۲
۳- فرض محال که محال نیست! حالا فرض کنید که در جامعهای «سرقت» شیوع پیدا کرده و سارقان نیز شناخته شده هستند ولی برای پیشگیری از جرم و مقابله با سارقان اقدامی صورت نمیپذیرد! از مسئولان ذیربط سؤال میکنید که چرا با سارقان و تجاوزکنندگان به اموال مردم برخورد نمیکنید؟! پاسخ میدهند که برای مقابله با سارقان لایحهای تهیه کرده و برای تصویب به مجلس فرستادهایم! میپرسید؛ مگر سرقت جرم نیست؟ آیا برای مقابله با سارقان هیچ قانونی ندارید؟! پاسخ میشنوید که سرقت جرم است و برای مقابله با آن نیز قوانین مشخص و تعریفشدهای داریم! میپرسید؛ چرا با استناد به همان قانون از سرقت جلوگیری نمیکنید؟! پاسخی نمیشنوید! از مجلس میپرسید که شما در کسوت نمایندگان مردم چرا مسئولان و مراکز دستاندرکار را برای مقابله با سرقت، ملزم به اجرای قوانین موجود نمیکنید؟! پاسخهای متفاوت میشنوید، عدهای با شما همراهند و تعدادی هم، سکوت را ترجیح میدهند!
حالا در این تمثیل، جای «سرقت» را با «کشفحجاب» عوض کنید! آیا بیاعتنایی به کشف حجاب که به فرموده حکیمانه رهبر معظم انقلاب «هم حرام شرعی و هم حرام سیاسی» است، با آنچه در این تصویر و تمثیل فرضی آمده است کمترین تفاوتی دارد؟! لطفاً از کوره در نروید! اگرچه بسیاری از کشفحجابکنندگان از واقعیت پلشت این پدیده خبر نداشته و فریب خوردهاند و به قول حضرت آقا اگر بدانند که حقیقت ماجرا چیست، از آن دست میکشند، ولی اولاً در مثل مناقشه نیست و ثانیاً، کشف حجاب پدیدهای عفتسوز و خانوادهبرانداز است و از این منظر، اگر پلیدتر از سرقت نباشد، دستکمی هم از آن ندارد!
بر فرض که تهیه و تدوین قانون تازهای برای حجاب ضرورت داشته باشد! سؤال این است چرا مادام که قانون جدید به تصویب نرسیده است، این پدیده پلشت و خسارتآفرین به حال خود رها شده و برای پیشگیری از آن به قوانین موجود عمل نمیشود؟ آیا این بیتوجهی مصداق صریح قانونشکنی و «ترک فعل» نیست؟! بدیهی است که هست.
۴- شاید این احتمال را بدبینانه تلقی کنید! ولی درباره تهیه و تدوین لایحه حجاب نکاتی هست که علت و چرایی آن را در هالهای از ابهام فرو برده است. از جمله آن که؛
🟢 الف: با توجه به قوانین روشن و تعریفشدهای که در نظام حقوقی کشور برای مقابله با کشفحجاب وجود دارد، چه نیازی به تهیه و تدوین لایحه جدید بوده است؟!
🟢 ب: ممکن است گفته شود در قوانین موجود نواقص و کمبودهایی بوده است که باید اصلاح میشد! خُب، از آنجا که حجاب علاوهبر حکم شرع، یک ضرورت بنیادین در حفظ عفاف و بنیان خانواده است، قانون جدید باید در مقایسه با قانون موجود از تلاش و اهتمام بیشتری برای حفظ حجاب و نجات جوانان از چنبره فریب دشمنان و بداندیشان برخوردار باشد. که متاسفانه اینگونه نیست. بنابراین لایحه جدید برای چیست؟!
🟢 ج: لایحه عفاف و حجاب همانگونه که به آن اشاره شد، ضمن آن که نقش قابل قبولی در پیشگیری از بیحجابی ندارد، مسیر ارتکاب این جرم را هموارتر نیز میکند و در دیگر سوی، از هنگامی که خبر تهیه این لایحه مطرح شده است، همان برخورد نیمبندی که بر اساس قوانین موجود با پدیده کشف حجاب صورت میگرفت نیز کاهش چشمگیری داشته است! چرا؟! آیا این حرکت مصداق «بازی دو سر باخت» نیست؟!
۵- بدیهی است صف عوامل وابسته به سرویسهای بیگانه که کشف حجاب را به عنوان یک ماموریت انجام میدهند و برخی از آنها نیز دستگیر شدهاند، از صف دختران و خانمهای فریبخورده و جوزده جداست.
مسئولان محترم باید طیف فریبخورده را از افتادن در گردابی که دشمن برای آنها تدارک دیده است، نجات بدهند. البته برخورد با هرکدام حساب جداگانهای دارد ولی پیشگیری از کشف حجاب در هر دو طیف ضروری است. مقابله با عوامل وابسته و مامور برای پیشگیری از اشاعه عامدانه بیحجابی و جلوگیری از کشفحجاب فریبخوردگان با انگیزه و هدف نجات آنها.
