eitaa logo
برش‌ ها
414 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
479 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب صوتی شماره: 9️⃣6️⃣1️⃣ کتاب گویای "سلیمانی عزیز" در قالب این کتاب گویا گزیده‌ای از خاطرات بسیار شنیدنی از زندگی و مجاهدت‌های «حاج قاسم سلیمانی» است که دوستان و هم‌رزمانش نقل کرده‌اند. در این کتاب گویا صدای شهید بزرگوار، حاج قاسم سلیمانی، را در برهه‌های مختلف زندگی ایشان خواهید شنید. همچنین در قسمتی از کتاب، بخش‌هایی از نماز پرشکوهی که رهبر معظم انقلاب بر پیکر ایشان اقامه کردند، درج شده است. این کتاب روایتی از متن و گفتار است که امیدواریم در درجه‌ی اوّل مقبولِ شهید سلیمانی و سپس شما شنوندگان عزیز قرار گیرد. گفتنی است نکات تربیتی، آموزشی، اخلاقی و رفتاری بسیاری در این کتاب گنجانده شده است که شنیدن آن را به والدین، نوجوانان و جوانان پیشنهاد می‌کنیم. 🎧با ما شهدا را بشنوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1721434161C5242eca633
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم چنانی که قرآن برای هدایت عموم مردم نازل شده ولی فقط متقین ظرفیت استفاده از هدایت آن را دارند، شهید هم برای خود قرآنی است. عموم افراد جامعه از مؤمن و غیر مؤمن به شهدا ابراز ارادت می کنند؛ اما فقط انقلابیون واقعی هستند که ظرفیت همسان سازی با را در خود ایجاد می کنند. این اسمش نیست؛ نامش است. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
فرازی از : دنیای فانی به هیچ کس وفایی نداشته است و نهایت کمال و غایت بلندی آن فناست. فنا در خدا و رسیدن به لقای پروردگار . مرگ همه را در کام خود می بلعد و چون مرگ حتمی است ، معقول است مرگ، باشد و زندگی در جهان هستی، زمینه [ساز] سازندگی و حیاط اخروی باشد و بهتر است با مرگ شرافت مندانه در پیشگاه انبیاء و اولیا و شهدا سر افکنده و خجل نباشیم . ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
بعضی ها بی عرضه ها وقتی می بینند توان بالا رفتن ندارند، تنها کاری که می کنند این است که بالا رفته ها را زیر می کشند تا خود را لاپوشانی کنند. مثل اهل سقیفه که سعی کردند عصمت پیامبر خدا (ص) قبل از بعثت را زیر سؤال ببرند تا شرک چهل ساله شان به چشم نیاید. و مثل برخی که از هم اکنون را کرده اند. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
کلامی از شهید_احمد_کاظمی در وصف یاران شهید👇👇👇
برش‌ ها
کلامی از شهید_احمد_کاظمی در وصف یاران شهید👇👇👇
خیلی دلباخته شهدا بود. اعتقاد داشت که شهادت به خواست خود انسان است: من اعتقاد دارم و به این اعتقادم نیز پایبند و راسخ هستم که هیچ کدام از این بچه‌ها در جبهه به شهادت نرسیدند الا این که خودشان خواستند، الا اینکه برنامه قبلی داشتند و اصلاً یک حرکت اتفاقی برای هیچ کدامشان نبود، برای من این مطلب ثابت شد، چون من اکثر این شهیدان را می‌شناسم و با آنها از نزدیک آشنا بودم یا یک روز قبل از شهادت و یا روز شهادت و یا دو روز قبل از شهادتشان، لحظة شهادت خود را به زبان می‌آوردند. برای حرف خودش شاهد هم داشت: ، که شش ماه قبل از شهادتش برای من نامه نوشته بود که “من شش ماه دیگر شهید می‌شوم”. ، که سه روز قبل از شهادتش مجروح شده بود و ترکش خورده بود به یکی از قسمت های گردنش، و وقتی به او گفتم آقای زینلی چه شده است؟ گفت: احمد کمی این طرف‌تر خورده، انشاء الله همین روزها جای اصلی می‌خورد و همین هم شد. راه افتادیم برویم برای قرارگاه، من جیپ را می‌راندم و ایشان بغل دست من نشسته بود، آمد نزدیک‌تر شد، دستش را گذاشت روی شانه‌ام و گفت: «برادر احمد، من آماده‌ام و هیچ کاری ندارم همین دو سه روزه شهید می‌شوم». از این روشن‌تر و واضح‌تر؟ و همین هم شد. در اوج پیروزی عملیات و در موقعی که سختیها پشت سر گذاشته شده بود و عملیات رو به اتمام بود یک گلوله زدند و همان یک گلوله فلسفة شهادت شهید خرازی شد با ، در کنار دجله باهم نشسته بودیم، من رفتم قرارگاه که آخرین وضعیت را گزارش دهم و صحبت کنیم و برای ادامة عملیات به نتیجه برسیم. من از پیش ایشان به این طرف دجله آمدم و به قرارگاه رفتم و طولی نکشید که برگشتم، آمدم کنار دجله قایقی نبود من را ببرد، با مهدی تماس گرفتم و گفتم: «چه خبر است؟» ایشان جواب سؤال من را نداد و این جمله را فرمود که: «برادر احمد بیا اینجا، اینجا جای بسیار خوب و زیبایی است بیا تا برای همیشه پیش هم باشیم» این آخرین جملة او بود که این کلمه چند لحظه مانده به شهادت این شهید عزیز بود. ؛ یادداشت هایی درباره شهید احمد کاظمی/ خاطره نگار: محمد مهدی بهدار وند/ نشر شهید کاظمی/ نوبت چاپ: اول-تابستان ۱۴۰۵؛ صفحه ۱۱۳-۱۱۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
به مناسبت روز اجرای کشف حجاب رضاخانی هشتگ های زیر را مشاهده کنید.
اساس اطاعت از جمله حجاب عادت است که با تمرین و تکرار حاصل می شود. بعد از مرحله عادت به لذت خواهیم رسید. انسان از بار به یار نمی رسد. علت توصیه اهل بیت (ع) به عادت دادن کودکان به نماز همین نکته است. مادرانی که بر اساس دلسوزی جاهلانه به حجاب دخترانشان بی اعتنا هستند، نمی دانند که عفت آنها را نشانه رفته اند. این همان دوستی خاله خرسه است و کمترین نتیجه آن مواجهه بدون تجهیزات با ویروس فساد است‌. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
فرازی از از خواهرانم می خواهم با حجابشان ،اخلاق و رفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مهدی از همان ابتدا نسبت به رعایت تأکید داشت. اصلا دوست دوست نداشت که زن های به مراسم عروسی مان بیایند. دم دمای عروسی که پدرم داشت لیست مهمانان را آماده می کرد، عده ای از آنها خانواده هایی بودند که خانم ها شان بدحجاب بودند. احترام پدرم را داشت و جلویش چیزی نگفت؛ اما دو روز خانه مان نیامد. در همین دو روز زنگ زده بود به پدرم که: «من مریم را در 29 سالگی پیدا کردم. اگه این مسئله باعث بشه که شما بگین مریم را بهت نمی دم، بدونید تا آخر عمرم زن نمی گیرم ؛ اما اجازه هم نمیدم خانم بدحجاب تو مراسم عقد و عروسی من بیاد و گناه تو مراسم بشه». پدرم هم راضی شده بود. من هم راضی بودم. من دلم با مهدی بود. پنج شنبه که آمد گفت: «بیا بریم قم هم زیارتی بکنیم و هم مددی بگیریم از (س) برای بقیه کارها». حرم که بودیم. زنگ زد به یکی از علما تا از قرآن مدد بگیریم. آیه ای درباره زوج های بهشتی آمد که آن دنیا هم کنار همدیگر خواهند بود. آنجا با همدیگر عهد بستیم که با هیچ خانواده بدحجابی رفت و آمد نکنیم. موقع برگشت النگویم را از دستم درآوردم و هدیه کردم به حرم حضرت معصومه (س). ع راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید ؛ شهید مهدی نوروزی(مدافعان حرم ۱)؛ نوشته منصوره قنادیان، ناشر: روایت فتح، چاپ سوم؛ ۱۳۹۵؛ صفحه 22-23. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نصف شب بود. داشتیم از مراسم برمی گشتیم. ماشین نبود مصطفی به خانه شان برگردد. آمدیم در خانه ما؛ اما چفت در راه انداخته بودند. دلمان نیامد در بزنیم. گفتم: بیا به خاطر (س) امشب را بیدار بمانیم. رفتیم پارک نشستیم روی نیمکت ها. مأمورها فکر کردند معتاد یا بی خانمانیم. بردند مان کلانتری. مصطفی گیر داده بود که بگذارید شب را همین جا بمانیم. ع س ، جلد ۲۲؛ کتاب احمدی روشن، نویسنده: مرتضی قاضی،ناشر: روایت فتح، تاریخ چاپ: چاپ نهم- ۱۳۹۳؛ خاطره شماره 6. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
