🔰دو تحریف معنوی در هدف امام حسین علیه السلام
🔺حسین می گوید من نهضت كردم برای #امر_به_معروف، برای اینكه #دین را زنده كنم، برای اینكه با #مفاسد مبارزه كنم. نهضت من یك #نهضت_اصلاحی اسلامی است. ما آمدیم یك چیز دیگری گفتیم. دو تا #تحریف_معنوی بسیار عجیب و ماهرانه در اینجا كردیم. (نمی دانم بگویم ماهرانه یا جاهلانه) .
🔹یك جا گفتیم حسین بن علی قیام كرد كه كشته بشود برای اینكه #كفاره_گناهان_امّت باشد، كشته شد برای اینكه گناهان ما آمرزیده شود. حالا اگر بپرسند آخر این در كجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفی را چه كسی گفت؟ می گوییم ما به این حرفها چه كار داریم؟ امام حسین كشته شد برای اینكه گناهان ما بخشیده شود. نمی دانیم كه این فكر را ما از دنیای #مسیحیت گرفته ایم. ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفت. یكی همین است. ... فكر نكردیم این حرف مال دنیای مسیحیت است و با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین سازگار نیست.
🔺به خدا قسم #تهمت به ابا عبد الله است. و اللّهِ اگر كسی در روز #ماه_رمضان روزه داشته باشد و این حرف را به حسین بن علی نسبت بدهد و بگوید شهادت حسین برای چنین كاری بود و از او نقل كند، روزه اش باطل است. #دروغ_بر_حسین است. ابا عبد الله كه برای #مبارزه_با_گناه كردن قیام كرد، ما گفتیم قیام كرد كه سنگری برای گنهكاران بشود. ما گفتیم حسین یك #شركت_بیمه تأسیس كرد، بیمه ی گناه.
🔺گفت شما را از نظر گناه بیمه كردم. در عوض چه می گیرم؟ شما برای من #اشك بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران می كنم، اما شما هرچه می خواهید باشید، #ابن_زیاد باشید، #عمر_سعد باشید. ما می گوییم یك ابن زیاد در دنیا كم بود، یك عمر سعد در دنیا كم بود، یك سنان بن انس در دنیا كم بود، یك خولی در دنیا كم بود، امام حسین خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت أیها الناس هرچه می توانید بد باشید كه من بیمه ی شما هستم! .
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 102-103.
#شهید_مرتضی_مطهری
#تحریف_هدف_امام_حسین ع
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔺آخر شب بود و همه خواب بودند. مادر بود و محمد که به بهانه جمع کردن وسایلش نشسته بود؛ اما میخواست وصیت کند و آرامآرام شروع کرد: «میدانی مادرجان! این دفعهی آخری است که ما همدیگر را میبینیم. اینبار که بروم دیگر برنمیگردم».
🔅مادر خندید و گفت: «هر خونی لیاقت شهادت ندارد مادرجان. تو دعا کن خدا بهت لیاقت بدهد» .
محمد یکبهیک وصیتهایش را میگفت:
➕«مامان! دوست ندارم دنبال جنازهام گریه کنی...
➕از خدا بخواه کمکت کند، #امانت_الهی را که بهت داده، خودت به او پس بدهی. دوست دارم توی قبرم بایستی و به خدا بگویی: خدایا! این امانت الهی ای را که به من دادی، به خودت برگرداندم.»
➕وقتی برایم مراسم میگیری خیلی مراقب باش. دوست ندارم بیحجاب توی مراسم عزایم شرکت کند. اصلاً هرکس #حجاب درستی نداشت، بگو برود بیرون.
➕من به مسجد محل خیلی علاقه دارم. وقتی پیکرم را آوردند ببرید #مسجد.
🔺بعد هم رفت سر حرف اصلیش:
«من خیلی مادرها را دیده ام که بچهشان را توی قبر گذاشتند، اما موقعی که میخواستند از قبر بیرون بیایند دیگر نمیتوانستند. شما اینطور نباش.
🔺 فقط دعا کن که در شهادتم از #امام_حسین سبقت نگیرم. دوست دارم که بدن من هم سه روز روی زمین بماند.
🔅وصیتهای محمد تمام شد؛ اما خدا آرزوی او را شنید. وقتیکه گلوله آرپیجی پشت سر محمد را کاملاً برد و بچه ها او را کناری خواباندند تا فردا پیکرش را به عقب منتقل کنند، فردایی که شد سه روز بعد. بدن محمد سه روز زیر آفتاب داغ جنوب روی زمین ماند.
#شهید_محمد_معماریان
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_حسین
مجموعه از او؛ #کتاب_قصه_شال ؛ صفحات 53-59 و 71-72.
@boreshha
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_علی_چیت_سازیان:
🔺برادر عزيزم ميدانم ... خواهشي كه از شما دارم براي من #گريه نكنيد، براي مظلوميت آقا اباعبدا...(ع ) گريه كنيد و از خواهرم ميخواهم كه #زينب_گونه باشد و از خداوند ميخواهم كه به او هم صبر عنايت نمايد.
🔺همسر عزيزم ...اگر خداوند به من ... پسر داد آن را طوري بزرگ كن كه نان را از راه حلال به دست بياورد و به #مستضعفان كمك كند و از بچگي آن را عاشق اباعبدا...(ع) كن و تربت آن را در دهانش بگذار و آن را مانند مولايمان #حسين(ع) آزاد مرد بزرگ كن و به آن بگو كه هيچ وقت جلوي زورگويان سر خم نكن و خداوند را براي رضاي آن عبادت كن.