پایان پیام/ت
🟣🟢🟣 فصل ناتمام حذف بهزاد از جبهه اصلاحات
علی شکوریراد، عضو کادر حزب اتحاد ملت و سخنگوی جبهه اصلاحات به تازگی در یادداشتی به ستایش "بهزاد نبوی" پرداخته و تلاش کرده روایت خودش را از علت کنار رفتن بهزاد از ریاست جبهه اصلاحات و جانشین شدن خانم آذر منصوری (دبیر کل فعلی حزب اتحاد) مطرح کند.
به گزارش اعتمادآنلاین، او نوشته است: در دو سال گذشته بهزاد رییس اجماعی جبهه اصلاحات و محور انسجام آن بوده است. او بهرغم داشتن نقش منحصر به فرد در این مقام و موقعیت، به دلیل کهولت سن و عوارض آن در میانه دوره قصد کنارهگیری داشت اما با اصرار پذیرفت یک دوره یکساله دیگر ادامه بدهد و بهرغم سختیها اینبار را بر دوش کشید اما به دلیل مجادلات جلسات مجمع که از شأن و حوصله او خارج بود، یک هفته به پایان دوره از سمت ریاست جبهه استعفا داد تا با جدیت اعلام کرده باشد که در دوره بعد این مسوولیت را نخواهد پذیرفت. متاسفانه برخی دوستان بدون ملاحظه عوارض سالخوردگی و مشقتی که بر او تحمیل میشود تلاش کردند تا او را وادار به پذیرش این سمت و مسوولیت کنند و فشار بر او را از حد گذراندند تا آنجا که او دچار تردید شد که مبادا شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت موجب عواقبی بشود که او نتواند پاسخگوی آن باشد. اما او نشان داد که همچون همه شرایط دشواری که با صلابت از سرگذرانده است بهرغم فشارها اصول خود را حفظ و تصمیمی همهجانبه و در تراز بهزاد میگیرد.
شکوریراد همچنین میافزاید: او ارتفاع گرفت و از افقی بالاتر از همه با کنشی اثرگذار نه تنها انصراف قطعی خود را از قبول ریاست جبهه اصلاحات در عمل نشان داد بلکه با درایت و سعه صدر مثالزدنی همه شرایط را برای برگزاری انتخابات هیات رییسه و در نتیجه سپرده شدن ریاست جبهه اصلاحات با رای بالای مجمع عمومی به نفر بعد، بانویی شایسته که علاوه بر خاک خوردن در عرصه کشاورزی که معیشت او را تامین میکند، خاک خورده عرصه سیاست و پله پله رشد کرده در مدارج حزبی و دارای تجربههای ارزشمند در اداره نشریه و عضویت در شورای شهر و آزموده در کنشهای سیاسی سرافرازانه و هزینه داده بابت آنهاست، فراهم نمود. اوجگیری بهزاد در آخرین جلسه مجمع عمومی جبهه اصلاحات موجب شد تا این سرمایه نمادین برای اصلاحطلبان و ملت ایران ارتقا یابد.[6]
*ما به لحاظ ساختارمند بودن سیاست، موظف و مکلفیم که روایت شکوریراد بعنوان سخنگوی جبهه اصلاحات را بپذیریم و طبق قاعده عقلانیت نباید این ژست عوامانه را مطرح کنیم که لابد در پشت پرده خبرهای دیگری هست!
لکن سؤال پرسیدن و تفلسف ایرادی ندارد.
و سؤال اینکه چرا شکوریراد در روایت خود اشارهای به اختلاف مبنایی بهزاد نبوی با قاطبه جبهه اصلاحات مبنی بر نامشروع بودن تحریم انتخابات نکرده است!؟
چرا شکوریراد توضیح نداده که تکلیف این اختلاف به کجا ختم شد و نقش آن در رفتن یا ماندن بهزاد نبوی چه بوده است؟
ماجرای مخالفت بهزاد با اغتشاش خیابانی و سردادن شعار علیه نظام چه!؟ آیا این اختلاف نظر بهزاد با اصلاحطلبانی که صراحتا بر گزینه خیابان و شکار بودن نظام برای شکارچیان خیابانی اصرار دارند؛ از دلایل رفتن او نبوده است!؟
از طرف دیگر همه میدانند که حزب اتحاد ملت از اصلیترین ارکان اردوگاه جناح چپ در پافشاری بر تحریم انتخابات است و شخص خانم منصوری هم بعنوان پیرو حجاریان بر "مشارکت مشروط" تأکید دارد.
آیا ما نباید بپرسیم که چرا دبیر کل همین حزب بعنوان جانشین بهزاد انتخاب شده و آیا آن جمع جبهه اصلاحات که حتی بهزاد نبوی را هم مجبور کرد پای بیانیه تحریم را علیرغم مخالفتش امضا کند؛ نقشی در این مهرهچینی داشته یا نداشته!؟
اینها سؤالاتی است که آقای شکوریراد نمیتواند با تمجید از بهزاد نبوی از پاسخگویی به آنها طفره برود.
خاصّه اینکه بر اساس اسناد موجود؛ جبهه اصلاحات در قبال انتخابات آینده هم قصد تحریم دارد.
