پشت گوشے میتونے چهره نورانیشو با
محاسن بلندش تصور کنی🙂💚
بهت میگه:
دختر بابا!
یه وقت موقع خوندن زیارت عاشورات دروغ نگیا
میگے یعنے چي؟؟؟
میگه راضے به شهادتم هستے؟!
+بابا این حرفا چیه میزنے؟
-مگه تو نمیگے بابے انت و امے؟
نکنه دروغ میگے؟؟
یهو کل بدنت یخ میکنه...یعنے این همه
سال دروغ میگفتے؟؟💔
بهت میگه براش دعا کنے
دعا کنے که #شهید بشه...
نمیدونه با این حرفاش داره با دلت چیکار میکنه...
اخه میگه میشه..؟😭
مگه میشه دختری برایِ پدرش دعای شهادت کنه...
دختر اگه یه روز ببینه باباش سرش درد میکنه جوونش درمیاد..
از ترس میمیره...
خدایا بابام چیزیش نشه...
پناهم بلایے سرش نیاد
امید خونمون سالم باشه...💔
میفهمے چے میگم؟!
آروم چشماتو میبندی و میگے:
+عزیزدلم! شهادت باشه نصیب دورو درازت...💚
الان زوده..
داداشام خیلے کوچولوین🙃
ماکه بلد نیستیم تربیتشون کنیم...
پسر باید زیر دست باباش بزرگ بشه...
میفهمے چے میگم؟؟
تا تلفن قطع میشه
میری تو دفترت مینویسے:
[یا ام المصائب
فقط خودتون الان منو درک میکنین...
من درحدی نیستم که بخام از درد برای شما حرفے بزنما...ولے دستمو بگیرین...
نزارین شرمنده خانواده هایِ شهدا بشم...]
میفهمے که؟؟؟🌱
و تلفن قطع میشه...
و تو میمونے و
قلبت
اشکات
دفترت
و یه سجاده
و نمیدونے
از خدا پدر خودتو بخوای:)
یا برای خانواده شهدا طلب صبر کنے...💔
این نوشته
فقط یک هفته از زندگے دخترانِ پاسداره...
فقط یک هفته...
فقط یک لحظه
یک لحظه پدرت رو جایِ این پدر بزار و ببین واقعا طاقتش رو خدا بهت داده یا نه...!
اینا رو
وقتایے که حتا یه لحظه از این نظام
این مسئولین
و...
دلچرکین میشے بخون...:)
ببین چندتا دختر بخاطر ارامش تو
داره تو خونه بالبال میزنه...!💔؛)
ختم جلسه با یک صلوات محمدی !
اللهمصلےمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم💚🍃
🌱🌸 . . .
.
.
.
#تلنگر{🌱}
خدایا...^^
هر چند وقت یڪبار💫
به من یادآورے ڪن🥀
نامحرم نامحرم است🔥
چہ در دنیاے #حقیقے😌🌿
چہ در دنیاے #مجازے📲
یادمان بینداز فاطمه ۜ را ڪھ🐾
از نابینا رو مے پوشاند🌵^^
💙|| @montazer_shahadat313
🥀پایانی سعادتمند🥀
در آخرین شب و روز زندگی اش با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند. به گفته دوستانش آن شب، مثل همیشه او به شدت منقلب می شود. کسی چه می داند، شاید در همان حال، ملائک به او سلام و تهنیت می گفتند، دعا پایان می یابد. همه جهت بازگشت سوار ماشین می شوند و نسرین یکی از خواهران را از جا بلند می کند و می گوید. این جا، جای من است، و خود می نشیند.
متأسفانه در مسیر به کمین عوامل پلید منافقین می افتند و در آن جمع، تنها نسرین مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و پس از یک سال حضور در مهاباد به آرزوی همیشگی اش که همان شهادت در راه خداست، می رسد. می دانید آرزوی او چه بود؟ شهادت همچون شهید مطهری و درست به همان صورت به وصال حق می رسد.
شهیده نسرین افضل 🌹🍃
@montazer_shahadat313