بوسیدمت، از دور.
به آغوشت کشیدم، در خیال.
میبینی؟ تو هم مرا دوست داری، در رویا ..
حرفها که تمام شد،
کتابت را باز کن و اولین شعر را برایم بخوان،
کاش شعرت با بوسه شروع شود و ما انجامش دهیم:
کاش اصلا شعر حافظ باشد که میگوید:
سه بوسه ز تو وظیفه دارم
ای بر رخ من سحر گزیده ..
گفت: میدانی؟ بوسیدن چشمهای کسی یعنی آن فرد برایت بیاندازه عزیز و ارزشمند است؛ و سپس چشمهایم را بوسید ..
گفت: احوالت چطور است؟
گفتم: مقداری غمم که اینور و آنور میروم،
در واقع غم از من چکه میکند ..