#شهید_علی_چیت_سازیان
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_حسین
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔰دو تحریف معنوی در هدف امام حسین علیه السلام
🔺تحریف معنوی دومی كه از نظر تفسیر و توجیه #حادثه_كربلا رخ داد این بود كه گفتند می دانید چرا امام حسین رفت و كشته شد؟ یك #دستور_خصوصی فقط برای او بود و به او گفتند تو برو خودت را به كشتن بده. معلوم است، اگر یك چیزی دستور خصوصی باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمی كند، یعنی قابل پیروی نیست. اگر بگویند حسین چنین كرد، تو چنین بكن! می گوید حسین از یك دستور خصوصی پیروی كرد، به ما مربوط نیست، به دستورات اسلام كه دستورات كلی و عمومی است مربوط نیست! آن یك دستور خصوصی مخصوص خودش بود. حال تفاوت این دو چگونه است؟ #امام_حسین خودش فریاد كشیده است كه علل و انگیزه ی قیام من مسائلی است كه بر اصول كلی اسلام منطبق می شود، احتیاجی به دستور خصوصی نیست.
🔺دستور خصوصی در جایی می گویند كه دستورهای عمومی وافی نباشد. امام حسین در كمال صراحت فرمود اسلام دینی است كه به هیچ مؤمنی- حتی نفرمود به امام- اجازه نمی دهد كه در مقابل #ظلم و ستم، #مفاسد و گناه بی تفاوت بماند. امام حسین #مكتب به وجود آورد ولی مكتب عملی اسلامی. مكتب او همان #مكتب_اسلام است، ولی اسلام بیان كرد و حسین عمل كرد. در درجه ی اول بیش از هركس دیگر عمل كرد.
🔺مكتب عملی اسلام را ماهرانه [تحریف كردیم ] برای اینكه این حادثه را از مكتب بودن خارج كنیم و قهراً از #قابل_پیروی_بودن خارج كنیم. وقتی از مكتب بودن خارج شد، دیگر قابل پیروی نیست. وقتی كه قابل پیروی نشد، پس دیگر از حادثه ی كربلا نمی شود استفاده كرد.
🔺از اینجا ما حادثه را از نظر اثر مفید داشتن #عقیم كردیم. خیلی به نظر كوچك می آید كه بگویند دستور خصوصی بود. ولی می گوییم وقتی گفتی دستور خصوصی، معنایش این است كه دستورهای عمومی در این زمینه ها كافی و وافی نیست، یعنی اگر دستور خصوصی نمی رسید اسلام دستوری نداشت كه بگوید در چنین شرایطی باید حركت و #قیام كرد، بلكه اسلام می گفت هرچه [به نظرتان می رسد عمل كنید. این ] خیانتی است به حسین بن علی علیه السلام. آیا خیانتی از این بالاتر هم در دنیا صورت گرفته است؟
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 103-104.
#شهید_مرتضی_مطهری
#تحریف_هدف_امام_حسین ع
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔰عماد عاشق #حضرت_رقیه سلاماللهعلیها بود.
🔹یک ماه قبلاز شهادتش که باهم رفته بودیم دمشق، زیارت حضرت رقیه (س)، وقتی میآمدیم بیرون، چشمهایش کاسهی خون بود. آنقدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی میکرد.
🔺چندروزه آخر زندگیاش هم در دمشق اقامت داشت. مکرر به زیارت حضرت رقیه (س) میرفت.
🔹شب آخر، چند ساعت قبلاز آن انفجار هم به زیارت رفته بود؛ شاید هم حاجت بیست و پنجسالهاش را از دختر سهساله امام امام حسین علیهالسلام گرفت که در همان روزهای شهادت حضرت رقیه شهید شد.
#شهید_عماد_مغنیه
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_حضرت_رقیه س
#کتاب_ابو_جهاد ؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره 90 و 91.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#وصیت_نامه_شهید_علی_منیف_اشمر:
مولای من! یا اباعبدالله(ع)!
با خداوند پیمان بستم و با شما عهد، که در راه خداوند گام بردارم، در حالی که جانم را به کف دست گرفته و خونم را به خاک جبل عامل آمیختهام. همانطور که خون شما بر خاک مقدس کربلا ریخته شد؛ و امروز به عهدی که بسته بودم، وفا میکنم.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_علی_منیف_اشمر
#شهدا_و_امام_حسین ع
#شهادت_طلبی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔰فلسفه ی دستور #عزاداری برای امام حسین (ع) (1)
عرض كردیم كه ائمه ی اطهار حتی به روایت از پیغمبر اكرم گفتند كه این [حادثه ] باید زنده بماند، فراموش نشود، مردم بنشینند و بگریند. چرا چنین گفتند؟ هدف آنها از این دستور چه بوده است؟
🔺اینجا هم باز یك هدف واقعی است و یك هدف مسخ شده: یك بار آمدیم گفتیم این فقط به خاطر این است كه #تسلّی_خاطری برای حضرت زهرا سلام اللّه علیها باشد. ایشان با اینكه در بهشت هستند، با اینكه همراه فرزند بزرگوارشان هستند و خود امام حسین هم فرمود: «وَ هِیَ مَجْموعَةٌ لَهُ فی حَضیرَةِ الْقُدْسِ» و در روز اول فرمود: «وَ ما اَوْلَهَنی اِلی اَسْلافی اِشْتِیاقَ یَعْقوبَ اِلی یوسُفَ» من آرزو دارم كشته شوم چون به پدرم، به جدم و به مادرم ملحق می شوم؛ با اینكه امام حسین ملحق به مادرش هست، مع ذلك حضرت زهرا در بهشت نشسته دائماً بی تابی می كند و ما مردم ی سروپا باید بیاییم یك مقدار گریه كنیم كه حضرت زهرا تسلی خاطر پیدا كند. آیا شما توهینی بالاتر از این برای حضرت زهرا پیدا می كنید؟ گفتند ائمه كه دستور دادند گریه كنید، هدف از این دستور این بوده كه حضرت زهرا تسلی خاطر پیدا كند.