از اصول ساختارمندی سیاست، پایبند بودن رجال سیاسی به عقلانیت و حقیقت است. بدین معنی که انتظار بود آقای شکوریراد در پیوست روایت خود از کنار رفتن بهزاد نبوی، به سؤالات مطروحه نیز پاسخ دقیق بدهد.
***
🔵🟣🟢اولین مناظره تند انتخاباتی بین باهنر و حجاریان
سایت خبری نامه به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با محمدرضا باهنر، فعال اصولگرا و از نمایندگان مبرّز ادوار مجلس شورای اسلامی از وی پرسیده است: اصلاح طلبان شروط 6 گانه ای را برای حضور در عرصه انتخابات گذاشتند اما اخیرا آقای حجاریان مصاحبه کرد و گفت "دولت آقای رئیسی هر چه زودتر استعفا بدهد و برود بهتر است" به عبارت دیگر او گفته اگر آن 6 شرط هم نشد، دولت آقای رئیسی استعفا دهد ما میآییم. نظرتان درباره این شرط چیست؟
باهنر در پاسخ گفته است:
این نوعی هنجارشکنی است. رفتن و آمدن دولت سازوکار دارد. همین مجلس یازدهم وقتی شروع کار کرد برخی از نمایندگان دنبال عدم کفایت سیاسی آقای روحانی بودند. حتی یادم هست سال 90 که آقای احمدی نژاد 10 روزی خانه نشینی کرد برخی دوستان دو آتیشه او در مجلس پیش من آمدند و موضوع در دستور قرار گرفتن عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را خواستار شدند که من خیلی با آنها برخورد کردم و گفتم «از خیلی رفتارهای احمدی نژاد خوشم نمی آید اما عدم کفایت سیاسی کار کوچک و ساده ای نیست». معتقدم از این اصل قانون اساسی ما یک مرتبه درباره بنی صدر استفاده کردیم و امیدواریم و دعا می کنم که دیگر تا انقلاب حضرت مهدی (عج) دیگر لازم نباشد که از این اصل استفاده کنیم. عزل شدن، حق بنی صدر بود اما بعد آن خسارات زیادی همچون حوادث تروریستی هفتم تیر و هشتم شهریور و جنگ های خیابانی به کشور وارد شد. در مجموع اینکه برخی برای آمدن به صحنه انتخابات شرط می گذارند، معنا ندارد. آقای حجاریان برای آمدن شما حاکمیت شرط می گذارد، نه آنکه شما برای حاکمیت شرط بگذارید. اگر خواستید وارد انتخابات شوید یکسری شرط و شروط است، اینها را بپذیرید بعد تشریف بیاورید. "[1]
*اشاره سایت نامه و پاسخ مهندس باهنر به مصاحبه اخیر حجاریان با روزنامه اعتماد است که حجاریان طی آن ضمن تعیین 6 شرط برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات سال جاری اما عنوان میکند که در صورت استعفای رئیسی از سمت ریاستجمهوری به دلیل ناکارآمدی؛ آنگاه اصلاحطلبان میتوانند به آمدن یا نیامدن بیشتر فکر کنند. [2]
این اظهارات حجاریان که در ادامه پروژه شریرانه "مشارکت مشروط" و "تحریم انتخابات" بیان شده اما یک وجه خطرناک دیگر نیز داشت و آن "ساختار شکنی" بود.
در واقع یک نیروی سیاسی همواره باید از ساختار دفاع کند تا شاکله اصلی کشور حفظ شود. و مسئله بیکفایتی رئیسجمهور و لزوم استعفای وی به دلیل ناکارآمدی؛ مسئلهای است که فقط و فقط در شرایط خاص و بسا در شرایطی که ارتباطات خارجی برای رئیسجمهور اثبات شود باید به آن پرداخت.
وگرنه باید این قضاوت را مطرح کرد که ارزش ساختار اجرایی که رئیسجمهور در رأس آن قرار دارد بیشتر از مشکلات روزانهی یک کشور است که اغلب به دلیل ناکارآمدی یک دولت ایجاد میشود.
در ورای این سخن اما جهاد تبیین مهندس باهنر و قیام یکتای او علیه توطئه خطرناک حجاریان جای تقدیر و خرسندی دارد.
چه اینکه متأسفانه طی 4 سال گذشته که پروژه تحریم انتخابات از سوی اصلاحطلبان رسما به اجرا گذاشته شد و عملا صندوق رأی مردم را در دو انتخابات 98 و 1400 ذبح کرد؛ کمتر دیدیم کسی از رجال یا رسانهها متوجه این پروژه باشد و علیه آن قیام کند.
سخنان صحیح مهندس باهنر در به شکستن کشاندن پروژه مشارکت مشروط و تحریم انتخابات بایستی چراغ راه هرآنکه باشد که قصد دارد برای ایجاد مشارکت حداکثری در انتخابات تلاش کند.
شرطگذاری یک عده رجل یا حزب سیاسی برای حضور در انتخابات یک رذیلت سیاسی و هموارسازی مسیر در جهت ایجاد آشوب خیابانی و جنگ مسلحانه است. زیرا جریانی که از صندوق رأی عبور میکند؛ در واقع قصد دارد علیه نظام سیاسی اسلحه بردارد. این مسئله واضح است که حضور و فعالیت یک جریان سیاسی در داخل یک کشور به معنی پذیرش ساختارها و قوانین آن کشور است. اما هنگامی که آن جریان سیاسی وانمود می کند که ساختارها و قوانین را قبول ندارد؛ یعنی وارد فاز خشونت و براندازی شده است.