این بار هم رهبری عزیز، به بحث ورود کردند و از خسارت بیشتر جلوگیری فرمودند. اما سؤال این است که این چرخه تا کی باید ادامه داشته باشد؟ چرا چهره های سیاسی و صاحبان تریبون ها مخصوصا صدا و سیما مصالح امت را فریاد نمی زنند تا را سرجایش بنشانند. اصلا چرا همه صاحبان بیان و قلم لال مانی می گیرند و منتظرند رهبر ورود کند. این خسارتش از بیشتر است؟ وقتی مخالفان بهش اشکال می کردند که این حرفهایی که تو می زنی آیت الله بوجردی نمی زند، می گفت: براي اينكه من سرباز اسلام هستم و آقاي بروجردي افسر هستند و تا زماني كه سرباز هست افسر به ميدان نمي‌رود. راستی چرا ها نقطه خود را از دست داده اند و گشته اند. به گمانم آن نقطه است که به آفت دنیا پرستی آلوده شده است. ✍️میگما ؛ نیش نوشت های پراکنده @boreshha
یک مرتبه به برادران گفتیم که بروید یک برنامه ریزی بنمائید ، هر هفته یادی از شهدا بشود، وصیت نامه‌ای از شهدا خوانده شود، خیلی برای حفظ ما مؤثر است که به یاری خداوند این کار صورت گرفته، انشاء الله ادامه پیدا کند، کار ارزنده‌ای است. آقایان مسؤل در این رابطه زحمت می‌کشند اگر شده هفته‌ای یک روز، و هر چه در وسع تان هست قسمتی از یا زندگی نامه شهدا را زمزمه کنید و همیشه به یاد آنها باشید. ؛ یادداشت هایی درباره شهید احمد کاظمی/ خاطره نگار: محمد مهدی بهدار وند/ نشر شهید کاظمی/ نوبت چاپ: اول-تابستان ۱۴۰۵؛ صفحه ۱۱۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فهرست موضوعی به سبک خودم 👇👇👇 .
حاج قاسم دلباخته (س) بود. برش اول: هر سال ده شب مراسم می گرفت. اوایل برنامه را در حیاط خانه اش در کرمان برگزار می کرد. ده سال بعد با جابجایی مکان خانه اش به خیابان شهید رجایی فعلی، زمین کنار خانه اش را خرید به آن ملحق کرد و اسمش را گذاشت (س). سال 1376 که به تهران منتقل شد، بیت الزهرا را وقف عزاداری کرد. دوست داشت آنجا مرکزی برای نشر فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع) باشد. حتی پیمانکار صحن حضرت زهرا (س) در نجف اشرف را آورد تا فضای داخلی آنجا را طبق معماری اسلامی ایرانی تزیین کند. می گفت: دوست دارم تا فاطمیه تمام شود. برش دوم: در مراسم فاطمیه بیشتر کارها با خودش بود؛ از جارو زدن تا چای دادن. برای تمیز کردن سرویس های بهداشتی بیت الزاهرا کارگر گرفته بودیم. تا فهمید رفت پایین پیششان. نگذاشت کارگرها دست بزنند. بعد همه را بیرون کرد. قدغن کرد کسی پایین برود. در را بست و مشغول تمیز کردن شد. بعد از 45 دقیقه آمد بیرون. یک نفس راحت کشید و گفت: «آخیش؛ منم تونستم به (س) یه خدمتی بکنم». کا رکه زیاد بود. حاجی سخت ترین و بی ریاترین را انتخاب کرده بود. ع س راویان: فاطمه مراد زاده و ابراهیم شهریاری ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸. صفحه 142-144 و 176. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
یه خاطره همین جوری و بی خود و بی جهت اومد تو ذهنم. بین الطلوعین یکی از روزهای تابستان بود- نمی دانم چه سالی- هیمن شیخ ساده لوحی که آن روز ش می خواندند، داشت از حرم می آمد بیرون و عده ای از طلاب دنبال آقا بودند تا ذکری بگیرند. یک نفر که خیلی مصر بود، از ایشان ذکری برای بگیرد، آقای امجد خیلی جدی بهش گفت: «وقتی نماز صبحت تموم شد با توجه روی دو زانو بشین و با تسبیح این ذکری را که میگم صد مرتبه بگو». نه تنها سائل بلکه همه افرادی که دروش حلقه زده بودند، همه وجودشان گوش بود. شیخ ادامه داد: «بگو من خرم» و خودش چند بار تکرارش کرد. میکم استادا حالا که حاجت ها قاطی شده، الان نوبت شماست که ذکر آدم شدن را با قصد قربت بگویی تا حاصل شود. گرچه می ترسم تنها سود این ذکر برای شما، از باب اقرار العقلاء علی انفسهم، تثبیت همان حاصل باشد. ✍️میگما ؛ نیش نوشت های پراکنده @boreshha