🔺دیگر، گفتند [علت دستور ائمه علیهم السلام ] چیز دیگری است. امام حسین #بی_تقصیر در كربلا به دست یك عده مردم تجاوزكار كشته شد، پس این تأثرآور است، باید متأثر بود. من هم قبول دارم، امام حسین بی تقصیر كشته شد. من هم قبول دارم، امام حسین به دست یك عده مردم ظالمِ متجاوز كشته شد. اما همین؟ یك آدم بی تقصیر به دست یك عده مردم متجاوز كشته شد؟ روزی هزار نفر آدم بی تقصیر به دست آدمهای با تقصیر كشته می شوند. روزی هزار نفر آدم در دنیا به اصطلاح نفله می شوند. تأثرآور هم هست، اما آیا این نفله شدنها ارزش دارد كه قرنهای زیاد، ده قرن، بیست قرن، سی قرن ادامه پیدا كند؟ دائماً ما بنشینیم و اظهار تأثر كنیم كه حیف! حسین بن علی نفله شد! خونش هدر رفت! بی تقصیر كشته شد! به دست یك عده افراد متجاوز كشته شد! .
🔺حسین بن علی بی تقصیر كشته شد، به دست افراد متجاوز كشته شد، اما چه كسی گفته حسین بن علی نفله شده است؟ چه كسی گفته خون حسین بن علی هدر رفت؟ اگر در دنیا انسانی شما پیدا كنید كه نگذاشت یك قطره ی خونش هدر برود حسین بن علی است. اگر كسی در دنیا پیدا كنید كه نگذاشت شخصیتش یك ذره هدر برود، حسین بن علی است!... آدمی كه كشته شدنش سبب شد كه نام او پایه ی كاخ ستمكاران را، یك قرن، دو قرن، سه قرن، ده قرن، بیست قرن بلرزاند، این آدم نفله شد؟ ! هدر رفت؟ ! ... تو به حسین بن علی توهین می كنی كه می گویی نفله شد. حسین بن علی كسی است كه [به او] گفتند: «اِنَّ لَكَ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ لَنْ تَنالَها اِلاّ بِالشَّهادَةِ» [1]. پس وقتی حسین بن علی آرزوی شهادت می كرد آرزوی نفله شدن را می كرد كه بعد من و شما بیاییم اظهار تأثر كنیم كه نفله شد، هدر رفت؟ !
🔺خیر، آنها كه آمدند توصیه كردند كه باید عزای حسین بن علی زنده بماند، چون او یك #مكتب به وجود آورد، می خواستند مكتبش زنده بماند، برای اینكه در دنیا شما هرگز یك #مكتب_عملی كه نمونه ی مكتب حسین بن علی باشد پیدا نمی كنید. اگر شما نمونه ای مانند نمونه ی حسین بن علی پیدا كردید آن وقت بگویید چرا ما هر سال باید یاد حسین بن علی را تجدید كنیم؟ آنچه كه در حسین بن علی در این حادثه ی عاشورا و در آن ابتلاء و مصیبت پیدا شد از #توحید، از جلوه ی ایمان، از جلوه ی #خداشناسی، از #ایمان_كامل به جهان دیگر، از #رضا، از #تسلیم، از #صبر، از استقامت، از #مردانگی، از طمأنینه ی نفس، از ثبات، از #عزت_نفس، از #كرامت_نفس، از آزادی خواهی و آزادی طلبی، از اینكه در فكر انسانها باشد، از اینكه در #خدمت_انسان ها باشد، اگر شما نمونه ای در دنیا پیدا كردید، آن وقت بگویید چرا ما نام حسین بن علی را زنده كنیم. بدیل و مثل ندارد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 106-105.
#شهید_مرتضی_مطهری
#فلسفه_عزاداری_بر_امام_حسین ع
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_محمد_تقی_سالخورده:
ما سالهاست که در راه خدا، برای مظلومیت #امام_حسین (ع) و یارانش و اهل بیت به سر و سینه زدیم و #عزاداری کردیم، آیا ما فقط تا حد عزاداری و #سینه_زنی شیعه اهل بیت هستیم؟
اگر #آزمایش ما سختتر شود، آیا قبول میشویم یا از #صراط_مستقیم خارج میشویم؟
آیا به مرحله عمل رسیدی، عمل میکنی یا جا میزنی؟
بین حرف و عمل خیلی فاصله هست، باید عمل کرد. حالا که این راه را انتخاب کردیم، انشالله که قبول میشویم.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_محمد_تقی_سالخورده
#شهدا_و_امام_حسین ع
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨🚨طالبان در ولایت بامیان درحال درآوردن پرچم های عزای حسینی و نصب پرچم های خود در این استان شیعه نشین هستند.
◾️نفرین بر مسئولین غرب گرا، که از خود غرب برای کشورهای اسلامی خطرناک ترند.
