eitaa logo
🇮🇷🇮🇷آتش به اختیار 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
129 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منتظر /۳۰شب_باشید ممنونم از صبوری و همراهی تک تک عزیزان ان شاالله همگی عاقبت بخیر و یار و یاریگر امام زمان شویم _صلواتی_تقدیم_میکنیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دکتر زرشناس (عضو هیئت علمی دانشگاه): کسانی امروز منتقد اقتصاد هستند که سال‌ها سیاست‌ها [اقتصادی] خودشان در ایران اجرا شده است @brjko1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⤴️ شرح در کلیپ * ما نمی‌توانیم ..... ما نمی توانیم ..... ما نمی توانیم ..... این طرز تفکر انسان‌های عقب مونده‌ای هست که به آیات سوره احزاب که میفرماید: «تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً» ایمان ندارند ... @brjko1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چقدر این پاسخ حجت الاسلام استاد ماندگاری در جواب کسانی که می‌گویند بیخیال شوید زیبا و قاطع و دقیق هست. دیدن این ۵۱ ثانیه و نشرش برای همه واجب هست. حتما منتشرش کنید. خیلی زیباست @brjko1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 چرا بعضی‌ها به‌سمت بی‌حجابی می‌روند 🍃🌹🍃 🎙 استاد غلامی @brjko1402
بسم الله الرحمن الرحیم شهید حججی را بیشتر بشناسیم و با او ارتباط بگیریم یقین داشته باشید اگر دلتان وصل شود به این شهید عزیز و شهدای دیگر عنایت خاص این عزیزان رو بیشتر خواهید چشید حقیر خودم با تموم روسیاهیم کربلایی که رفتم رو از عنایت این شهید بزرگوار بود
🔔 یکبار قرار بود با بچه‌ها، برویم موج‌های آبیِ نجف آباد. سانس استخر، از هشت شب شروع می‌شد تا دوازده. 🌐 توی تلگرام به بچه‌های گروه، پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می‌کنیم. 📢 گفت: شرمنده، من نمازم رو می‌خونم، بعدش میام. گفتم: همه باید سر ساعت، هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی. 👌قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه، همه را بستنی داد. 🔺با شهید محسن حججی‌، بیشتر آشنا شوید 🔸 شما هم رسانه باشید برای فرهنگ ایثار و شهادت
📢 💢 متوجه شدم می‌خواهد دفترچه‌ سربازی پست کند. بهش گفتم بیا با بچه‌های لشکر صحبت کنم سربازی‌ات بیفتد نجف‌آباد؛ بعد از ظهرها هم بیا موسسه. زیر بار نرفت. ❌ گفت: می‌خوام برم یه جای سخت، خدمت کنم. دوست داشت برود لب مرز. حالا چرا؟ قصه‌ی شهید حجتی را برایم یادآوری کرد که زمان شاه می‌گوید: می‌خوام برم سخت‌ترین جای کشور. او را می‌فرستند لامرد فارس؛ جایی که نه آب داشت، نه برق. محسن می‌گفت: شهید حجتی، زمان شاه عقیده‌اش این بوده. من که توی جمهوری اسلامی هستم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
49.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت دوم مستند {شـــــیـــــ🕊🥀ــــب الخـــضـــیـب} " پارت 2 " روایت حمله داعش ۱۶ مرداد🔥 به روایت: سید جابر 🎤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 روایتی از نحوه اسارت و شهادت شهید محسن حججی جواد تاجیک، راوی شهدا: 🔹 وقتی ترکش به پهلو شهید حججی می‌خورد، بیهوش می‌شود و بچه ها فکر می‌کنند شهید شده است و به عقب بر می‌گردند. 🔹 شهید حججی در سوریه اسیر می‌شود و در عراق توسط داعش سر او بریده می‌شود. 🔹 ۱۶ مرداد، سالروز اسارت شهید مدافع حرم محسن حججی توسط تروریست‌های داعش است و دو روز بعد در هجدهم مردادماه ۱۳۹۶ به شهادت رسید. ✅ با شهید محسن حججی بیشتر آشنا شوید روایتی ناب از شهید حججی عزیز
📚 در مناسبت های مختلف، در مساجد و هیئت های مذهبی و مجموعه ها و مراکز فرهنگی و... نمایشگاه کتاب برگزار می کرد و به صورت چهره به چهره، در بین مردم به تبلیغ کتاب می پرداخت. 📘 مبلغ و مروج کتاب بود و در آمد حاصل از آن را صرف هزینه های اردوهای جهادی و مناطق محروم و کارهای فرهنگی می کرد. 🔸 شما هم رسانه باشید و مبلغ شهدا
