سلام ؛
چنل فعالیتش پاک شد؛
شلوغ شده بود
و دوباره به روند قبلی خودش برمیگرده ؛
از کسای که این مدت بودن خیلی ممنونم:)🖤
ی سری فعالیت ها رو دوباره قرار میدم چنل و ی سری متنا که از قبل بوده..
میخوام یه خانواده کوچیک داشته باشم،ممنون از کسای که همراهی بنده میکنن:)
من؟ من دلم برات بشه؟ عمرا!
من فقط یه دروغگوی خوبیام.
من؟ من به عکسات نگات کنم؟ چرا باید همچین کاری کنم؟
من فقط یه دروغگوی خوبیام.
من؟ من منتظر زنگ تو باشم؟چی فکر کردی واقعا؟
من فقط یه دروغگوی خوبی ام.
من؟ من بشینم چتامونو هر شب بخونم؟ مگه بیکارم؟
من فقط یه دروغگوی خوبی ام.
خیالت جمع.
من نه دوست دارم
و نه دیگه بهت فکر میکنم
و نه دیگه اسمتو میارم
من نهایت بتونم دروغگوی خوبی باشم)
به هیچ عنوان مناسب معاشرت انسانی نیستم. شاید هم انسان بودن. شاید هم کلا بودن)
یه روزایی دلم میخواد وجود نداشته باشم. نه غمگینم، نه ناراحت، نه ناامید و نه هیچ چیزی شبیه به اینها. صرفا تحمل وجود داشتن رو از دست میدم انگار)
کارایی ک میکنم ، حرفایی ک میزنم دست خودم نیس
بدنم اون لحظه نیاز ب خالی شدن داره و واقعیت درونمو ابراز میکنه
من شاید نفهمم دلیل کار و حرفامو ولی کاش تویی که مخاطب قرار میگیری بفهمی منو،و منظور بد نگیری)
ادامه ناشناس باشه این ور فردا؟
https://eitaa.com/joinchat/4057072280C5270d6927a
الان بهار داره میترسه..:«««
احساس میکنم خیلی وقت است حس خوشحالی عمیقی را تجربه نکردهام، و یادم رفته است خوشحالی عمیق یعنی چه؟ آنقدر یادم رفته است که میترسم وقتی برایم اتفاق بیافتد، آن را نشناسم)
شکست عشقی بده اما تابحال باهات جوری رفتار کردن که انگار با روح تفاوتی نداری؟)
چیز جدیدی نیست که بگم ..
دلتنگی جدیدی ندارم..
غمی به غمام اضافه نشده..
از چیز جدیدی رنج نمیبرم..
اما همواره دلتنگم،غمیگنم،
چیزی در من رسوب کرده چیزی محکم و غیر قابل انحلال ، یه چیزی که منو شکل داده،نه مثل خمیر،بلکه مثل یه بنای سیمانی)
اشتباه بودم ؛ اشتباهم چی بود
اینکه خیلی دوست داشتم؟ یا اینکه هربار باهات حرف میزدم مثل خل و چلا میشدم ؟
با ی پیامت کلی ذوق میکردم؛
اره حق داشتی.. حوصله سر بر بودم:)
اشتباه من چی بود؛
اینکه خواستم فراموشت کنم ولی همه چی خرابتر میشد ؟ اینکه تصمیم داشتم دقیقه و ثانیه خوشحالت کنم و با لب خندون ببینمت اینکه بعد این همه مدت دارم برات مینویسم:)؟
اینکه حسود میشدم و مثل بچه ها رفتار میکردم ؟
خب بهت حق میدم همه اینا خستت کرد)
من اشتباه بودم منم بودم خودمو انتخاب نمیکردم؛
من خیلی اشتباه بودم مگه ن:)؟
وقتی یک نفر رو از ته دل دوستش داری ، تنها تری میدونی چرا اینو میگم؟
چون کسی جز اون نمیتونه آرومت کنه ، بجز اون نمیتونی با کسی حرف بزنی ، بجز اون هیچکس نمیتونه لبخند رو روی لبات بیاره ، کسی رو بیشتر از اون نمیتونی دوست داشته باشی ، وقتی به کسی احتیاج داری تا کنارت باشه فقط همونو میخوای اما هیچوقت نیست ، هرموقع که نیازش داشتی نبود!
تنهاتری چون به هیچکسی جز اون نمیتونی از احساساتت بگی ، نمیتونی بگی چه روزایی رو داری میگذرونی ، نمیتونی اعتماد کنی فقط و فقط همونو میخوای و اون هیچوقت کنارت نیست:)))
گفت تنها شدی باز یا دلتنگ؟ گفتم چه فرقی داره؟ گفت: فرق داره، بگو. نوشتم دلتنگ. گفت حالا بگو وقتی دلتنگی، دلتنگ چی میشی؟ نوشتم دلتنگ آدمی که کنار تو بودم:)