🔰فلسفه ی دستور #عزاداری برای امام حسین (ع) (2)
🔺[دستور آنها] برای این است كه بلكه پرتوی از #روح_حسین بن علی در روح ما و شما بتابد. اگر اشكی كه ما برای او می ریزیم در مسیر #هماهنگی روح ما باشد، روح ما #پرواز كوچكی با #روح_حسینی بكند، ذره ای از #همت او، ذره ای از #غیرت او، ذره ای از #حریّت او، ذره ای از #ایمان او، ذره ای از تقوای او، ذره ای از #توحید او در ما بتابد و چنین اشكی از چشم ما جاری شود، آن #اشك هرچه دلتان بخواهد قیمت دارد.
🔻اگر گفتند به اندازه ی یك #بال_مگسش هم یك دنیا ارزش دارد، باور كنید. اما نه اشكی كه برای #نفله_شدن_حسین باشد، بلكه اشكی كه برای #عظمت_حسین باشد، برای #شخصیت_حسین باشد. اشكی كه نشانه ای از هماهنگی كردن و پیروی كردن از حسین بن علی باشد، بله یك بال مگسش هم یك دنیا ارزش دارد.
🔺خواستند كه همیشه مردم این مكتب عملی را ببینند. اولاً ببینند خاندان پیغمبر دلیل بر صدق و گواه خود پیغمبر هستند. ...حسین فرزند پیغمبر است. وقتی كه ایمان خودش را به تعلیمات او نشان می دهد پیغمبر جلوه می كند و پیغمبر در عالم متجلی می شود. [مردم می گویند] ببینید [این پیغمبر] چقدر راستگوست كه فرزندش وقتی سر دوراهی قرار می گیرد: در یك طرف مال و ثروت هست، وعده هست، هزار جور خوشی هست، همه گونه وعده ها به او می دهند، ولی در آنجا حقیقت و دین از میان رفته است، مظلومها زیاد هستند، ثروتهای ملتها همه در اختیار یك افراد خاصی قرار گرفته است؛ آن طرف دیگر را نگاه می كنند، در آنجا #كشته_شدن هست، #شهید_شدن جوانان هست، اسیر شدن زن و فرزند هست، تشنگی هست، تیر و شمشیر هست، ولی #حق زنده شد، #حقیقت زنده شد، عدالت زنده شد، اسلام زنده شد؛ می بینند فرزند پیغمبر این راه را در پیش می گیرد. از اینجا می فهمند این پیغمبر چقدر راستگو بود! .
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 108-107.
#شهید_مرتضی_مطهری
#فلسفه_عزاداری_بر_امام_حسین ع
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔰ذکری از #حضرت_علی_اصغر (ع)
🔺حسین بن علی علیه السلام در #روز_عاشورا گویی رنگآمیزی میکند؛ اما رنگآمیزی با خون، برای اینکه رنگی که از هر رنگ دیگر در تاریخ ثابتتر است همین رنگ است. تاریخِ خودش را با خون مینویسد. ... امام حسین علیه السلام پیام خود را نه روی سنگی نوشت و نه حجّاری کرد. آنچه او گفت، در هوای لرزان و در گوش افراد طنین انداخت؛ اما در دلها ثبت شد به طوری که از دلها گرفتنی نیست. و خودش کاملاً به این حقیقت آگاه بود؛ #آینده را درست میدید که بعد از این، حسین کشته شدنی نیست و هرگز کشته نخواهد شد. شما ببینید آیا اینها میتواند تصادف باشد؟
🔻ابا عبدالله در روز عاشورا در آن ساعات و لحظات آخر استنصار میکرد، باز هم یاور میخواست، یاورهایی که بیایند #کشته_بشوند نه یاورهایی که بیایند نجاتش بدهند. امام حسین، دیگر بعد از کشته شدن اصحاب و برادران و فرزندانش بدون شک نمیخواهد زنده بماند؛ ولی یاور میخواست که باز هم بیاید کشته بشود. این است که حضرت «هَلْ مِنْ ناصِرٍ ینْصُرُنی» میفرمود. صدایشان به خیمهها رسید. زنها گریستند، فریاد گریهشان بلند شد.
🔺امام حسین علیه السلام برادرشان حضرت ابوالفضل و یک نفر دیگر از اهل بیت را فرستادند، فرمودند: بروید زنها را ساکت کنید. آنها آمدند و ساکت کردند. بعد خودشان برگشتند به خیام حرم. اینجاست که #طفل_شیرخواره شان را به دست ایشان میدهند. این طفل در بغل عمهاش زینب، خواهر مقدس اباعبدالله است. حضرت این طفل را در بغل میگیرد. اباعبدالله نفرمود خواهر جان! چرا در میان این بلوا، در فضایی که هیچ امنیتی ندارد و از آن طرف تیر پرتاب میشود و دشمن کمین کرده، این طفل را آوردی، بلکه او را در بغل گرفت و در همین حال تیری از سوی دشمن میآید و به گلوی طفل مقدس اصابت میکند.
اباعبدالله چه میکند؟
🔺ببینید #رنگ_آمیزی چگونه است؟ تا این طفل این چنین شهید میشود، دست میبرد و #یک_مشت_خون پر میکند و به طرف آسمان میپاشد که ای آسمان، ببین و شاهد باش!
در آن لحظات آخر که ضربات زیادی بر بدن مقدس ابا عبدالله وارد شده بود که دیگر روی زمین افتاده بود و بر روی زانوهایش حرکت میکرد و بعد از مقداری حرکت میافتاد و دوباره برمیخاست، ضربتی به گلوی ایشان اصابت میکند.