توصیه ام به شما این است که هر کدام یک شهید را برای خودتان انتخاب کنید. حتما هم نباید معروف باشد. در گمنام ها انسان ها فوق العاده ای وجود داشت؛ آنها را هم در نظر بگیرید. کتاب حاج قاسم؛ صفحه 47. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
اگه شما می خواستید به نهادها و مسئولین استان کرمان در تجلیل از شهید سلیمانی (در حوزه کتاب و همایش بین المللی و نمادهای بصری) نمره بدهید، چند می دادید. 👇👇👇 EitaaBot.ir/poll/ycnz?eitaafly
شهیدان را شهیدان می شناسند 👇👇👇
برش‌ ها
شهیدان را شهیدان می شناسند 👇👇👇
شهید سلیمانی به شدت دلبسته و وابسته شهید یوسف الهی بود. این دلبستگی حتی محدود به ایام حیات دنیوی حسین نشد و تا سالهای سال ادامه پیدا کرد. برش اول: در مراسم تشییع شهدای در کرمان بغض گلویش را گرفته بود و می سرود: «چگونه لبی بخندد که ما، عاشق ما، مخلص ما، حسین آقای ما نباشد. از حسین که تشییع کردید، حسینی که بدنش پاره پاره بود. حسین آقای ما، حسین مخلصی که هیچ گوشه ای از بندنش را پیدا نمی کردی که جای زخم بر آن نباشد. حسینی که با زخم تازه به جبهه برگشت. حسین باوفا، حسین ایثارگر، حسین مخلص، حسین عارف. درود برتو ای حسین یوسف الهی، ای عزیز عارف، ای عزیز عاشق؛ ای حسین یکه همه بچه های اطلاعات عملیات زمانی که به تو می رسیدند، خستگی های خود را فراموش می کردند». در خاطرات و سخنرانی هایش وقتی ذکری از حسین به میان می آمد می گفت: «حسین از اولیای الهی بود. برجسته بود». گاهی می گفت: «حسین در ظاهر و باطن یک به معنی حقیقی کلمه بود. بنده حقیقی خدا بود». برش دوم: وقتی که خاطرات شهید یوسف الهی بود منتشر شد، حاجی اول کتاب نوشت: « می شود این کتاب را کسی دیگر بخواند و حسین را بیشتر از من دوست داشته باشد. می خواهم او تنها در قلب من باشد، همه سرمایه ام دوستی اوست؛ حسین عزیز من؛ عشق حسین فاطمه در قلب من ابدی است. مطمئنم هر عارف وارسته پیر مورد احترامی که این کتاب را بخواند سر به بیابان می گذارد. برادرتان قاسم سلیمانی». برش سوم: چند نفر از فرماندهان سپاه مشرف شده بودند خدمت یکی از عرفا. از چیزهای مختلفی پرسیده بودند تا اینکه رسیده بودند به اسم قاسم سلیمانی. ایشان فرموده بود: «ایشان وصل است به عالم بالا. استاد دارد». برای شناخت استادش گزینه هایی که در ذهنشان بود را مطرح کرده بودند. ایشان فرموده بود: «نه یک شهید به نام حسین یوسف الهی». برش چهارم: حاج قاسم وصیت کرده بود که او را کنار محمد حسین دفن کنند. فاصله بین دو قبر خیلی کم بود. با احتیاط از دو طرف قبر تراشیدیم تا بتوانیم قبری دست و پا کنیم. وقتی لحد شهید یوسف الهی را می تراشیدیم یک یاز آجرها کنار رفت. نگاهم به داخل قبر افتاد. بعد از ۳۴ سال پلاستیک روی کفن و کفن سالم بودند. حتی حجم بدن هم از زیر کفن معلوم بود.. انگا رکه همین حالا دفنش کرده باشند. راویان: سردار مرتضی کشکولی و حجت الاسلام علی عرب پور. ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحه ۱۶۷ و ۲۲۶٫ ؛ جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: علی اکبر مزدآبادی. ناشر: یا زهرا (س). چاپ: بیست و هشتم-۱۳۹۸٫ صفحه ۶۹-۷۹. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/