بقیشونم ڪه حالشون تعریفی نداشت😅
از سخنگو دولت انگلیس تا وزیر خارجشون ڪه البته قبلی نه این جدیده ڪه به معنای واقعی یه دیوونه خودساخته اس
منظورم جرمی هانت بود نه بوریس جان😜
تا دبیرڪل سازمان ملل همه از
این مقابل به مثل وحشت ڪردند!!✋
تــرامپ ڪه دیگه اظهار فضل ڪرد
ایران فقط مشکل درست میڪنه!
ایشون خبر نداره ڪه اسڪار مشڪل زا تـــرین انــسان روی ڪره زمین به خودش تعلق میگیره
یڪی نیست بهش بگه
جمهوری اسلامی اصلا تو رو آدم حساب نمیڪنه ڪلِ قنـــد!😅
ما همیشه گفتیم شروع ڪننده نیستم✋
اما اگه دست از پا خطا ڪنید این ما هستیم ڪه تمـــام ڪننده ایم یه جوری هم تمام میڪنیم ڪه هیچ نسلے ازتون باقی نمونه!
یڪم ارق ملیتونو رو قلقلڪ بدم
مــا درست مشڪل زیاد داریم اما برای این
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 جانمون رو میدیم بهترین لحظه هر جوون ایرانی اینکه این پرچم رو ببر بالا✋
درسته؟!✋
قطعا درسته
یه جوری تلاش ڪنیم ڪه همه دنیا از پیشرفت و اقتدارمون انگشت به دهن بمونند!!
یه جوری مشڪلاتمون رو حل ڪنیم ڪه اونوریا حتی به خودش اجازه فڪر ڪردن در مورد تحریم رو ندن✋
دقیقا مثل منهدم ڪردن پهباد آمریڪایی
مشڪلاتمون رو منهدم ڪنیم
دقیقا مثل توقیف نفتڪش انگلیسے
تحـــریم ها رو توقیف ڪنیم✋
بدوویم و تلاش ڪنیم تا پرچم ڪشورمون رو ببریم بالا👇👇👇
هر لحظه احساس ڪردید توی این راه
خسته شدید به افتخار ڪشورمون انقلابمون و نظاممون ایستاده ادای احترام ڪنید.
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
یڪم ارق ملیتونو رو قلقلڪ بدم مــا درست مشڪل زیاد داریم اما برای این 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 جانمون رو میدیم بهترین
به نظرم قشنگـــــــــترین حس دنــیا اینڪه
افتخار ڪنے توی جمهوری اسلامی به دنیا اومدی. تابعیت ایرانے داری✋😍
و اینجـــا زندگے میڪنی☺️
قطار انقلاب در حال حرڪتِ اگه به گذشته نگاه ڪنید از اول انقلاب خیلیا جاموندن و پیاده شدن
#جناب_منتظری
#جناب_هاشمے
#موسوی و #ڪروبے
و خیلیهای دیگه که بهتره اسمی
ازشون برده نشه اینا یه روزی برای انقلاب شڪنجه شدن✋
اما یه جا جا موندن!
وقتے بلد نباشی ولایت مدار باشے
یا یه قدم از رهبری جلوتری یا یه قدم عقبتری جلوتر که بری با دشمن هم صدا میشی عقبتر که بمونی با لگد دشمن بیدار میشی✋
بیایید مثل آیت الله جنتی
مثل جناب رئیسے مثل همه ڪسایے ڪه هم پای حضرت آقا دارن این راه رو طی میکنند حرڪت ڪنیم تا سر بزنگــا جا نمونیم
حسرت نخوریم بعدش
حال مــــا اینجا خووب ڪه نه عالےست
ڪور شود چشمے ڪه نمیتواند ببنید
ایــــــــرانِ جان🇮🇷🇮🇷🇮🇷
عذرخواهی میڪنم ڪه وقتتون رو بیش از
اندازه گرفتم✋
اسم جمهوری اسلامے ایران ڪه میاد
رگ گردن آدم از دوس داشتنش متورم میشه و دلش میخواد هی تعریف کنه هی کیف ڪنه 😍
ان شاءالله تونسته باشم لحظات نابے رو براتون رقم بزنم✋
پیشنهاد و انتقادی داشتید قطعا روی چشم
مـــا جا داره👇😎
https://harfeto.timefriend.net/16065754487037
شبتون امــام زمانے.
التماس دعای بصیرت،اخلاص،شهادت
✨﷽✨
💠پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
▪️اِذا غَضَبَ الله عُلي اُمّةٍ وَلم يَنْزلْ بِها العذابَ... .
