eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
110 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار شهید «اسماعیلی فرد» با گذراندن دوره های مختلف آموزش غواصی، دل به تلاطم ایثار سپرد و سالها با عنوان فرماندة گروهان غواصی انجام وظیفه کرد. زمستانهای سوزناک و آبهای سرد، پیکر نورانی او را کبود و تیره کرده بود، اما هرگز از ادامة حرکت باز نماند و با تحمل سختیها و مشقات بسیار، همچنان سخت کوش و استوار به فعالیتهای خود ادامه داد.
سردار شهید «اسماعیلی فرد» در عملیاتهای مختلف، رشادتها و قهرمانی های خود را به نمایش گذاشت؛ تا آن که سرانجام در جریان عملیات کربلای 5  در تاریخ 19/10/65 در حین گشودن معبری در آب از ناحیة پهلو مورد اصابت تیر و ترکش دشمن قرار گرفت و با پیکری زخمی و پاره پاره به وسیلة قایق به پشت خط مقدم انتقال یافت. در انتهای مسیر، قایق مورد اصابت خمپارة دشمن قرار گرفت و «حسام» در شبیه خوانی آب و آتش، سه بار نام مقدس آقا اباعبدالله(ع) را تکرار کرد و در خونچکان اشک با شبهای مغموم شلمچه بدرود گفت.
وصیت نامه شهید بسم الله الرحمن الرحیم ای دوستان و همرزمان عزیز من! اگر زمانی فرا رسید که جنگ به پایان رسید و من به فیض شهادت نایل نشدم از شما عزیزان عاجزانه این تقاضا را دارم بدنم را از پوشاندنی ها عریان و برهنه کنید و پاهایم را به پاهای اسبی وحشی ببندید و در صحرایی سوزان بر روی خار و خاشاک رها کنید و اگر کسی پرسید چرا این کار را می کنید بگویید این جوانی است کم سن و سال و گنه کار که توفیق و سعادت شهادت را نداشته است و خداوند او را از درگاه الهی خود رهانیده است. حال اگر شهادت نصیبمان شد، آن را دو دستی می گیرم و خدا کند که زانوهایم سست نشود و شهادت چیزی نیست که نصیب هر کس بشود. شما که در شهر هستید کمال و سعادت فرزندان شما، زن، فرزند، خانه و زندگی نیست. سعادت فرزندان شما به لقاءالله پیوستن است، با انبیا محشور شدن است، شب اول قبر فاطمه زهرا(س) به بالین آن ها آمدن است. سعادت شفاعت امام حسین(ع) است و هر کس که شهید می شود به کمال رسیده است. شهدای شما نمرده اند بلکه زنده اند و ناظر اعمال شما؛ پس با سوگواری و گریه، دشمن خود را شاد نکنید و در سوگ و
گریه، دشمن خود را شاد نکنید و در سوگ و عزاداری فرزندان خود، دشمن ها را خوشحال نکنید. به جان شما مادر عزیز و گرامیم! اگر سعادت شهادت نصیب این بنده حقیر خدا گردید، در فقدانم سوگواری نکنید؛ زیرا که خداوند قبل از هر مصیبتی اول صبر آن را نازل می کند؛ و به جای عزا و سوگواری شادی و خوشحالی کنید و به همه بگویید عروسی حسام است چون که عروسی من زمانی است که شهید می شوم و در عروسی ام نُقل پخش کنید و به همه نُقل و شیرینی دهید. مادرم! هیچگاه احساس تنهایی نکنید؛ زیرا که شما خدا را دارید. سعادت من، ازدواج من و شهادت است. به شما دوستان، عزیران، خویشاوندان و حتی به شما مادر من و برادر من، هشدار و نوید می دهم روز یوم الحساب و روز قیامت فرا می رسد و همه ما باید جوابگو باشیم؛ روز مرگ سراغ همه ما می آید و مردن حق است چه بهتر در راه خدا و رضای خدا باشد؛ و شب اول قبر نکیر و منکر از ما سوال می کنند ربّ تو کیست؟ رسول تو کیست؟
امیدوارم شب اول قبرمان فاطمه زهرا(س) به بالینمان بیاید حضرت ابوالفضل العباس(ع) به کمکمان بیاید؛ حضرت سید الشهدا(ع) به شفاعتمان بیاید و در آخر آمرزیده شویم و از دنیا برویم.  والسلام. سردار شهید «اسماعیلی فرد» در عملیاتهای مختلف، رشادتها و قهرمانی های خود را به نمایش گذاشت؛ تا آن که سرانجام در جریان عملیات کربلای 5  در تاریخ 19/10/65 در حین گشودن معبری در آب از ناحیة پهلو مورد اصابت تیر و ترکش دشمن قرار گرفت و با پیکری زخمی و پاره پاره به وسیلة قایق به پشت خط مقدم انتقال یافت. در انتهای مسیر، قایق مورد اصابت خمپارة دشمن قرار گرفت و «حسام» در شبیه خوانی آب و آتش، سه بار نام مقدس آقا اباعبدالله(ع) را تکرار کرد و در خونچکان اشک با شبهای مغموم شلمچه بدرود گفت. 