این برنامه ادامه دارد حتما پیگیر بخش های بعدی باشید شادی روح پر فتوح همه شهدای عزیزمان و شهید والامقام محسن حججی صلواتی تقدیم میکنیم ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوعجل فرجهم ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِــڪَ الـفَـ♡ـرَّجْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم... 😔نحوه اسارت شهید محسن حججی😔 اول صبح وقتی که نیرو ها توی چادر هایشان بودند، سه ماشین انتحاری حمله کرده بودند به پایگاه چهارم.😯 یکی از نیروها که آنها را دیده بود، از چادرش خارج شده بود و فریاد کشیده بود: "داعشی ها،داعشی ها." محسن آمده بود پشت خاکریز و دوتایی شروع کرده بودند به سمت آنها شلیک کردن. ماشین اول سیصد متر مانده به پایگاه منفجر شد. ماشین دوم، لبه خاکریز و ماشین سوم هم آمده بود داخل پایگاه و آنجا منفجر شد! ضربه ی بسیار سنگینی بود. تعداد زیادی از نیروها شهید شدند.😔 محسن هم مجروح و زخمی افتاد روی زمین و بیهوش شد.😢 از پهلو و دستش داشت همینجور خون می آمد. یکدفعه تعدادی تویوتا که پر از داعشی بود به پایگاه حمله کردند! درگیری شدیدی شد. آن از سه ماشین انتحاری و این هم از حمله ی ناگهانی داعشی ها. فشار لحظه به لحظه بر نیروها بیشتر می شد. عده ای عقب نشینی کرده بودند. تعدادی هم ایستاده بودند توی میدان و با داعشی ها درگیر شده بودند. باران گلوله از دو طرف، در حال باریدن بود. محسن به هوش آمد. چشمانش را باز کرد. اسلحه اش را برداشت. و با هر سختی بود از جایش بلند شد و دوباره شروع به تیر انداختن سمت داعشی ها کرد. نفس هایش به سختی بالا می آمد.کمترین جانی در بدن داشت. 😔 داعشی ها قدم به قدم جلو می آمدند. نیرو ها هم چون تعدادشان بسیار کم بود، دیگر تاب مقاومت نداشتند. راه چاره ای نبود. همه عقب نشستند. داعش جلو و جلو تر آمد. بالاخره پایگاه را گرفت و به آتش کشید. خشاب های محسن تمام شده بود. نفس هایش هم به شماره افتاده بود.😔 تشنه و بی جان و بی توان پشت خاکریز افتاد.به حالت نیمه بیهوش. داعشی ها او را دیدند. به طرفش رفتند. رسیدند بالای سرش.😢 @brjko1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
…دست هایش را از پشت، با بند پوتین هایش بستند. او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند. خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد.😭 تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد. محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند.😔 چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود…😭 محسن را بردند طرف شهر "القائم" عراق. تا برسند آنجا، مدام توی ماشین به سر و صورتش میزدند و فحشش میدادند. به شهر القائم که رسیدند، محسن را بردند توی اتاقی و با او مصاحبه کردند. محسن نگاه به دوربین کرد و محکم و قرص گفت: "محسن حججی هستم. اعزامی از اصفهان. شهرستان نجف آباد. فرمانده ی تانک هستم و یک فرزند دارم." اول او را از گردن آویزان کردند و بعد شکنجه ها شروع شد.😭 شکنجه هایی که دیدنش ،مو را بر تن انسان سیخ میکرد…😞 خوب که زجر کشش کردند، او را پایین آوردند. سرش را بریدند و دست هایش را جدا کردند. بعد هم پایش را به عقب یک ماشین بستند و توی شهر چرخاندند تا مردم سنگبارانش کنند. ✱✸✱✸✱✸✱✸ ❇از زبان مادر شهید️❇️ حضرت زهرا علیها السلام را خیلی دوست داشت. انگشتری داشت که روی نگینش نوشته بود: "یا فاطمه الزهرا علیها السلام". موقعی که میخواست برود سوریه ، بهش گفتم: "مامان،این رو دستت نکن. این داعشی ها کینه زیادی از حضرت زهرا علیها السلام دارن. اگه دستشون بیفتی تمام تمام عقده هاشون رو سرت خالی میکنن."😔 این را که گفتم انگار مصمم تر شد.گفت: "حالا که اینجوریه، پس حتما می پوشم. میخوام حرص شون رو در بیارم." محسن را که شهید کردند و عکس های بی سرش را منتشر کردند، انگشتری در دستش نبود!😲 داعشی ها آن را در آورده بودند. نمیدانم وقتی نگین "یافاطمه الزهرا" را دیده بودند چه آتشی گرفته بودند و چه آتش کینه ای را بر سر محسن خالی کرده بودند.😔😭 . پ.ن: این قسمت خودش یه روضه است🙂💔. @brjko1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا