تو اما عزیزم همیشه در میان صبر جا میمانی، تو تکههای شکستهات را نبوسیده کنار گذاشتی، تو فکر ها را سکوت کردی، بودن را بردی، حرف ها را خوردی چون تو همیشه در میان صبر جا میمانی ..
. جایِبوسه .
تو اما عزیزم همیشه در میان صبر جا میمانی، تو تکههای شکستهات را نبوسیده کنار گذاشتی، تو فکر ها را
نامهای به خودم، تولدت مبارک.
میل داشتم مرا ببوسی، من به اُمید بوسههایت و همین نامههای گاه و بیگاهی که مینویسی زندهام ..
از من چیزی نپرس، در آغوشم نکش، من را نبوس. فقط کنارم بمان. فقط کنارم باش ..
الان باید تو اینجا بودی و میاومدی در اتاق رو باز میکردی یه لیوان چایی میدادی بهم میگفتی: بیداری که! ..
به هیچکس از جانب من سلام نرسان، کسی را از جانب من نبوس. این نامه فقط برای توست. کاش فقط میتوانستی خودت را از جانب من ببوسی ..