‌ انقلاب بدانيم كه مرداني در سنين جواني و در ميدان نبرد، معرفت و بصيرت پيران طريقت را پس از سال‌ها سلوك و رياضت به دست آورده و به كار بسته‌اند و اين تحقق وعده‌ي الهي است كه: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا...» جواناني از اين قبيل شايسته است كه الگوي جوان مسلمان و راهنماي همگان باشند. اين عزيزان عمر كوتاه و كم آلوده به گناه خود را با عبادت و مجاهدتي مخلصانه،‌ روح بها بخشيدند. خداوند هم به پاداش اين عمل صالح - سرچشمه‌هاي معرفت و محبت را بر دل و جان پاك آنان گسترد و سرانجام هم از ساغر شهادت سرخوش و به فيض لقاء الله سرافرازشان كرد. گوارا باد بر آنان و روزي باد بر آرزومندان. سيد علي خامنه‌اي رئيس جمهوري اسلامي ايران
پيام آيت‌الله خامنه‌اي رئيس جمهوري اسلامي ايران به مناسبت شهادت دانشجوي شهيد ناصرالدين باغاني در 26 اسفند 1365خطاب به پدر شهيد برادر عزيز حجت الاسلام آقاي حاج شيخ علي اصغر باغاني : "شركت فرزند ارجمندتان در جبهه جهاد في سبيل‌الله و شهادت افتخار آميز آن عزيز را به شما و خانواده محترمتان تبريك مي‌گويم. دين خدا به چنين فداكاراني مي‌بالد و مؤمنان و پيروان قرآن به چنين پيشاهنگاني افتخار مي‌كنند. خداوند شهيد عزيز ما را با اوليائش محشور فرمايد و به شما و مادر گرامي آن شهيد و والدين همه شهيدان صبر و اجر عنايت كند. سيد علي خامنه‌اي رئيس جمهوري اسلامي ايران 65.12.26
پيام دبيركل جامعه روحانيت مبارز و رئيس دانشگاه امام صادق (ع) حضرت آيت‌الله مهدوي كني به مناسبت شهادت دانشجوي شهيد ناصرالدين باغاني در 24 اسفند 1365
بسم الله الرحمن الرحيم من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا عروج خونين نور چشم ما، پاسدار رشيد اسلام دانشجوي شهيد ناصرالدين باغاني هر چند موجب افتخار و سرافرازي ماست، اما از دست دادن اين نيروي ارزشمند اسلام داغدارمان كرد. همواره بقاء و گسترش آيين مقدس اسلام در گرو شهادت عزيزان ارزشمندي بوده است كه فقدان آنان ثلمه فجيعي بر اين نهضت به حساب مي‌آيد. اين برادر ايثارگر كه در كنار تمام فضائل، تعبد و تعهدش از همه چشمگيرتر بود زندگي شبانه‌روزي‌اش در دانشگاه امام صادق (ع) ولو در مدت كوتاه اسوه حسنه‌اي براي دوستان دلداده‌اش بود. شهادت قهرمانانه‌اش تابلويي رنگين از ايثار در برابر ديدگان نصب نموده است. از آنجا كه چنين انسان ارزنده‌اي به عنوان ارزشمندترين نيروي خدماتي اسلام بقاي وجودش ضرورت داشت و در
عين حال تا مرز شهادت و قرباني شدن اين دفاع مقدس با دشمنان خدا پيكار نمود. سزاوار است به عنوان تداوم راه وي در اين وضعيت سرنوشت ساز جنگ تحميلي عزيزان فداكار ديگر جاي وي را پر نموده و به جبهه‌ها بشتابند. محمدرضا مهدوي كني 24 اسفند 65
هشتم شهریور ۱۳۴۶، در قم چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند بود و مادرش، رقیه نام داشت. دانشجوی کاردانی در رشته معارف اسلامی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به صورت و سینه شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
اگر شهید نشدم پاهایم را به اسبی وحشی ببندید و زمین بکشید تا گناهانم پاک شود،بگویید این جوانی است کم سن و سال و گنه کار که توفیق و سعادت شهادت را نداشته است و خداوند او را از درگاه الهی خود رهانیده است.
