. جایِبوسه .
[ مجنونم، مرا وعده دیداری بده در یک صبح
به بوسیدن دستهات .. ]
مرا بوسید، زمانی که خودش پر از زخم بود زخمهایش را نادیده گرفت و بر زخمهای من بوسه زد. زخمها و دردهای من جوانه زدند و حالا من او را بوسیدم ..
نمیتوانست دوستش نداشته باشد، پس برای خودش چای ریخت و سپس به نقطهای خیره ماند ..
هدایت شده از Willi
خیلی رندوم تصمیم گرفتم که برای آخر سال، یهیادگاری بهت هدیه بدم.
خودت که میدونی، برای داشتنش باید این پیامو توی چنلت فوروارد کنی و آیدی/لینک چنلترو توی پیوی برام ارسال کنی.
@william_110
* این یادگاری فقط مخصوص افرادِ چنلداره! منتظرتم.