✨هرگاه خدا بر امتي غضب كند و عذاب بر آنها نفرستد، آنها را به چند بلا مبتلا مي كند:
❶ «ارزاني را از آنها گرفته»
❷ «و عمرهايشان را كوتاه»
❸ «و بازارگانانشان را بي سود»
❹ «درختهايشان را بۍثمر»
❺ «نهرها را بي آب»
❻ «بارانها را بي موقع»
❼ «و انساني بداخلاق را بر آنها حاکم مي كند.»
📚خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۱۵
@BOYE_PELAK
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
|°❄️.|
|° #صبحونه .|
مےدمد صبح |🌈°°
و کُله بستــ سحاب |🌤°°
الصبوح، الصبوح یا اصحاب|☀️°°
مےچڪد ژاله بر رخ لاله|🌷°°
المدام المدام یا احباب |😍°°
#صبحتون_بعشق😊
.
|°🌦.|وقتآنگشت، ڪہ
خورشیدِ مجدد باشۍ
@BOYE_PELAK
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیسـت و دوے بهمـن که حیـــ🍀ــات وطن است
خود روح خدایێ است کہ در جان و تـݩ است
ما زندھ به آنیـم و از آݩ یاد کنیـم
یوم الهـی که یادگــ✨ـــاࢪ از آن ماه بهمـن اسـت
یوم الله۲۲ بهمن، روز پیــ💖ـــروزے حق بر باطـݪ را تبریـڪ مي گویـم...
---°•🌺بوے پلاڪ🌺•°---
با دو بال سرخ و سبز این پیک صلح
از دل بهمن برآمد سوی صبح
🌸 ۲۲ بهمن ماه، سالروز پیروزی #انقلاب_اسلامی ایران مبارک باد🇮🇷
@BOYE_PELAK
مسافرین محترم دنیا 😁
به مقصد خُــدا😍
خدا داره صدا میکنه شمارو😊
میگه حی علی الصلاة😍
حی علی خیر العمل😍
پاشو بهترین کارو انجام بده😁
نبینم بیدار باشی سمت خدا نری هاااااا😒
نبینم آنلاین باشی سر سجاده آفلاین باشی😒
نبینم با دوستت چت کنی با خدانه😒
پاشو الله اکبر گفتن ❤️
یه یاعلی
گفـتشمـٰامذهبۍهـٰامـردمروگـولزدیـن
وانقـلابڪردیـن !
گفتـماینطورۍنبودهولۍبـٰاشھقبـول؛ شمـٰاچـرانمۍتـونید؟! خـببسـماللھ!🤷🏻♂
꧇
😁😄😊☺️😉
@BOYE_PELAK
شکرگزاری قوی ترین داروی ضد افسردگی است؛
حیف که یادمان رفته بسیاری از آنچه امروز داریم همان دعاهایی بود که فکر می کردیم خدا آنها را نمی شنود!
خدایا همیشه شُکرت❤️
@BOYE_PELAK
پرسیدند
چرا انقلاب کردین؟
گفت
چون الگومون حسین بن علی بود...
#انقلاب_مردم
#انقلاب_اسلامی
@BOYE_PELAK
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_پنجاه_وسوم: تاج سر من
مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد ، وقتی چشمم به چشمش
افتاد خیلی خجالت کشیدم
- ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم.
دوباره حالتم جدی شد
- ولی حقش بود نفهم و بی عقل هم خودش بود شما تاج سر منی ...
بی بی هیچی نگفت شاید چون دید نوه 15 ساله اش هنوز هم از اون دعوای
جانانه ملتهب و بهم ریخته است ...
رفتم در خونه همسایه مون و ازش خواستم کمک خواستم کاری نبود که خودم
تنهایی بتونم انجام بدم ...
خاله، شب اومد و با ندیدن اون خانم ، من کل ماجرا رو تعریف کردم هر چند
خاله هم به شدت ناراحت شد و حق رو به من داد اما توی محاسبه نفس اون شب
نوشتم...
- امروز به شدت عصبانی شدم ، خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم، نمی
دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم ...
اون شب خاله پیش ما موند هر چند بهم گفت برم استراحت کنم اما دلم نمی خواست
حتی یه نفر دیگه به خاطر اون بو و شرایط به اندازه یک اخم ساده یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش حرمت مادربزرگ رو بشکنه حتی اگر دختر
مادربزرگ باشه رفتم توی حمام و ملحفه و لباس ها رو شستم ...
نیمه شب بود دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم هوا چندان
سرد نبود اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم ...
خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم کنار
حال، لوله شدم جلوی بخاری.
از شدت سرما فک و دندون هام محکم بهم می خورد
حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره ...
3 ساعت بعد با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم دیدم خاله دو تا پتوی
دیگه هم روم انداخته تا بالاخره لرزم قطع شده بود ...
#ادامه_دارد...
#قسمت_پنجاه_وچهارم: میراث
خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود بنده خدا واقعا خانم
با شخصیتی بود تا مادربزرگ تکان می خورد، دلسوز و مهربان بهش می رسید.