نوشتهاند باز دست مبارکش را پر از خون کرد و به سر و صورتش مالید و گفت: من میخواهم به ملاقات پروردگار خود بروم. اینها صحنههای تکان دهنده صحرای کربلاست، قضایایی است که #پیام_امام_حسین را برای همیشه در دنیا جاوید و ثابت و باقی ماندنی میکند.
#کتاب_حماسه_حسینی صفحه 351-350.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
برش ها
🔰گزیده معراج السعاده (34): 🔆علم عقاید (3) 🔺در مورد #کودکان شایسته است که در ابتدای سن تمییز، #اعتق
🔰گزیده معراج السعاده (35):
🔅علم اخلاق و احکام
🔹#علم_اخلاق، غرض اصلی بعثت رسول اکرم (ص) و عامل رستگاری انسان می باشد. یادگیری آن بر هر کس به فراخور استعداد و حوصله اش واجب عینی می باشد.
🔸هر کس باید مقداری از وقت خود را صرف آموزش #شناخت_نفس و کمالات و آفات آن و طریقه درمان بیماری های آن کند.
🔹اما #علم_فقه؛ هر کسی باید به قدر حاجت و ضرورت احکام مورد نیاز خود را از راه #اجتهاد و یا #تقلید به دست آورد. اگر کسی به هیچ یک از این دو طریقه ملتزم نباشد، نزد خداوند محکوم خواهد بود.
✳️دونکته:
💢یک: هدف از آموزش این علوم #عبادت و بندگی خداوند است. اگر کسی تمام وقت خود را صرف آموزش این علوم و مقدمات آنها کند و از عبادت باز بماند، نتیجه اش #اتلاف_وقت و عمر و تضییع مایه سعادت خواهد بود.
💢دو: در آموزش، باید مسیر طالب علم الهی به سمت #اجتهاد باشد و از هر آنچه که مانع آن شود باید پرهیز کرد. پس اتلاف عمر در فهمیدن وجوه و احتمالات کلمات و سَبْک استنباط عامه لطفی ندارد.
📌#کتاب_معراج_السعاده؛ صفحه 109-107.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔰روضه حضرت علی اکبر (ع)
🔺از جوانان اهل بیت پیغمبر اول کسی که موفق شد از اباعبدالله کسب اجازه کند، فرزند جوان و رشیدش علی اکبر بود که خود اباعبدالله دربارهاش شهادت داده است که از نظر اندام و شمایل، اخلاق، منطق و سخن گفتن، شبیه ترین فرد به پیغمبر بوده است. سخن که میگفت گویی پیغمبر است که سخن میگوید. آن قدر شبیه بود که خود اباعبدالله فرمود: خدایا خودت میدانی که وقتی ما مشتاق دیدار پیغمبر میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم. آیینه تمام نمای پیغمبر بود.
🔻این جوان آمد خدمت پدر، گفت: پدرجان! به من اجازه جهاد بده. درباره بسیاری از اصحاب، مخصوصاً جوانان، روایت شده که وقتی برای اجازه گرفتن نزد حضرت میآمدند، حضرت به نحوی تعلّل میکرد (مثل داستان قاسم که مکرر شنیدهاید) ولی وقتی که علی اکبر میآید و اجازه میدان میخواهد، حضرت فقط سرشان را پایین میاندازند. جوان روانه میدان شد.
🔺نوشتهاند اباعبدالله چشمهایش حالت نیم خفته به خود گرفته بود: «ثُمَّ نَظَرَ الَیهِ نَظَرَ ائِسٍ» به او نظر کرد مانند نظر شخص ناامیدی که به جوان خودش نگاه میکند. ناامیدانه نگاهی به جوانش کرد، چند قدمی هم پشت سر او رفت. اینجا بود که گفت: خدایا! خودت گواه باش که جوانی به جنگ اینها میرود که از همه مردم به پیغمبر تو شبیهتر است. جملهای هم به عمر سعد گفت، فریاد زد به طوری که عمر سعد فهمید: «یابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللهُ رَحِمَک» خدا نسل تو را قطع کند که نسل مرا از این فرزند قطع کردی... .
🔻این طور بود که علی اکبر به میدان رفت. مورخین اجماع دارند که جناب علی اکبر با #شهامت و از جان گذشتگی بینظیری مبارزه کرد. بعد از آن که مقدار زیادی مبارزه کرد، آمد خدمت پدر بزرگوارش- که این جزء #معمای_تاریخ است که مقصود چه بوده و برای چه آمده است؟
🔺گفت: پدرجان «الْعَطَش»! تشنگی دارد مرا میکشد، سنگینی این اسلحه مرا خیلی خسته کرده است، اگر جرعهای آب به کام من برسد نیرو میگیرم و باز حمله میکنم. این سخن جان اباعبدالله را آتش میزند، میگوید: پسر جان! ببین دهان من از دهان تو خشکتر است، ولی من به تو وعده میدهم که از دست جدّت پیغمبر آب خواهی نوشید. این جوان میرود به میدان و باز مبارزه میکند.
🔺مردی است به نام حمید بن مسلم که به اصطلاح راوی حدیث است، مثل یک #خبرنگار در صحرای کربلا بوده است. البته در جنگ شرکت نداشته ولی اغلب قضایا را او نقل کرده است. میگوید: کنار مردی بودم. وقتی علی اکبر حمله میکرد، همه از جلوی او فرار میکردند. او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعی بود، گفت: قسم میخورم اگر این جوان از نزدیک من عبور کند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت.
🔻من به او گفتم: تو چه کار داری، بگذار بالأخره او را خواهند کشت. گفت: خیر.
🔻علی اکبر که آمد از نزدیک او بگذرد، این مرد او را غافلگیر کرد و با #نیزه محکمی آن چنان به علی اکبر زد که دیگر توان از او گرفته شد به طوری که دستهایش را به گردن اسب انداخت، چون خودش نمیتوانست #تعادل خود را حفظ کند. در اینجا فریاد کشید: «یا ابَتاه! هذا جَدّی رَسولُ الله» پدر جان! الآن دارم جدّ خودم را به چشم دل میبینم و شربت آب مینوشم.
🔺اسب، جناب علی اکبر را در میان لشکر دشمن برد، اسبی که درواقع دیگر اسب سوار نداشت. رفت در میان مردم. اینجاست که جمله عجیبی نوشتهاند: «فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الی عَسْکرِ الْأعْداءِ فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ ارْباً ارْباً» .
و لا حول و لا قوّة الّا بالله
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 326-325.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
💢روضه حضرت ابوالفضل (ع)
🔺چه کم و کسری در زندگی عباس بن علی، همان طوری که مقاتل معتبر نوشتهاند، وجود دارد؟ قبلاً اگر نبود برای ابوالفضل جز همین یک افتخار، با ابوالفضل کسی کاری نداشت. با هیچ کس غیر از امام حسین کاری نداشتند. خود امام حسین هم فرمود اینها فقط به من کار دارند و اگر مرا بکشند به هیچ کس دیگر کاری ندارند. وقتی که شمر بن ذی الجوشن از کوفه میخواهد حرکت کند بیاید به کربلا، یکی از حضاری که در آنجا بود و از طرف مادر [با ابوالفضل علیه السلام] خویشاوندی داشت، به ابن زیاد اظهار کرد که بعضی از خویشاوندان مادری ما همراه حسین بن علی هستند، خواهش میکنم امان نامهای برای آنها بنویس. ابن زیاد هم نوشت. شمر خودش هم در یک فاصله دور [با ابوالفضل علیه السلام نسبت داشت،] یعنی از قبیلهای بود که قبیله ام البنین با آنها نسبت داشتند.
🔺در عصر عاشورا این پیام را شخص او آورد. حالا عظمت را ببینید، ادب را ببینید! این مرد پلید آمد کنار خیمه حسین بن علی علیه السلام فریادش را بلند کرد:
«اینَ بَنوا اختِنا، اینَ بَنوا اختِنا» خواهرزادگان ما کجا هستند؟ خواهرزادگان ما کجا هستند؟ ابوالفضل در حضور ابا عبداللّه نشسته بود و برادرانش همه آنجا بودند. اصلاً جوابش را ندادند تا امام فرمود: «اجیبوه وَ ان کانَ فاسِقاً» جوابش را بدهید هر چند آدم فاسقی است. آقا که اجازه داد، جواب دادند. آمدند گفتند: «ما تقول؟» چه میگویی؟
🔺شمر گفت: مژده و بشارتی برای شما آوردهام، از امیر عبیدالله برای شما امان آوردهام، شما آزادید، الآن که بروید جان به سلامت میبرید. گفتند: خفه شو! خدا تو را لعنت کند و آن امیرت ابن زیاد و آن امان نامهای که آوردهای. ما امام خودمان، برادر خودمان را اینجا رها کنیم به موجب اینکه ما تأمین داریم؟!.
🔺در شب عاشورا اول کسی که نسبت به ابا عبدالله اعلام یاری کرد، همین برادر رشیدش ابوالفضل بود. بگذریم از آن مبالغات احمقانهای که میکنند، ولی آنچه که در تاریخ مسلم است، ابوالفضل بسیار رشید، بسیار شجاع، بسیار دلیر، بلند قد و خوشرو و زیبا بود (وَ کانُ یدْعی قَمَرَ بنی هاشم) که او را «ماه بنی هاشم» لقب داده بودند. اینها حقیقت است. شجاعتش را البته از علی علیه السلام به ارث برده است.
🔺روز عاشورا میشود، بنابر یکی از دو روایت، ابوالفضل میآید جلو، عرض میکند برادر جان، به من هم اجازه بفرمایید، این سینه من دیگر تنگ شده است، دیگر طاقت نمیآورم، میخواهم هرچه زودتر جان خودم را قربان شما کنم. من نمیدانم روی چه مصلحتی- خود ابا عبدالله بهتر میدانست- فرمود: برادرم! حالا که میخواهی بروی، پس برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری. (این را هم عرض کنم: لقب «سقّا» (آبآور) قبلاً به حضرت ابوالفضل داده شده بود، چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهای پیش ابوالفضل توانسته بود برود، صف دشمن را بشکافد و برای اطفال ابا عبدالله آب بیاورد. اینجور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند؛ خیر، سه شبانه روز بود که [از آب] ممنوع بودند، ولی در این خلال توانستند یکی دو بار آب تهیه کنند. از جمله در شب عاشورا تهیه کردند، حتی غسل کردند، بدنهای خودشان را شستشو دادند). فرمود: چَشم.
🔺حالا ببینید چه منظره باشکوهی است، چقدر عظمت است، چقدر شجاعت است، چقدر دلاوری است، چقدر انسانیت است، چقدر شرف است، چقدر معرفت است، چقدر فداکاری است! یک تنه خودش را به این جمعیت میزند. مجموع کسانی را که دور این آب را گرفته بودند چهارهزار نفر نوشتهاند. خودش را وارد شریعه فرات میکند. اسب خودش را داخل آب میبرد.
🔺 این را همه نوشتهاند: اول، مشکی را که همراه دارد پر از آب میکند و به دوش میگیرد. تشنه است، هوا گرم است، جنگیده است، همین طوری که سوار است تا زیر شکم اسب را آب گرفته است، دست میبَرد زیر آب، مقداری آب با دو مشت خودش تا نزدیک لبهای مقدس میآورد. آنهایی که از دور ناظر بودهاند گفتهاند اندکی تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد. آبها را روی آب ریخت. آنجا کسی ندانست که چرا ابوالفضل آب نیاشامید، اما وقتی بیرون آمد یک رجزی خواند که در این رجز مخاطب خودش بود نه دیگران. از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید. دیدند در رجزش دارد خودش را خطاب میکند، میگوید: یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسینِ هونی
وَ بَعدَهُ لاکنْتُ انْ تَکونی
هذَا الْحُسَینُ شارِبُ الْمَنونِ
وَ تَشْرَبینَ باردَ الْمَعینِ
هیهاتَ ما هذا فِعالُ دینی
و لافعالُ صادقِ الْیقینِ
ادامه در مطلب بعدی 👇
برش ها
💢روضه حضرت ابوالفضل (ع) 🔺چه کم و کسری در زندگی عباس بن علی، همان طوری که مقاتل معتبر نوشتهاند، وج
🔺ای نفس ابوالفضل! میخواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی. حسین دارد شربت مرگ مینوشد، حسین با لب تشنه در کنار خیمهها ایستاده است و تو میخواهی آب بیاشامی؟! پس مردانگی کجا رفت؟ شرف کجا رفت؟ مواسات کجا رفت؟ همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست؟ مگر تو مأموم او نیستی؟ مگر تو تابع او نیستی؟
🔺هرگز دین من به من اجازه نمیدهد، هرگز وفای من به من اجازه نمیدهد. ابوالفضل در برگشتن مسیر خودش را عوض کرد، خواست از داخل نخلستان برگردد (قبلاً از راه مستقیم آمده بود) چون میدانست همراه خودش یک امانت گرانبها دارد. تمام همّتش این است که این آب را به سلامت برساند، برای اینکه مبادا تیری بیاید و به این مشک بخورد و آبها بریزد و نتواند به هدف خودش نائل شود. در همین حال بود که یکمرتبه دیدند رجز ابوالفضل عوض شد. معلوم شد حادثه تازهای پیش آمده است.
🔺فریاد کرد:
وَاللهِ انْ قَطَعْتُموا یمینی
انّی احامی ابَداً عَنْ دینی
وَ عَنْ امامٍ صادِقِ الْیقینِ
نَجْلُ النَّبِی الطّاهِرِ الْامینِ
به خدا قسم اگر دست راست مرا هم قطع کنید، من دست از دامن حسین برنمی دارم.
طولی نکشید که رجز عوض شد:
یا نَفسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکفّارِ
وَابْشِری بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ
مَعَ النَّبِی السَّیدِ الُمخْتارِ
قَدْ قَطَعوا بِبَغْیهِمْ یساری
🔺در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است. این گونه نوشتهاند: با آن هنر فروسیتی که [در او] وجود داشته است، به هر زحمت بود این مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت. دیگر من نمیگویم چه حادثهای پیش آمد، چون خیلی جانسوز است...
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 86-88.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نذر عباس
| روایت ویژه مادر شهید مصطفی صدرزاده برای رهبر انقلاب از شهادت فرزندش در ظهر تاسوعا
➕ سخنان شهید سلیمانی در وصف #شهید_مصطفی_صدر_زاده
◾️روضه امام حسین (ع)
نوشتهاند همین که نماز صبح را با اصحاب خودش خواند، رو به اصحاب خودش کرد و فرمود: اصحاب من! آماده باشید. مردن جز یک پلی نیست که شما را از دنیایی به دنیای دیگر عبور میدهد، از یک دنیای بسیار سخت به یک دنیای بسیار عالی و شریف و لطیف. این سخنش بود، اما عملش را ببینید.
...حتی حمید بن مسلم که وقایع نگار عمر سعد است این قضیه را گفته است. میگوید من تعجب میکنم از حسین بن علی که هر چه شهادتش نزدیکتر و کار بر او سختتر میشد چهرهاش برافروختهتر میشد. مثل آدمی که به وصل دارد نزدیک میشود. کأنه خوشحالتر میشود. حتی یک جملهای دارد، میگوید آن لحظات آخر که من به سراغ حسین بن علی علیه السلام رفتم، وقتی رسیدم که آن لعین ازل و ابد سر مقدسش را از بدن جدا کرده بود. چشمم که افتاد، آن بشاشت و روشنی چهرهاش آنچنان مرا گرفت که کشته شدنش را فراموش کردم: «لَقَدْ شَغَلَنی نورُ وَجْهِهِ عَنِ الْفِکرَةِ فی قَتْلِهِ». آیا شما برای این نمونه پیدا میکنید؟ اگر نمونه پیدا کردید، بعد به جای عزای حسینی عزای او را میگیریم، به جای یاد حسین از او یاد میکنیم.