***
این مسیر به گرانی بیشتر ختم میشود آقای علیآبادی!
وزیر صمت در سودای "بازار رقابتی" بدون دخالت دولت
.
🟡🟤🟡
تاجیک: اصلاح طلبان در حوزه نظریه پردازی کپی کاری میکنند

فعال سیاسی اصلاحطلب: مفهومی چون «بناپارتیسم» و «نئوبناپارتیسم» یک درونمایه خاصی دارد. به راحتی نمی توان مفاهیم را از یک ساخت نظری جدا کرده و در یک ساحت نظری متفاوت بنا نهاد.
سرویس سیاست مشرق- بررسی آخرین دیدگاههای محمدرضا تاجیک از تئوریسینهای جریان اصلاحات بیانگر آن است که وی ضمن انتقاد از کپی کاری محض ایده ها و تئوری های غربی از جانب اصلاح طلبان برای شرایط امروز ایران تاکید می کند، شرایط کنونی پیروی از «تقدم عمل بر نظر» را برای جریان اصلاحات گوشزد می کند.
تاجیک با طرح ایده «تقدم عمل بر نظریه» با این تبیین که روشنفکران که پیش از این برای تودههای مردمی نقشه راه تعیین میکردند، آن را پایان یافته میداند و میگوید این تودهها هستند که کنش به تناسب خواست عمومی جامعه را خلق میکنند. تاجیک معتقد است که سوژههای سیاسی نیازمند آوانگارد نیستند و سیکل پیشروی را در درون خود آنها میبندند و به نخبگان و روشنفکران نگاه نمیکنند که چه میگویند.
این تحلیلگر سیاسی معتقد است که روشنفکران جامعه باید تلاش کنند میان خودشان یک رابطه تفاهمی ایجاد کنند، در غیر این صورت نمیتوان از این روشنفکر انتظار حل مسائل جدی جامعه را داشت.
وی با انتقاد از اصلاح طلبان مبنی بر تاختن به پوپولیسم نگاه آنان به این موضوع متصلب و انجماد یافته در تئوری های دهه ۳۰ و ۴۰ و متاثر از ادبیات مارکسیستی دانسته و تاکید می کند بسیاری از دوستان ما به لحاظ ذهنی و فکری در یک جایی دچار قفل شدند. فکر میکنند این فهم از پوپولیسم است بنابراین هیچ وقت تلاش نکردند که یک نوع همگرایی نظری و عملی ایجاد کنند. در نگاه این دوستان هر چقدر فاصله با تودهها بیشتر بوده -این نظر مبتنیبر تغییر- اصیلتر است. در فضای زبان و بیان اصلاحطلبی هم تلاش نشده که با زبان و بیانی سخن گفته شود که تودهها آن را فهم کنند.
تاجیک همچنین با انتقاد از اصلاح طلبانی که مدعی ظهور بناپارتیسم در جامعه ایرانی هستند، تصریح می کند مفهومی چون «بناپارتیسم» و «نئوبناپارتیسم» یک درونمایه خاصی دارد. به راحتی نمی توان مفاهیم را از یک ساخت نظری جدا کرده و در یک ساحت نظری متفاوت بنا نهاد و این موجب یک نوع آنارشی مفهومی و ذهنی میشود. بهزعم من هیچ یک از این دو که بعضاً هم بر الگوهای چینی، کامبوج و دیکتاتوریهای شرق آسیاست، راهکار جامعه ما نیست. جامعه ما به لحاظ فرهنگی، تمدنی، گرایشهای دینی و تنوع قدیمی، زبانی، فرهنگ عمومی و خصوصی مردم بسیار متفاوت است بنابراین نمیتوان تحت تدبیر این دو مفهوم آن را تحلیل کرد.
به باور این فعال سیاسی اصلاح طلب، در یک شرایطی همان بناپارتیسم توانسته پیاده شود اما در فرانسه بعد از همان مرحله هم قابل پیاده کردن نیست، چه رسد به اینکه آن الگو را بیاوریم و در جامعه بسیار متفاوتی چون ایران پیاده کنیم.
🟪🟣🟣🟪
غربگراتر از غرب
داستان شورش چندساعته «واگنر» در روسیه و نوع واکنش رسانهها و حسابهای کاربری فارسیزبان به آن باز هم یک داستان قدیمی، و، اما تلخ، را به ذهنها متبادر کرد؛ غربگرایی افراطی برخی فارسیزبانان!
داستان شورش چندساعته «واگنر» در روسیه و نوع واکنش رسانهها و حسابهای کاربری فارسیزبان به آن باز هم یک داستان قدیمی، و، اما تلخ، را به ذهنها متبادر کرد؛ غربگرایی افراطی برخی فارسیزبانان!
