میخواستم ببوسم چشمانش را، اما یادم افتاد که ما آنقدرها هم به یکدیگر نزدیک نیستیم ..
براش گفتم: متاسفم اما بزرگسالی اینشکلیه.
گاهی تصمیمهایی میگیری که باید با غمش کنار بیای ..
پرندهیِ کوچکم، چه بسیار حرفها که برایت دارم
درنگ مکن بیا، بیا که بوسه بارانت خواهم کرد ..