💠 سکانس پایانی زندگی مادری که تا پای جان منتظر "سردارش" بود... ۶ سال در خانه بود و گِرد جهان گردیدیم 💠 ارائه : بزرگوار خادم الشهدا یازینب 📆 جمعه ۱۴۰۲.۰۳.۰۵ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
انتظار ۳۴ ساله خانواده سردار شهید رفیعی با شناسایی پیکر مطهرش به پایان رسید و نام شهید گمنام از پیکر مطهرش در دانشگاه فردوسی مشهد حذف شد.
انگار همین دیروز بود که برای تشییع پیکر شهدای گمنام دانشگاه فردوسی مشهد عازم شدم. تدفین دو شهید گمنام در فضای علمی و جوان دانشگاه فردوسی یکی از نیازها و دغدغه‌هایی بود که مسئولان دانشگاه چند سالی پیگیر رقم خوردن آن بودند و نهایتاٌ در 19 اردیبهشت ماه سال 90، پیکر دو شهید گمنام در مسجد الزهرا(س) دانشگاه فردوسی مشهد آرام گرفت.
شاید آن زمان که این دو شهید گمنام در دانشگاه تدفین شدند کسی به این فکر نمی‌کرد که ممکن است روزی نام و عکسی بر روی این سنگ قبرها حک شود و امروز من در همان مکانی ایستاده‌ام که 6 سال قبل ایستاده بودم با این تفاوت که امروز از فضای دانشگاه عطر و بوی آشنایی به مشام می‌رسد؛ روی در و دیوار محوطه مسجد عکس‌های آشنایی به چشم می‌خورد؛ تصویر یکی از سرداران شهید مشهدی که چند روزی است در شبکه‌های تلویزیونی، اجتماعی و رسانه‌های مکتوب و مجازی دست به دست چرخیده است.
تصویر شهید ابوالفضل رفیعی؛ یکی از سرداران شهیدی که هیچگاه پیکرش به وطن بازنگشت و در تمام این سال‌ها سنگ قبری در بهشت رضا(ع) مشهد به نام وی ثبت شده اما این روزها بعد از گذشت 34 سال حسرت و چشم انتظاری، پیکر سرلشکر شهید ابوالفضل رفیعی با اعلام آزمایش DNA که چندسال قبل از خانواده وی گرفته شده بود شناسایی و نام شهید گمنام از سنگ مزار شهید گمنام دانشگاه فردوسی مشهد حذف و مزین به نام سرلشکر شهید ابوالفضل رفیعی شد.
از کودکی تا شهادت شهید رفیعی در سال 1334 در روستای "سیج" از توابع شهرستان کلات به دنیا آمد. پدر به یاد آخرین پسرش که پنج ساله از دنیا رفت، نام او را جواد نهاد اما مدتی نگذشت که جواد، همانند هفت برادرش که قبل از آمدنش از دنیا رفته بودند، بیمار شد. پدر موافقت کرد که نام او را به ابوالفضل تغییر دهند؛ نامی که در دوران بارداری و در میان خواب و بیداری مادر به او الهام شده بود. ابوالفضل در 8 ماهگی پدر را از دست داد
پس از پایان دوره راهنمایی، عمویش که که از کودکی سرپرستی او و خانواده‌اش را برعهده گرفته بود و خود نیز روحانی بود، وی را به مدرسه "محراب‌خان" از مدارس علمیه مشهد برد؛ در ایام تحصیل، با گروه‌های مبارز و انقلابی و افکار بلند حضرت امام خمینی(ره) آشنا و مقلد و پیرو امام خمینی شد.