غربگرایی در دنیا چیز عجیب و جدیدی نیست، اما گاه مشاهده میشود در برخی کشورهای غیرغربی سنخی از نوع افراطی آن مشاهده میشود که در خود غرب هم مشابه آن یافت نمیشود. اینجاست که عبارت «کاتولیکتر از پاپ» در خصوص برخی سخنوران، اهل رسانه و بهاصطلاح روشنفکران وطنی معنا مییابد، با این تفاوت که واتیکانشان، واشنگتن و لندن و پاریس است و هرچه که در کره خاکی به دور مدار غرب میچرخد!
غربگرایان وطنی فقط به غرب گرایش و تمایل فکری ندارند، بلکه بخشی از آنها شیفته و دلباخته و حتی مجنون غرباند و آنچنانکه وحشی بافقی گفته «اگر در دیده مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی». اینان نیز بهجز جمال لیلیشان و البته ضعف و نقصان دشمنان لیلی چیزی نمیبینند. منتقدان خود را با صفت «ایدئولوژیزده» تخطئه میکنند، اما از هر فرد ایدئولوژیکی تعصب بیشتری نسبت به قبله آمالشان دارند. چشم دیدن هیچ نقطهضعفی را در ینگهدنیا ندارند و اگر هم یک رسانه یا سخنوری (حتی غیرحکومتی) در داخل گوشهای از لختی پادشاه غرب را به پیش چشمشان آورد، فوراً به او پرخاش میکنند که مگر خودمان در کشور مشکل نداریم که اینها را یادآور میشوید. در واقع نمیخواهند و مایل نیستند کسی نازیبایی لیلیشان را – ولو بهاندازه یک خال گوشتی- بازگو کند.
در ذهنشان افسانه شکستناپذیری غرب جا خوش کرده و نمیتوانند باور کنند که در جایی از کره خاکی قدرتهای غربی نتوانند به اهدافشان برسند یا قدرتهای غیرغربی گوی سبقت را بتوانند از آنها بربایند. دشمنان غرب، دشمنشان است و آرزوی ناکامی آنها را دارند و شاید دلیل اصلی ذوقزدگی اینها در ساعات اولیه شورش روسیه همین بود و در پی آن بودند که آرزوی خود را به جای تحلیل بنشانند و لحظهبهلحظه و بهگونهای مبالغهآمیز از پیشروی خیالی به سوی مسکو خبر میدادند. در جهانبینیشان وابستگی فکری به یک قدرت مادی پیشفرض است و غربپرستی چنان در باورشان عمیق شده که گمان میبرند همگان لابد قبلهای مادی، چون خودشان دارند که در برابر آن خضوع و خشوع کنند و منتقدان خود را - بدون دلیل و سند- به وابستگی به قدرتهای غیرغربی متهم میکنند. همینها که باوری به استقلال فکری و سیاسی ندارند، شعار اصیل انقلاب یعنی «نه شرقی و نه غربی» را به رخ میکشند و به روی خود نمیآورند که منظور از شرقی در این شعار بلوک شرق در جهان دوقطبی است نه جهان امروز در آستانه نظم غیرمتمرکز و اساساً هم شیفتگان غرب را چه به شعار نه شرقی نه غربی؟
برخی فکر میکنند که غربگرایی افراطی نوعی واکنش متقابل به انقلاب اسلامی و در واقع کنشی اعتراضی و لجاجتآمیز است، اما این تصور ناشی از مطالعه نکردن تاریخ است. پیدایش غربگرایی افراطی در ایران ربطی به تحولات انقلاب اسلامی ندارد و سابقهای به درازای تاریخ مواجهه ایرانیان با غرب دارد. از آن جمله معروف روشنفکر وطنی که میخواست از فرق سر تا نوک پا را غربی کند که بگذریم هم اگر نخستین سفرنامههای فارسیزبانان را به غرب بخوانید، از والگی و شیدایی زائدالوصف در برابر جلوههای ظاهری غرب و ندیدن نیمههای تاریک آن پیداست که با داستانی یکصدوپنجاه ساله طرفیم.
مگر نه این است که جلال پیکر شیخ فضلالله بر دار را نماد «استیلای غربزدگی پس از دویست سال بر بام سرای این مملکت» میداند؟ امام راحل که فتحالفتوح تاریخ معاصر را رقم زد و به سلطه بیگانگان بر ایران پایان داد چه زیبا پیشبینی کرد که هرچند از شر پهلویها خلاص شدیم، اما از شر تربیتیافتگان بیگانه خلاص نمیشویم، چراکه «اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی میباشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند»؛ و هزار افسوس که سرسپردگان غرب، امروز پیروان انقلاباسلامی را سرسپرده میخوانند!
غربگرایی افراطی را فعلاً پایانی نیست، اما غروب غرب را حتی برخی از روشنفکران و خردمندان مستقل غربی هم اذعان دارند. حتی برخی سیاستمداران غربی هم تلویحاً از آن سخن گفتهاند. هرچند میتوان پیشبینی کرد که اگر روزی مثلاً رئیسجمهور امریکا هم صراحتاً افول و زوال غرب را فریاد زد، این غربپرستان انکار کنند، بسان آن مجلس ختمی که سخنران گفت مرحوم وصیت کرده که در عزای من لباس سیاه نپوشید، ناگهان کاسهای داغتر از آش فریاد زد که مرحوم غلط کرد ما به احترامش سیاه میپوشیم!