سردار شهید حسام اسماعیلی فرد در شکوفه باران بهار 1347در شیراز چشم بر گسترة خاک گشود و ایّام پر شکوه زندگی را در آغوش پدر و مادری مهربان آغاز کرد. الا  یاران سفر  کردید  بی ما زشهر خون گذر کردید بی ما وضو  بگرفته از هر قطره خون نماز عشق را خواندید بی ما الا  گل های بی مثل و قرینه نشسته داغتان برروی سینه به روی برگتان پیداست عطری هم از کرب و بلا هم از مدینه
وی با شور و حالی کودکانه ایّام را سپری نموده و در ششمین بهار زندگی در یکی از دبستانهای شیراز مشغول به تحصیل گردید. تحصیلات وی که تا دوران دبیرستان ادامه یافت، در سال1357 و همزمان با حرکات توفندة مردمی با وقفه ای کوتاه همراه بود و شهید اسماعیلی فرد لحظات خون و قیام را با تمام وجود خویش احساس کرد
این شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب و اندک زمانی بعد از شروع جنگ در حالی که دوازده سال بیشتر نداشت، دوره های آموزشی را پشت سر گذاشته و خود را آمادة دفاع از اسلام و میهن اسلامی نمود
وی در سال 1360 برای اولین بار به همراهی جمعی دیگر از رزمندگان همیشه پیروز، راهی جبهه های نبرد اسلام و کفر گردید و با پذیرفتن مسئولیتهای مختلف، چندین ماه از زندگی پر بار خود را در جهاد و مبارزه گذراند. «شهید اسماعیلی فرد» از اعضاء فعال پایگاه مقاومت فجر «مسجدالرجاء» به شمار می رفت و در ایامی که نمی توانست در جبهه ها حضور داشته باشد، این مکان مقدس، مرکز فعالیتهای او بود. سال 1361 برای وی روزهای اندوه باری را در پی داشت، چرا که او در این دیر سال زرد، در سوگ پدر مهربانی نشست که سایه سار دستانش پناه آسایش او و خانواده بود.
اندک زمانی بعد برادرش محسن نیز راهی میعادگاه خون گردید و تلاشهای پیگیر حسام برای یافتن این یوسف شهید بی نتیجه ماند. با مرگ جانسوز این دو عزیز، مسؤولیت مادر و دو برادر کوچترش عبدالصمد و محمد مهدی بر عهدة وی افتاد و او که دلش را در پای نخلهای سر به فلک کشیدة خوزستان جا گذاشته بود، ناچار ماه ها از حضور مجدد در جبهه محروم ماند؛ اما با اصرار و جلب رضایت مادر، بار دیگر لباس رزم پوشید و عاشقانه به جمع دریادلان خطة نور پیوست.
سردار شهید «اسماعیلی فرد» با گذراندن دوره های مختلف آموزش غواصی، دل به تلاطم ایثار سپرد و سالها با عنوان فرماندة گروهان غواصی انجام وظیفه کرد. زمستانهای سوزناک و آبهای سرد، پیکر نورانی او را کبود و تیره کرده بود، اما هرگز از ادامة حرکت باز نماند و با تحمل سختیها و مشقات بسیار، همچنان سخت کوش و استوار به فعالیتهای خود ادامه داد.
سردار شهید «اسماعیلی فرد» در عملیاتهای مختلف، رشادتها و قهرمانی های خود را به نمایش گذاشت؛ تا آن که سرانجام در جریان عملیات کربلای 5  در تاریخ 19/10/65 در حین گشودن معبری در آب از ناحیة پهلو مورد اصابت تیر و ترکش دشمن قرار گرفت و با پیکری زخمی و پاره پاره به وسیلة قایق به پشت خط مقدم انتقال یافت. در انتهای مسیر، قایق مورد اصابت خمپارة دشمن قرار گرفت و «حسام» در شبیه خوانی آب و آتش، سه بار نام مقدس آقا اباعبدالله(ع) را تکرار کرد و در خونچکان اشک با شبهای مغموم شلمچه بدرود گفت.
