از غم لبریز شدهای اما لبهایت هنوز مایلاند به بوسیدن و این گزاره را تنها خودت میفهمی ..
دستهایم را نوازش کردی و بوسیدی، بعد گفتی:
با همین دستها برای من مینویسی؟
با همین دستهای بوسیدنی و گیرا؟ ..
تو جای زخمهای مرا دیدی، و برخلاف دیگران بوسههایی از جنس التیام روی زخمهایم گذاشتی ..