نوشتهاند اباعبدالله در حملات خودش نقطهای را در میدان مرکز قرار داده بود. مرکز حملاتش آنجا بود. مخصوصاً نقطهای را امام انتخاب کرده بود که نزدیک خیام حرم باشد و از خیام حرم خیلی دور نباشد، به دو منظور. یک منظور این که میدانست که اینها چقدر نامرد و غیرانسانند. اینها همین مقدار حمیت ندارند که لااقل بگویند که ما با حسین طرف هستیم، پس متعرض خیمهها نشویم. میخواست تا جان در بدن دارد، تا این رگ گردنش میجنبد، کسی متعرض خیام حرمش نشود.
حمله میکرد، از جلو او فرار میکردند، ولی زیاد تعقیب نمیکرد؛ برمیگشت مبادا خیام حرمش مورد تعرض قرار بگیرد. دیگر اینکه میخواست تا زنده است اهل بیتش بدانند که او زنده است. نقطهای را مرکز قرار داده بود که صدای حضرت میرسید. وقتی که بر میگشت، در آن نقطه میایستاد، فریاد میکرد: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیمِ». وقتی که این فریاد حسین بلند میشد اهل بیت سکونت خاطری پیدا میکردند، میگفتند آقا هنوز زنده است. امام به اهل بیت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خیمهها بیرون نیایید.
این حرفها را باور نکنید که اینها دم به دم بیرون میدویدند، ابداً! دستور آقا بود که تا من زنده هستم در خیمهها باشید، حرف سستی از دهان شما بیرون نیاید که اجر شما ضایع میشود. مطمئن باشید عاقبت شما خیر است، نجات پیدا میکنید و خداوند دشمنان شما را عذاب خواهد کرد، به زودی هم عذاب خواهد کرد. اینها را به آنها فرموده بود. آنها اجازه نداشتند و بیرون هم نمیآمدند. غیرت حسین بن علی اجازه نمیداد. غیرت و عفّت خود آنها اجازه نمیداد که بیرون بیایند، بیرون هم نمیآمدند.
صدای آقا را که میشنیدند: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیمِ» یک اطمینان خاطری پیدا میکردند. چون آقا وداع کرده بودند و یک بار یا دو بار دیگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند، این بود که اهل بیت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند. اسبهای عربی برای میدان جنگ تربیت میشدند. اسب حیوان تربیت پذیری است. اینها وقتی که صاحبشان کشته میشد عکسالعملهای خاصی از خودشان نشان میدادند.
اهل بیت اباعبدالله در داخل #خیمه هستند، همینطور منتظر ببینند کی صدای آقا را میشنوند یا شاید یک بار دیگر جمال آقا را زیارت میکنند که یک وقت صدای #همهمه_اسب اباعبدالله بلند شد. آمدند درِ خیمه. خیال کردند آقا آمدهاند. یک وقت دیدند این اسب آمده است ولی در حالی که زین او واژگون است. اینجاست که اولاد اباعبدالله، خاندان اباعبدالله فریاد واحسینا و وامحمّدا را بلند کردند. دور این اسب را گرفتند.... هریک از افراد خاندان اباعبدالله به نحوی نوحه سرایی را آغاز کردند. آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق گریه کردن هم ندارید. من که از دنیا رفتم البته نوحه سرایی کنید.
گریه است، انسان وقتی غصه دارد باید گریه کند تا عقده دلش خالی شود. اجازه گریه کردن را بعد از این جریان یافته بودند. در همان حال شروع کردند به گریستن.
نوشتهاند حسین بن علی علیه السلام دخترکی دارد که خیلی هم این دختر را دوست میداشت؛و هم به آقا فوقالعاده علاقهمند بود. نوشتهاند این بچه به صورت نوحه سرایی جملههایی گفت که دلهای همه را کباب کرد. به حالت نوحه سرایی این اسب را مخاطب قرار داده است، میگوید: «یا جَوادَ ابی هَلْ سُقِی ابی امْ قُتِلَ عَطْشاناً؟» ای اسب پدرم، پدر من وقتی که رفت تشنه بود، آیا پدر من را سیراب کردند یا با لب تشنه شهید کردند؟ این در چه وقت بود؟ وقتی است که دیگر اباعبداللّه از روی اسب به روی زمین افتاده است... .
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ جلد یک صفحه 103-105.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
#باز_نشر
روز #عاشورا بود. در منطقه ای بودیم که سه ماه بود که هیچ پیش روی در آن اتفاق نیفتاده بود و محمود عزم کرده بود تحرکی بیافریند.
باهم قرار گذاشتیم به یاد لب های #تشنه امام حسین (ع) آب نخوریم.
محمود گفت: امروز باید برویم و خون خود را فدای اسلام کنیم و این منطقه را از دست دشمن نجات دهیم. امروز یا به ملاقات خدا می رویم و یا به زیارت امام حسین (ع).
نیروها را به سه گروه تقسیم کردیم و به دشمن حمله کردیم. گویا دشمن کور شده بود و هیچ تحرکی نمی کرد. جلوی سنگرهای عراقی ها می رفتیم و عراقی ها اسلحه ها را می انداختند و فرار می کردند. محمود و شهید محمد یوسفیان برای خاموش کردن تانکی رفتند که مزاحم بچه ها شده بود.
غروب آن روز پیکر محمود و شهید یوسفیان را به عقب منتقل کردیم. خوش به حال محمود که شهید عصر عاشورا شد.
#شهید_محمود_اخلاقی
#شهدا_و_اهل_بیت (ع)
#شهدا_و_امام_حسین (ع)
#خاطرات_عاشورایی
#کتاب_نذر_قبول ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحات ۶۷ و ۷۱-۷۰.