🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸نسخه سرکاری
🌸شبی از ﺷﺐ ﻫﺎی دهه ﻓﺠﺮ، ﺗـﻮی اﺗـﺎق داﺷـﺘﻴﻢ
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ اﺟﺮا می ﻛﺮدﻳﻢ. ﻧﮕﻬﺒﺎن، زود ﺑﻪ زود می رﻓـﺖ و می آﻣﺪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻗﻄﻊ می ﺷـﺪ .
ﻳﻜـﻲ از ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺧﻮدش را ﺑﻪ ﻣﺮیضی زد ، ﻣـﺴﺌﻮل اﺗـﺎق ﺑـﻪ ﻧﮕﻬﺒﺎن ﮔﻔﺖ ﺑﺮو از درﻣﺎﻧﮕﺎه ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﺮص ﺑﻴﺎر .
ﻧﮕﻬﺒﺎن ﮔﻔﺖ "ﭼﻪ ﻗﺮصی ﺑﻴﺎرم؟ "
ﺑﺎ رﻣﺰ روي ﻛﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺖ ، دﻛﺘﺮ ... اﻳـﻦ ﻧﮕﻬﺒـﺎن ﻣﺰاﺣﻢ اﺳﺖ، او را ﻣﻌﻄﻞ ﻛـﻦ ﻧﮕﻬﺒـﺎن ﺑـﺎ ﻧـﺴﺨﺔ ﺳﺮﻛﺎري رﻓﺖ
ﻳﻚ ﺳﺎﻋﺖ ﻃﻮل ﻛﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﮔـﺸﺖ .در اﻳﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺎ ﺑـﺎ ﺧﻴـﺎل راﺣـﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣـﻪ را اﺟـﺮا کردیم.
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
✨ #نمایش صوتی کتاب
《سه دقیقه در قیامت 》
✨(تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم)
✨ #سه_دقیقه_در_قیامت
✨ #ناشر_نشر_شهید_هادی
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
سلام به دوستان و همراهان عزیز کانال بوستان امامت🤗🌻
🌟دوستان عزیز برنامه پست گذاری کانال به این صورت هستش:
🌸شنبه : خداوند
✨یکشنبه : امام زمان (عج)
🌸دوشنبه:احادیث پیامبران
✨سه شنبه:حجاب اسلامی
🌸چهارشنبه:رهبر
✨پنجشنبه: شهدا
🌸جمعه: امام زمان (عج)
✨دوستانی که مایل به تبادل هستند به این آیدی بیان
🌸@Azizi00Z🌸
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🖤🍃
وقتی در گناه زندگی میکنی
شیطان کاری با تو ندارد...
اما
وقتی تلاش میکنی تا از اسارت گناه،
بیرون بیایی، اذیتت خواهد کرد...
پ. ن:اگر گناه کردی، پیش بقیه پنهون کن!
ولی پیش خدا، داد بزن،
بگو:غلط کردم!!
#حاج_اسماعیل_دولابی
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
♦️به دختر بچهات میگویی: دوستت دارم.
میگوید: اگر راست میگویی یك بستنی برایم بخر!
و این نشان میدهد كه بچهها هم به خوبی میدانند كه دوستی و عشق، علامت و نشان دارد و نشانه آن عمل و اقدام است.
🔸پس ما نیز اگر خدا را دوست داریم باید دست به كار شده و دستورات او را به كار بسته و به خواستههای او تن در دهیم.
و البته دستورات و خواستههای خداوند هم به تمامی و یك جا در كتاب آسمانی او «قرآن كریم» آمده است.
پس قرآن بخوانیم.
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند (حافظ)
فاقروا ما تیسر من القرآن
تا آنجا که می توانید قرآن بخوانید
و البته به دنبال خواندن باید بکوشیم تا آن را فهمیده و در پی آن دستوراتش را به کار بندیم.
📚باران حکمت حجت الاسلام رنجبر
#تمثیلات
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸آمبولانس
🌸ازشهرک دارخوین به مقصد شهر فاو عراق به اتفاق ۴ نفر دیگر به پشت آمبولانس رفتیم
جاده خیلی دست انداز داشت و یک گونی پر از صابون درعقب ماشین گذاشته بودند که به دست رزمندگان برسانیم
امبولانس باسرعت زیاد می رفت و راننده اصلا ملاحظه ما را نمی کرد و توی این دست اندازها که می رفت در اثر اصطکاک، گردهای صابون در فضای کوچک آمبولانس می پیچید و به حلق و گلو و چشم های ما می رفت و مرتبا عطسه می کردیم و از چشمانمان اشک جاری می شد
گاهی اوقات آمبولانس همچنان در دست اندازی می افتاد که ما کمرمان محکم به سقف آمبولانس می خورد چون حالت سجده درآمبولانس بودیم (نمی شد راحت بنشینیم چون آن موقع سرو گردن مان داغون می شد )
خلاصه به هر سختی بود ما را به رودخانه اروند رساند ، آنجا چندین عکس گرفتیم و یک دوربین فیلمبرداری قدیمی که از قبل تهیه دیده بودم را از کوله پشتی در آوردم و یک حلقه فیلم آک را باز کرده و خواستم داخل دوربین بگذارم متوجه شدم که فیلمی که به سختی در اصفهان گیر آورده بودم به دوربین نمی خورد و نشد فیلمبرداری کنم وحسابی حالم راگرفت والسلام
رزمنده گرامی سعید ناجی
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
#شهید_بشیم_صلوات
میگفتاگھبرآیخدآڪارڪنۍ🖐🏼
شھآدتمیآدبغلتمےگیرھ :)
آخرشمیشےالگویِچندتاجوون🌱•
ڪھآرزویشھآدتدآرن!
همینقدرقشنگودلبر♥️
خدآهمہچیومیچینھ وآست☕️•
توفقطبآیدبرآیخودشڪآرڪنے... !
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
❄️شبتون پراز آرامش
✨و نگاه خداونـد
❄️هر کجا که هستین
✨همراهتان باشد ...
شبتون آرام ✨❄
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🤔 چرا خداوند دست به آفرينش زده و اين همه موجود و از جمله انسان را آفريده است
🔷پاسخ: اگر دانشمند خوش بيانى سخن گفت، نبايد پرسيد چرا سخن گفتى؟! زيرا علم و بيان او اقتضا مىكند كه يافته هاى علمى خود را ارائه دهد. امّا اگر اين دانشمند با آن همه كمالات ساكت شد و يافته هاى خود را كتمان كرد، زير سؤال مى رود كه چرا نگفتى؟
خداوندِ قادر حكيم مهربان كه مى تواند از خاك، گندم و از گندم، نطفه و از نطفه انسانِ كاملى را بيافريند، اگر نمىآفريد جاى سؤال بود كه چرا قدرت خود را به كار نگرفتى و چيزى نيافريدى؟
📚پرسش هاى مهم، پاسخ هاى كوتاه(تمثيلات) حجت الاسلام قرائتی
#داستانک
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸گچ پژ
🌸اول که رفته بودیم گفتند:
«کسے حق ورزشکردن نداره.»☝️🏾
یه روز یکے از بچهها رفت ورزش کرد🤸🏻♂
مامورعراقے تا دید اومد، درحالے که خودکار و کاغذ دستش بود📝
برایِ نوشتن اسم دوستمون جلو
اومد و گفت:«ما اسمک؟😐»
( اسمت چیه؟)
رفیقمون ، هم شوخ بود و هم زرنگ ؛ کم نیاورد و برگشت و گفت:
«گچ پژ.»😎
باور نمےکنید، تا چنددقیقه اون مامور عراقے هرکاری کرد این اسمو تلفظ کنه، نتونست ول کرد گذاشت رفت🚶🏻♂
و ما هِی مےخندیدیم...🙂😂💣
•.
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
✨ #نمایش صوتی کتاب
《سه دقیقه در قیامت 》
✨(تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم)
✨ #سه_دقیقه_در_قیامت
✨ #ناشر_نشر_شهید_هادی
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
#سلام_مـهدےجـــان ❤
🥰 مــهر تو را خدا به گل و جانمان سرشت
💗 دنیاے در کنار تو یعنی خود بهشت
❣ باید زبان زد همه دنیا کنم تو را
💖 باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی 🌼🍃
#التماس_دعایفرج 🤲
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🔴 نابینایی پس از مرگ!