منبع: روزنامه جوان
اطلاعیه
اعطای وام ۱۵۰ میلیون تومانی به سربازان ماهر
#کافینت_موسوی
سردار کمالی:
🔹سال گذشته اعلام کردیم آن دسته از سربازان ماهر که در طول دوران خدمت خود مهارتی را فرا گرفته و گواهی مهارت آموزی نیز دریافت کردهاند، میتوانند برای دریافت وام خوداشتغالی ثبت نام کنند.
🔹تسهیلات اشتغالزایی سربازان ماهر در نوع خوداشتغالی به مبلغ حداکثر ۱۵۰ میلیون تومان به سربازان منقضی خدمتی که تاریخ ترخیص آنان کمتر از پنج سال باشد، اعطا میشود.
اطلاعات بیشتر را در کانال کافی نت موسوی یحیی آباد دنبال کنید👇
https://rubika.ir/MousaviInternetCafe
آیدی:@smm1998
همراه:09100439919
#کافی_نت_موسوی
#قاقازان
#یحیی_آباد
#کافی_نت
جلسه هماهنگی برگزاری اجتماع عظیم غدیر خم در روستای داغلان با حضور دهیار و شورای اسلامی روستا و نمایندگان گروه جهادی نورا و فرماندهان حوزه و فرماندهان پایگاه های بسیج خواهران و برادران روستای داغلان برگزار گردید.
📝کانال #رسانه_بسیج↙️
➥ @bsjghaghazan1
تعیین ۷ شعبه ویژه رسیدگی به تخلفات وجرایم انتخاباتی در دادستانی مرکز استان
به دستور دادستان مرکز استان و پیرو بخشنامه ابلاغی ریاست محترم قوه قضائیه و در راستای تشکیل ستاد پیشگیری و رسیدگی به جرائم انتخاباتی؛ شعب اول، دوم، سوم و چهارم بازپرسی و همچنین شعب دوم، سوم و چهارم دادیاری دادسرای مرکز استان به منظور رسیدگی خارج از نوبت به جرائم انتخاباتی تعیین تا شعب مذکور در سه بازه زمانی قبل، حین و بعد از برگزاری انتخابات به جرائم در این حوزه رسیدگی نمایند.
📝کانال #رسانه_بسیج↙️
➥ @bsjghaghazan1
توجه توجه
اصلاحیه
🎉#اجتماع_بزرگ_غدیریون🎉
بمناسبت عید سعید غدیر خم
با حضور مسولان و میهمانان شهرستانی و اهالی روستای داغلان🕴:
با اجرای: امیر حسین خدابنده
مدیحه سرایی : کربلایی علی اکبر شهبازی
سخنران : جناب سرهنگ برین معاون هماهنگ کننده سپاه صاحب الامر عج قزوین
زمان🕗: پنجشنبه ۱۵ تیر ماه 1402📅 بعد از نماز مغرب و عشاء
مکان: 🕌مسجد زینبیه روستای داغلان
همراه با ضیافت ولیمه غدیر در طرح اطعام ۱۰۰۰ نفری ویژه ولی نعمتان و عموم مردم
منتظر حضور گرم شما عزیزان هستیم💚
دهیاری و شورای اسلامی روستای داغلان، پایگاه های بسیج خواهران ، گروه جهادی نورا ، پایگاه بسیج برادران روستای داغلان
تحلیل جامعهشناختی از پشتپرده هتک حرمت قرآن کریم در سوئد/
اهانت از سر استیصال
قران
اهانت به قرآن، نشاندهنده شکست ارتباطی و رسانهای غرب در برابر قرآن و اسلام است.
به گزارش مشرق، دکتر ابراهیم فیاض-استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران - جریان هتاکی سیستمی در غرب این بار با قرآنسوزی در سوئد پروژه خود را ازسرگرفته است. متأسفانه، اهانت به مقدسات اسلام و مسلمانان مسبوق به سابقه است. از این رو، کوشش میشود در این نوشتار به سه دلیل راهبردی در خصوص چرایی این جنس از هتاکیها و نوع مواجهه با آنها پرداخته شود.
اهانت از سر استیصال
همگرایی جهان اسلام، باعث خشم در جهان غرب شده است
نکته نخست درباره این اتفاق بشدت محکوم این است که برخلاف غرب که از سال ۹۰ به تدریج مرجعیت جهانی خود را از دست داده است، جهان اسلام امروز بشدت در حال همگرایی است و جنگهای فرقهای در حال از بین رفتن است و داعش، حضور امریکا و غربیها در منطقه دیگر بیمعنا شده است.
در چنین فضایی، چنین اهانتهایی جز تلاش برای عصبانی کردن جهان اسلام و راه انداختن بازی روانی معنای دیگری ندارد.
این افراد معلومالحال توسط سازمانهای امنیتی با هدف عصبانی کردن جهان اسلام و اهانت به مقدسات استخدام میشوند. غافل از اینکه، این جنس مواجههها خود باعث اتحاد بیشتر جهان اسلام میشود.