وصیت نامه شهید بسم الله الرحمن الرحیم ای دوستان و همرزمان عزیز من! اگر زمانی فرا رسید که جنگ به پایان رسید و من به فیض شهادت نایل نشدم از شما عزیزان عاجزانه این تقاضا را دارم بدنم را از پوشاندنی ها عریان و برهنه کنید و پاهایم را به پاهای اسبی وحشی ببندید و در صحرایی سوزان بر روی خار و خاشاک رها کنید و اگر کسی پرسید چرا این کار را می کنید بگویید این جوانی است کم سن و سال و گنه کار که توفیق و سعادت شهادت را نداشته است و خداوند او را از درگاه الهی خود رهانیده است. حال اگر شهادت نصیبمان شد، آن را دو دستی می گیرم و خدا کند که زانوهایم سست نشود و شهادت چیزی نیست که نصیب هر کس بشود. شما که در شهر هستید کمال و سعادت فرزندان شما، زن، فرزند، خانه و زندگی نیست. سعادت فرزندان شما به لقاءالله پیوستن است، با انبیا محشور شدن است، شب اول قبر فاطمه زهرا(س) به بالین آن ها آمدن است. سعادت شفاعت امام حسین(ع) است و هر کس که شهید می شود به کمال رسیده است. شهدای شما نمرده اند بلکه زنده اند و ناظر اعمال شما؛ پس با سوگواری و گریه، دشمن خود را شاد نکنید و در سوگ و
گریه، دشمن خود را شاد نکنید و در سوگ و عزاداری فرزندان خود، دشمن ها را خوشحال نکنید. به جان شما مادر عزیز و گرامیم! اگر سعادت شهادت نصیب این بنده حقیر خدا گردید، در فقدانم سوگواری نکنید؛ زیرا که خداوند قبل از هر مصیبتی اول صبر آن را نازل می کند؛ و به جای عزا و سوگواری شادی و خوشحالی کنید و به همه بگویید عروسی حسام است چون که عروسی من زمانی است که شهید می شوم و در عروسی ام نُقل پخش کنید و به همه نُقل و شیرینی دهید. مادرم! هیچگاه احساس تنهایی نکنید؛ زیرا که شما خدا را دارید. سعادت من، ازدواج من و شهادت است. به شما دوستان، عزیران، خویشاوندان و حتی به شما مادر من و برادر من، هشدار و نوید می دهم روز یوم الحساب و روز قیامت فرا می رسد و همه ما باید جوابگو باشیم؛ روز مرگ سراغ همه ما می آید و مردن حق است چه بهتر در راه خدا و رضای خدا باشد؛ و شب اول قبر نکیر و منکر از ما سوال می کنند ربّ تو کیست؟ رسول تو کیست؟
امیدوارم شب اول قبرمان فاطمه زهرا(س) به بالینمان بیاید حضرت ابوالفضل العباس(ع) به کمکمان بیاید؛ حضرت سید الشهدا(ع) به شفاعتمان بیاید و در آخر آمرزیده شویم و از دنیا برویم.  والسلام. سردار شهید «اسماعیلی فرد» در عملیاتهای مختلف، رشادتها و قهرمانی های خود را به نمایش گذاشت؛ تا آن که سرانجام در جریان عملیات کربلای 5  در تاریخ 19/10/65 در حین گشودن معبری در آب از ناحیة پهلو مورد اصابت تیر و ترکش دشمن قرار گرفت و با پیکری زخمی و پاره پاره به وسیلة قایق به پشت خط مقدم انتقال یافت. در انتهای مسیر، قایق مورد اصابت خمپارة دشمن قرار گرفت و «حسام» در شبیه خوانی آب و آتش، سه بار نام مقدس آقا اباعبدالله(ع) را تکرار کرد و در خونچکان اشک با شبهای مغموم شلمچه بدرود گفت. 
💠 سکانس پایانی زندگی مادری که تا پای جان منتظر "سردارش" بود... ۶ سال در خانه بود و گِرد جهان گردیدیم 💠 ارائه : بزرگوار خادم الشهدا یازینب 📆 جمعه ۱۴۰۲.۰۳.۰۵ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
انتظار ۳۴ ساله خانواده سردار شهید رفیعی با شناسایی پیکر مطهرش به پایان رسید و نام شهید گمنام از پیکر مطهرش در دانشگاه فردوسی مشهد حذف شد.
انگار همین دیروز بود که برای تشییع پیکر شهدای گمنام دانشگاه فردوسی مشهد عازم شدم. تدفین دو شهید گمنام در فضای علمی و جوان دانشگاه فردوسی یکی از نیازها و دغدغه‌هایی بود که مسئولان دانشگاه چند سالی پیگیر رقم خوردن آن بودند و نهایتاٌ در 19 اردیبهشت ماه سال 90، پیکر دو شهید گمنام در مسجد الزهرا(س) دانشگاه فردوسی مشهد آرام گرفت.