7 سال بعد، لباس مقدس روحانیت برتن کرد و در دوران انقلاب بارها مأموران ساواک وی را تعقیب و ممنوع‌المنبر کردند. یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، اقدام به تأسیس هیئت خاتم الاوصیاء کرد که علاوه بر  برگزاری مراسم دعا و نیایش، برنامه ریزی و سازماندهی نیرو های انقلاب به منظور مبارزه با رژیم طاغوت در این مکان صورت می گرفت و فعالیت‌های انقلابی زیادی را در شهر مشهد از جمله محله "نوغان" صورت داد
مدتی در قم محافظ امام خمینی (ره) بود و پس از بازگشت به مشهد، فرماندهی سپاه خراسان را برعهده گرفت.با شروع فعالیت منافقین در غرب کشور و توطئه گروهک های ضدانقلاب، ابوالفضل عازم کردستان شد و سپس در جبهه جنوب به عنوان فرمانده در عملیات طریق القدس و فتح‌المبین به مبارزه با رژیم بعثی عراق پرداخت.
شهید رفیعی که در مدت فعالیتش در جبهه جنوب چندبار از ناحیه پا زخمی شده بود با تصمیم پزشکان قرار بود پای چپش از زانو قطع شود اما یک شب قبل از انجام این عمل شفا پیدا کرد. سردار شهید رفیعی قبل از عملیات "والفجر یک" به فرماندهی تیپ امام صادق(ع) منصوب شد و به عنوان معاون دوم لشکر پنج نصر، در عملیات خیبر، نقش مهمی در هدایت یگان و موفقیت در گذشتن از "هور" داشت.
در حین عملیات، یکی از گردان ها برای تصرف اهداف از پیش تعیین شده، دچار مشکل شده بود. وی تصمیم گرفت شخصاً به یاری آن ها بشتابد. با اصرار زیاد موافقت فرماندهی را جلب و برای تصرف پل استراتژیک العزیز از "هورالعظیم" گذشت و در سال 62 شهید شد اما هیچگاه پیکرش به کشور بازنگشت و به همین دلیل یادگاری‌های به جامانده‌اش در بهشت رضا(ع) تشییع و به خاک سپرده شد.
ماجرای شناسایی سردار خواهر شهید رفیعی در این زمینه به خبرنگار تسنیم می‌گوید: از طریق فضای مجازی ابتدا متوجه شدیم که پیکر برادرم شناسایی شده، هم احساس خوشحالی داشتم و هم ناراحتی به این خاطر که برادرم 6 سال است به شهر مشهد برگشته و ما در این سال‌ها از او بی‌خبر بودیم و وی در شهر خود غریب و گمنام بود. برادر من خیلی غریب آمد؛ نه پدری دارد نه مادری و نه برادری؛ آن زمان با شهادتش و امروز با آمدنش ما را از خواب غفلت بیدار کرد.
وی می‌افزاید: برادر من روحانی بود و همیشه ما را به حجاب و امر به معروف و نماز و اینکه پیروی امام و رهبری باشیم نصیحت و موعظه می‌کرد و قبل از شهادت هم همیشه می‌گفت: «دوست دارم فرزندانم همانند فرزندان خودت با ایمان و با حجاب باشند» و از من خواست تا در این سال‌ها خواسته‌اش را به گوش فرزندانش برسانم.
خواهر شهید تصریح می‌کند: مادرم سال‌ها انتظار دیدن پیکر فرزندش را کشید و "چشمش به در خشک شد" اما هیچ وقت نتوانست پیکر فرزندش را دوباره در آغوش بگیرد.همیشه انتظار فرزندش را داشت اما برادرم زمانی آمد که دیگر خبری از نگاه‌های منتظر مادرمان نیست. برادرمان خیلی غریب بود حتی در این سال‌ها که جاویدالاثر بود رسانه‌ها به شخصیت و فداکاری‌ها و دلاوری‌های وی نپرداختند و وی را معرفی نکردند.
6 سال کنارمان بود و بی‌اطلاع بودیم همسر شهید نیز می‌گوید: از شنیدن خبر شناسایی ایشان شوکه شدم، از اینکه 6 سال است ایشان در نزدیکی ما بوده و ما بی‌اطلاع از حضورش بودیم با وجود اینکه در تمام لحظات زندگی در کنارمان بود اما نتوانستیم در این سال‌ها حضورش را در شهر مشهد احساس کنیم شاید به این خاطر که ابوالفضل برای من همیشه زنده بوده است.