✍ یکی ازبزرگان علم و تقوا میگفت:
یکی از بستگانم در اواخر عمرش، زمینی خریده بود که درآن زراعت و باغداری میکرد و استفاده سرشاری از آن میبرد. پس از اینکه وی از دنیا رفت، او را در خواب دیدنددرحالی که چشمانش کور شده بود. وقتی از او پرسیدند که چرا در برزخ نابینا شده ای؟ گفت:
در وسط زمینی که خریده بودم، چشمه آب گوارایی قرارداشت که مردم دهات نزدیک برای برداشتن آب به آنجا میآمدند واز آن آب برمی داشتند و حیوانات خود را آب میدادند، و چون براثر
رفت و آمد آنها، مقداری از زراعت من خراب و لگدمال میشد، برای اینکه سود بیشتری از آن مزرعه ببرم و مانع رفت و آمد مردم شوم، آن چاه را با خاک و سنگ و گچ پر نمودم و خشکانیدم. در نتیجه اهالی ده مجبور شدند برای بدست آوردن آب به جای بسیار دوری بروند. این کوری چشم من به علت کور کردن آب آن چشمه است.
از او پرسیدند: آیا کوری تو چاره ای دارد؟
گفت: اگر وارثها به من رحم کنند و آن چشمه را جاری سازند تا مورد استفاده مردم قرار بگیرد، به خواست خداوند، حال من خوب میگردد.
به فرزندان آن مرحوم مراجعه کردند و موضوع راباآن هادرمیان گذاشتند، آنها هم پذیرفتند و چشمه را گشودند. پس از مدتی آن مرحوم را در خواب دیدند در حالی که بینا شده بود.
-انسان باید بداند که هر چه میکند به خود کرده است، اگر به کسی ستم نماید، به خودش ستم کرده و اگر نیکی نماید به خودش نیکی کرده است و اگر سر کسی را ببرد در برزخ سرش رامی برند. به همین خاطر است که حضرت زینب کبری«علیهاسلام»در مجلس یزید به آن ملعون فرمود: نبریدی مگرپوست خودت را و جدا نساختی مگر سر خودت را.
📚 کتاب داستانهای شهید دستغیب (معاد و قیامت)
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸محافظ آقا
🌸تعریف میکرد مےگفت:
رفتہ بودیم مناطق جنگے براےِ بازدید..
توے مسیر خلوت آقا گفتن اگہ امکان داره بگذارید کمے هم من رانندگے کنم.🚌
من هم از ماشین پیاده شدم و
حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع بہ رانندگے کردند
مےگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم
بہ یک دژبانے کہ یک سرباز آنجا بود
و تا آقا رو دید هل شد😃
زنگ زد مرکزشون گفت:
قربان یہ شخصیت اومده اینجا..
از مرکز گفتن کہ کدوم شخصیت؟!
گفت نمیدونم کیہ اما خیلے آدم
مهمے هست خیلییے😯
گفتن: چہ شخصیت مهمے هست
کہ نمیدونے کیہ؟!
سرباز گفت:نمیدونم؛ ولی گویا کہ آدم خیلے مهمیہ
کہ حضرت آقا رانندشہ!!😂😂
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده #خلاقیت
یه ایده خلاقانه و زیبا برای هنرمندای عزیز کانال🤩😉
ترفندهای عالی برای کارهای روزمره😍👌
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
﷽
🔰معنای #انتظار؛
🔸انتظار فرج این نیست که شما در خانه چهار زانو بنشینی دستهایت را روی هم بگذاری و تکان هم نخوری،
- آقا چکار میکنی؟
- من منتظر هستم!
نه، انتظار این نیست...
👈انتظار این است که تک تک لحظات و اعمالت را در جهت رضایت
امام زمان ارواحنافداه تنظیم کنی،
این روحیّهی انتظار را در خودت
پیاده کنی، یعنی هر عملی که میخواهی انجام بدهی،
بگو این عمل من را به امام زمانم نزدیک میکند؟
برای فرج امام زمانم موثر است؟
🔸امام صادق علیه السلام میفرمایند:
کسی که دوست دارد از اصحاب حضرت قائم علیه السلام باشد, باید روحیه انتظار را در خود ایجاد و با داشتن چنین روحیه ای به تزکیهٔ نفس و کسب کمالات روحی مشغول باشد.