چنین اقداماتی، مسلمان و غیرمسلمان و حتی خود غربیان را در برابر این پرسش قرار میدهد که چرا باید به یک کتاب مقدس توهین شود؟ این در حالی است که مسلمانان، انجیل و تورات را مقدس میدانند و هیچکس در جهان اسلام به تورات و انجیل بیاحترامی نمیکند.
حال در شرایطی که ما چنین موضعی داریم، آتش زدن قرآن جز «به تنگ آمدن منطق آنان» چه معنایی میتواند داشته باشد؟ واقعیت این است که چون جهان غربی نمیتواند با منطق قرآن وارد گفتوگو جدی و فکری شود، آتشش میزنند.
قرآن کریم در اروپا بشدت در حوزههای فکری محل رجوع است
نکته دوم این است که امروز، قرآن در اروپا بشدت در حوزههای فکری محل توجه و رجوع است؛ آن هم نه توسط مسلمانان بلکه توسط خود مراکز شرقشناسی. مستشرقان غربی این روزها بشدت تأمل و تدبر در قرآن و اسلام را در دستور کار قرار دادهاند و در مسائل علمی و فکری به آن ارجاع داده و از آن بهره میگیرند.
شاهد این مدعا، نکتهای است که هگل در دایرةالمعارف فلسفیاش که آخرین کتاب او است، عنوان میکند و میگوید: «قبل از من(هگل)، بحث «تمدنسازی» و حرکت از «کثرت به وحدت» را پیامبراکرم(ص) و مولانا طرح کردهاند» و بیتردید، آن چیزی که امروز، در حوزه تمدنی و تفکری بالنده است، جهان اسلام است.
رنج اروپا از جنگ اوکراین
سوم اینکه، امروز، اروپا به خاطر مسائلی که در جریان جنگ اوکراین متحمل شده، از تفرقه شدیدی رنج میبرد.
راست افراطی سوئد نمیخواهد وارد ناتو شود، آنها میخواهند کشوری ملی باشند و از پیمانهای جهانی همچون اتحادیه ناتو خارج شوند.
پیش از این، تمام سرمایههای یک کشور غربی، در حوزه رفاه عمومی هزینه میشد اما امروز این سرمایهها در جریان جنگ اوکراین صرف خرید و تولید سلاح میشود. به همین دلیل، راست افراطی سوئد آتش زدن قرآن و لجبازی با ترکیه را در دستور کار قرار داده تا خشم این کشور را برانگیزاند و طی آن، ترکیه با آمدن سوئد در ناتو مخالفت کند و آنها از ناتو خارج شوند.
چرخش کشورها به سمت جهان اسلام، دلیل خشم غربیان
حال ما در مواجهه با این جنس از اهانتها چه باید بکنیم؟ واکنش درست این است که به جای عصبانیت، باید تفکر مقابلهای و تطبیقی(بین اسلام با جهان تفکر غربی) را در دستور کار قرار دهیم؛ به عنوان مثال میتوانیم وارد گفتوگوی هگل با ملاصدرا شویم یا مثلاً مسأله «فطرت» و «انسان نوعی» فوئرباخِ ماتریالیست را در برابر هم قرار دهیم. بیتردید، با پیش کشیدن چنین بحثهای تفکری و تطبیقی با غرب و حتی شرق میتوانیم پاسخی انحلالی به این اهانتها بدهیم و تأثیرگذار باشیم.
امروز مجلس دومای روسیه و حتی خود مردم روسیه به این باور رسیدهاند که اگر میخواهند در آینده در جهان بمانند، باید رابطه مستقیمی با جهان اسلام داشته باشند حتی چین هم بیشتر به سمت جهان اسلام حرکت میکند و هر چه این حرکت به سمت جهان اسلام بیشتر میشود، غرب خالیتر شده و خشم غربیان دو چندان میشود.
به همین دلیل است که به آتش زدن قرآن و مسجد رو میآورند.
شکست ارتباطی و رسانهای غرب در برابر منطق جهان اسلام
بیتردید، جهان غرب و اندیشه آنان شکست خواهد خورد. جوامع غربی دیگر انگیزهای برای جنگ ندارند و اساساً جنگ برای آنان بیمعناست و به همین دلیل است که بشدت به جهان اسلام متمایل شده و به آن خواهند پیوست.
اروپا (البته به غیر از انگلیس) بعد از شکست اوکراین بیشتر با جهان اسلام و آسیا تعامل خواهد کرد و مقابله جهان غرب با جهان اسلام که راستگراها آن را دنبال میکنند، محقق نخواهد شد.
در جهان امروز که جهان ارتباطات است، قرآن یک رسانه است و اهانت به قرآن، نشاندهنده شکست ارتباطی و رسانهای غرب در برابر قرآن و اسلام است.
سرنوشت احمقها در تاریخ یکی است
در معجزه بودن قرآن همین بس که عاجزان از درک، آن را آتش میزنند. این جمله توی ذهنم هزار بار بالا و پایین میشود. ببین، کار دنیا به کجا کشیده که آن طرف دنیا، نوار میکشند، پلیس میگذارند تا به اسم آزادی بیان، یک نفر جاهل در عصر به اصطلاح و به ادعا گفتگوی تمدن ها کتاب زندگی بیش از یک میلیارد و 800 میلیون نفر مسلمان را آتش بزند؛ عجز از این بالاتر؟!
