eitaa logo
برنادخت
152 دنبال‌کننده
287 عکس
57 ویدیو
1 فایل
برنادخت ؛ باشگاه رویش نوجوانان اصفهانی فرصتی برای رویش جوانه ها🌱 https://eitaa.com/joinchat/3403219773Cc460830908 راه ارتباط: @Asma1394
مشاهده در ایتا
دانلود
بقیه شو با بقیه ی التماسا،فرداشب میذارم. شبتون پر از نور خدا. دوستتون دارم.یاعلی @bornadokht
سلام.بدون هیچ حرفی تقدیم به نگاه پرمهرتون.
دوستان عزیزم پوستر دوره ی دوم برنادخت رو مشاهده میکنین.همه ی اطلاعات داخلش نوشته شده. زمان کلاسهامون بعدازظهر پنجشنبه خواهد بود با آیتم های: فن بیان کافه فیلم محتوای آموزشی و اردوهای جذاب و برنامه های مناسبتی عزیزان علاقه مند، مثل قبل به آیدی اسما پیام بدن.گل دخترایی که از دوره ی قبل جا مونده بودن،حواسشونو جمع کنن. و اینکه اگه کسایی رو میشناسید که از سری قبل،جا موندن حتما پوستر رو براشون بفرستین.به بقیه ی دوستاتون هم خبر بدین؛چون این آخرین پذیرش برای امسال هست و دیگه ثبت نام نداریم تااااااااااااااااا سال آینده. @bornadokht
سلام به گل‌های باغ برنادخت. عزیزان دل،لطفا ثبت نام تون رو در اولین فرصت انجام بدین و به لحظات آخر نندازین مراقب همدیگه هم باشین خوبتون نبره بعد از یک ماه که از ترم گذشت تازه پیام بدین کی شروع میشه! آ ماشالا دخترای پرتلاش اصفهان🌹 @bornadokht
سلام سلام.دوباره سلام. بچه ها امشب می‌خوام سفرنامه رو تموم کنم.فقط قبلش یه مطلبی رو بگم. دیشب داشتم با شوخی و لبخند براتون پیام می‌نوشتم و البته مثل همیشه که متن،بدون هیچ احساسی،فقط کلمات رو میفرسته،بعضی از دوستان متوجه لحن شوخ من نشده بودن.بسیار متعجب شده بودن و امروز سوال کردن. برای همه تون میگم که تصور من این بود که حتما از نوع بیان و انتخاب کلمات متوجه میشین که دارم شوخی میکنم. همونطور که بیشترتون هم فهمیدین ولی از اونجایی که یکی دو نفر بسیار تعجب کرده بودن،وظیفه ی خودم دونستم که از این دوستان،عذرخواهی کنم. @bornadokht
اینا بقیه ی خواهش التماسای دیشب و حالا بریم سراغ قسمت آخر سفرنامه. @bornadokht
حالا با یه دنیا خستگی نشستیم تو ماشین ،گفتیم میریم تو راه یه موکب پیدا میکنیم بالاخره. بچه ها که بیهوش شدن در جا،همسر هم به زور رانندگی میکرد،منم همینطور بیهوش میشدم دوباره به هوش میومدم،دیگه حدودای ساعت ۲رسیدیم به یه پمپ بنزین و دیدیم همه همون کنار خیابون خوابیدن. تا حالا از این کارا نکرده بودیم ولی زدیم کنار،یه گوشه که بین ماشینهای دیگه مخفی می‌شدیم نگه داشتیم. درای ماشینو باز گذاشتیم که بچه ها تو ماشین نپزن،خودمونم حصیر انداختیم رو آسفالت و مثلا خوابیدیم ولی شما باور نکنین. @bornadokht
با صدای اذان برخاستیم نمازیدیم و دوباره گازیدیم به سمت اصفهان. این بود انشای من. حق انتشار کاملا اختصاصی و فقط مخصوص خودمه در نتیجه همه ی درآمدش هم مال خودمه🤪 هر گونه کپی رایت و نشر،ممنوعه و عذاب دنیوی 👮‍♀و اخروی 👻 در پی داره. بقیه ی شم...... میخواستم بعدا بگم ولی همین الان میگم. از ماجراهای سفرم،یه داستان کوچولو درآوردم که فردا براتون میذارم. چند تا نکته هم هست که در انتهای انتها حتما براتون توضیح میدم،اگه عمری باشه.یاعلی @bornadokht