📚بحار الانوار/ج۵۲/ص۱۴۰
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💝الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج💝
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
#درمحضرقرآن
💠ایمان یعنی نماز + انفاق! ↘️💠
⚠اگر از آن دسته ای هستی که انفاق و صدقه دادن را نوعی خسارت و زیان مالی می دانند،👊خودت را محکم بگیر که حوادث تلخ و دردناکی برایت نوشته است قلم تقدیر📝؛👈«يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً.....عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْء»📖[توبه/98]؛
👌ولی اهل فهم و ایمان که باشی،👈 یقین داری که از مال💰 و عمر⏰ و نعمت هایت، هرچه را انفاق کنی، خودِ خودِ خداوند، ضمانت کرده است👈جای خالی اش به سرعت پر شود به بهترین نحو🔋؛
👌والبته که تنها رازقِ قابل اعتمادِ تمام این آسمان و زمین، همین خدای مهربان است که هر چه داریم همه از لطف اوست؛👈«ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِين»📖[سبأ/39]
🔒فقیر هم که باشیم 👈با همین انفاق و صدقه، تجارت کنیم که تضمین کرده سودش را💰، خودِ خداوند؛👈«اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقه»
📚[نهج البلاغه/ح258]
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸زن زائو
🌸گودرز کلی از بچهها خواهش کرد که تا ته نقشه با او باشند و تنهاش نگذارند، ما هم که دنبال فرصتی میگشتیم تا با بچهها سر به سر بگذاریم و خوش باشیم، به گودرز اطمینان دادیم که نگران نباشد و با او هستیم.
گودرز چند دقیقه بعد با شکل و شمایل زن باردار به چادر برگشت،
از دیدن قیافه گودرز زدیم زیر خنده، بعد، یادمان آمد که اگر همینطوری بازار خنده را گرم نگه داشته باشیم، نقشه لو میرود، به هر زحمتی که بود، جلوی خندهمان را گرفتیم.
گودرز از درد زایمان خودش را محکم به زمین میکوبید و هوار میکشید، داد و فریادش که با لطافت زنانه همراه بود، تا چند چادر آن طرفتر هم رسیده بود، بچهها از چادرهای کناری آمده بودند بیرون تا ببینند صاحب صدا کیه و ماجرا از چه قرار است؟
با یکی دو تا از بچهها، دوان دوان رفتیم به طرف چادر فرماندهی، آقای یدالله کلانتری از بچههای بهنمیر و صادق رضایی از ساری آنجا بودند،
ماجرا را که برایشان تعریف کردیم، بدون فوت وقت با تویوتا آمدند بالای سر گودرز که او را با خودشان به درمانگاه ببرند، وقتی رسیدند آنجا و صحنه را دیدند، خیال کردند، او از زنهای عرب روستاهای اطراف هفتتپه است که خودش را با سختی رسانده آنجا و حالا کمک میخواهد که بچهاش را به دنیا بیاورد.
بچههای گردان، دور تا دور زن عرب را گرفته بودند تا ببینند آخر قصه چه میشود؟ صادق رضایی از زن خواست، هر طور شده بلند شود و خودش را به تویوتا برساند و با آنها به درمانگاه بیاید، اما زن زائو، گوشش بدهکار التماسهای صادق نبود که نبود، او فقط داد میکشید و به خاک چنگ میزد، زن با زبان عربی چیزهایی میگفت که نه من، نه بچهها متوجه منظورش نمیشدیم.
صادق رضایی وقتی دید اصرارهاش فایدهای ندارد و هر لحظه ممکن است زن از درد شدید پس بیفتد، از او خواست که آستین دستش را بگیرد و بلند شود، زن از این کار امتناع میکرد، صادق که دید دارد دیر میشود، با احتیاط، گوشه لباس بلند زن را گرفت و محکم او را از جایش بلند کرد، زن که از زور زیاد صادق، تلو تلو میخورد، محکم خودش را ولو کرد توی آغوش صادق،
افتادن زن زائو تو آغوش صادق همانا و غش کردن صادق از سر حیا و نجابت همان.
ما هم که دیدیم گودرز افتاده توی بغل صادق کلی خندیدیم،
گودرز که دید اوضاع بدجوری به هم خورده و شوخیاش، کار دست رضایی داده، هی میزد به صورت صادق و میگفت: بابا! منم گودرز، خواستم باهات شوخی کنم، پاشو! بیدار شو!
صادق رضایی راستی راستی غش کرده بود، با کمک گودرز و بچهها، زیر بغلش را گرفتیم و با همان تویوتایی که قرار بود گودرز را با آن ببریم، او را بردیم به طرف درمانگاه، پرستارها سریع بالای سرش حاضر شدند و به او سرم وصل کردند، خدا رو شکر صادق بعد از سرم و کمی استراحت، حالش جا آمد، تا چشمش به گودرز افتاد، گفت: گودرز! یک صفر به نفع تو!
💎 #کانال بوستان امامت 💎
@bostanemamat