آقای کریمی پرسید: تو کی هستی؟ یکی گفت: پسر بابام 😅 ولی یهو برنا یه چیزی گفت و آقای کریمی هم جوابی داد که دیدم نه بابا، این سوال سخت تر از اینه که فکر میکردم... داستانهای #من_و_دوستام ۱ نریتور : محمد خوری @bornamontazer

#من_و_دوستام 2 @bornamontazer

امروز روز خیلی افتضاحی بود⚠️ هم برای من و هم برای بُرنا، که با ژست عُقَلایی داشت برا عقب انداختن کارامون بهانه تراشی می‌کرد! توی همین دعواها بودیم که آقای احمدی صدامون کرد دفتر .... داستانهای #من_و_دوستام 2 نریتور : محمد خوری @bornamontazer

#من_و_دوستام 3 @bornamontazer

💥انگار یه پارچ آب یخ ریختن رو سرم مخصوصاً وقتی که دیدم اسم محمد هست ولی اسم من نیست! وای باورم نمی‌شد! خودمو باختم، ده هیچ هم باختم! داستانهای #من_و_دوستام 3 @bornamontazer

#من_و_دوستام 4 @bornamontazer

😵‍ دنبال یه جا می‌گشتم تا قایمش کنم. زیر بالشم امتحان کردم، توی کشوی میزم، زیر تختم! لعنتی‌ها دست از سر این زنگ بر نمی‌داشتن؟گذاشتمش تو کمد دیواری لای رخت خواب‌ها.... #من_و_دوستام 4 @bornamontazer

#من_و_دوستام @bornamontazer

جشن خفن مدرسه‌ی ما همزمان شد با یه اتفاق توی خونه‌مون! یه حسی میگفت نباید بری! من امّاااا رفتم... 😇، خیلی هم خوش گذشت! ولی باعث شد بفهمم « من دو تام »! #من_و_دوستام @bornamontazer

#من_و_دوستام @bornamontazer

یکی از بزرگترین آرزوهام تازه برآورده شده بود🤩 همه چی داشت خوب پیش میرفت و داشتم حسابی با این دوچرخۀ تازه‌ام عشق میکردم تا اینکه... داستانهای #من_و_دوستام 6 نریتور: محمد خوری @bornamontazer

#من_و_دوستام @bornamontazer