توی بقیه کارها هم همین طور حتی کارهایی که باهاشدهماهنگ نشده بود.
با اومدن ایشون حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم سبک تر شده اما این حس خوشحالی زمان زیادی طول نکشید.
با درخواست خاله پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه من اون روز هیچی
ار حرف هاش نفهمیدم جمالتش پر از اصطلاح پزشکی بود فقط از حالت چهره
خاله می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست ...
بعد از گذشت ماه ها بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم خاله با همه تماس گرفت
بزرگ ترها هر کدوم سفری چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی دلشون می
خواست بمونن ولی نمی شد از همه بیشتر دایی محمد موند یه هفته ای رو پیش
ما بود موقع خداحافظی خم شد پای مادربزرگ رو بوسید بی بی دیگه حس
نداشت ...
با گریه از در خونه رفت، رفتم بدرقه اش دستش رو گذاشت روی شونه ام
- خیلی مردی مهران خیلی
برگشتم داخل که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد
- مهران بیا پسرم
- جونم بی بی جان چی کارم داری؟
- کمد بزرگه توی اتاق یه جعبه توشه، قدیمیه، مال مادرم، توش یه ساک
کوچیک دستیه ...
رفتم سر جعبه اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد ساک
رو آوردم درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد
- این ساک پدربزرگت بود با همین ساک دستی می رفت جبهه. شهید که شد این
رو واسمون آوردن ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه همین طوری دست نخورده
گذاشتمش کنار
آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد ...
- وصیتم رو خیلی وقته نوشتم لای قرآنه هر چی داشتم مال بچه هامه بچه
هاشونم که از اونها ارث می برن اما این ساک، نه دلم می خواست دست کسی بدم
که بیشتر قدرش رو بدونه این ارث، مال توئه علی الخصوص دفتر توش ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#فنجانی_چای_باخدا☕️
#قسمت_پنجاه_وپنجم: دستخط
تمام وجودم می لرزید ساکی که بیشتر از 20 سال درش بسته مونده بود. رفتم
دوباره وضو گرفتم وسایل شهید بود ...
دو دست پیراهن قدیمی که بوی خاک کهنه گرفته بود اما هنوز سالم مونده بود و روی اونها یه قرآن و مفاتیح جیبی با یه دفتر ...
تا اون موقع دستخطی از پدربزرگم ندیده بودم ، بازش که کردم تازه فهمیدم چرا
مادربزرگ گفت باید به یکی می دادم که قدرش رو بدونه.
کل دفتر، برنامه عبادی و تهذیبی بود از ذکرهای ساده تا برنامه دعا، عبادت، نماز
شب و نماز غفیله ریز ریز همه اش رو شرح داده بود حتی دعاهای مختلف.
چشم هام برق می زد و محو دفتر بودم که بی بی صدام کرد
- غیر از اون ساک اینم مال تو ...
و دستش رو جلو آورد و تسبیحش رو گذاشت توی دستم.
- این رو از حج برام آورده بود طواف داده و متبرکه، می گفت کربلا که آزاد بشه اونجا هم واست تبرکش می کنم.
خم شدم و دست بی بی رو بوسیدم . دلم ریخت تازه به خودم اومدم و حواسم جمع
شد داره وصیت می کنه گریه ام گرفته بود ...
- بی بی جان این حرف ها چیه؟ دلت میاد حرف از جدایی میزنی؟
- مرگ حقه پسرم خدا رو شکر که بی خبر سراغم نیومد امان از روزی که مرگ بی
خبر بیاد و فرصت توبه و جبران رو از آدم بگیره ...
دیگه آب و غذا هم نمی تونست بخوره. سرم هم توی دستش نمی موند می نشستم
بالای سرش و قطره قطره آب رو می ریختم توی دهنش لب هاش رو تر می کردم
اما بازم دهانش خشک خشک بود ...
#ادامه_دارد...
سختـی ھـارا تحمـل کنیـد
ایـن انقلاب با نھایـت اقتـدار و تـوان
به انقلاب جھانـی امـامزمـان { عـج }
اتصالپیدامیکنـد 🔗🤍
شھیدمحمدابراهیمهمت
🇮🇷--✌️🏻--بوی پلاک--✌️🏻--🇮🇷
*سـ✋🏻ــلام امام زمانم* 💚
🦋 آقا ســ✋🏻ـلام
از شما سپاسگزارم 🙏🏻
که هر صبح رخصت میدهید
سلامتان کنم، یادتان کنم... 🥰
🦋 من با این سلام ها
تازه میشوم
جان میگیرم☺️
و
یادم میآید
جان پناه دارم
راه بلد دارم...💛🌺
🤲🏻الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
صبحت بخیر مولاے من
🌼🌸
•┈┈••✾•✨♥️✨•✾••┈┈•