سرنوشت احمقها در تاریخ یکی است
نعیمه جاویدی؛ خبرگزاری فارس: کام مسلمانان جهان این روزها به جای اینکه شیرین از حال خوش عیدقربان و استقبال از عید غدیر باشد، تلخ است از رفتار توهین آمیز نسبت به کتاب قرآن. سوئد، جایی که به ساعت ها، بانک ها و ادعای مهد تمدن بودن در جهان معروف شد حالا باید وطن یک هتاک باشد که در دنیای مجازی با پسوندهایی مانند ملحد، لیبرال افراطی، متفکر و سرکرده یک گروه نظامی معرفی می شود. مردی جوان که به همراهی دوستش که بلندگو به دست گرفته و از فاجعه ای که در محدوده اصلی ترین مسجد و پناه معنوی مسلمانان در این کشور می آفرینند، فیلم می گیرد. در ست در ایامی که عیدمسلمانان است به کلام الله، اهانت می کنند.
سعادتتان را آتش نزنید!
جزئیات این رفتار شنیع را در رسانه ها نوشته اند. چنان دردناک و پوچ است و آزاردهنده که اگر مسلمان هم نباشی و به فرمایش امام حسین(ع) دست کم آزاده باشی، وجودت پر از درد می شود از دیدن این اهانت چرک و کثیف. از این بدرفتاری با کتابی که تمام آیاتش درباره مرام و اخلاق است. بدی ها را مذمت کرده و به خوبی ها سفارش. از سرنوشت بدِ بدکاران عالم بیم داده و به نیکوکاران وعده سعادت. همان آیات عزیزی که بارها و به شیوه های مختلف گفته که برای زندگی دنیا، آخرتتان را نفروشید. سعادتتان را به آتش نکشید. کمی کنجکاوم مثل هر مسلمانی که این روزها، داغ دل دیده است. به تلافی رنج هایی که بر عاطفه ما تحمیل شده، قرآن به دست می گیرم و چند ورق می خوانم. دلم می خواهد کلمه ها، آیه ها و صفحه به صفحه کتاب خدا را ببوسم.
کسی نتوانست مانندش را بیاورد!
کودک که بودیم برای اولین بار که می خواستند ما را با این کتاب مشترک مسلمانان آشنا کنند، گفتند این «معجزه» ختم المرسلین است. پیامبری امّی، بیسواد و صد البته عزیز که برای عبادت خدابه غار حرا می رفت. توان خواندن و نوشتن نداشت و هربار که آیه ای بر او نازل می شد، از هیبت این نزول و وحی، تمام بدنش می لرزید. رنگ و رویش می پرید و لرزان می شد از عظمت کلام خالق. از کوه حرا پایین می آمد، آیاتی که در قلبش حک می شدند را از بَر، تلاوت می کرد و کاتبان وحی می نوشتند و حفظ می کردند. معجزه یعنی چیزی که بشر از انجام آن عاجز است و فقط به اراده خدا انجام می شود. خیلی ها که چشم دیدن اسلام را نداشتند به کفر خو گرفته بودند و منفعتشان در کفر و کفران نعمت بود، خرده گرفتند که این کلام بشر است. اینها را محمد(ص)، از خودش ساخته و بافته. دستور آمد که بگو: تمام بشر جمع شوند اگر توانستند سوره ای، آیه ای مانند آن بیاورند یقیناً نخواهند توانست. خداوند فرمود: همانا ما قرآن را نازل کرده ایم و به درستی که خودمان از آن محافظت خواهیم کرد.
با کلمه خلع سلاح؛ عاجز شدند!
اعراب عهد جاهلیت که از قضا در ادبیات از یکّه های زمانه خودشان و دنیا بودند. دستور ادبی، نظم و نثر و صنایع ادبی را عالی می شناختند و کلمه مثل موم توی دستشان شکل می گرفت و مثل اسبی سرکش رام می شد، همّ و غمشان شد که شب و روز در خانه بمانند، تمرکز کنند تا نظیر و مانند بیاورند تا مچ گیری کنند که آن آیه یا این سوره به این دلیل و آن حجت، کلام بشر است نه خدا! نتوانستند اما؛ دریغ از یک کلمه. عاجز و الکن شدند.برای کافران قریش مسلط بر کلام و کلمه سخت بود که با «کلمه» خلع سلاح شوند. با همان که به آن می نازیدند. برای خودشان فخرآور می دانستند و حالا در عجز کامل بودند در برابرش. مدعیان کلمه، بی کلمه مانده بودند؛ عاجز از کلمه! بارها تصمیم گرفتند برای از بین بردن کاتبان وحی، نسخه های وحی، نبی الله و تحریف کلام خدا، بازهم اما عجز را با تمام وجود تجربه کردند و ناکام ماندند. اینجا بود که معلوم شد، وقتی خدا فرموده: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ منظورش چیست؟ خدا کلام خودش را حفظ کرده است. همان کلام که ذکر شبانه روز ما، کتاب سبک زندگی و یادگار عزیز رسول خدا برای ما مسلمانان به حساب می آید بی چون و چرا! همان مصحف شریف که به گواه تاریخ و کلام خدا تحریف نشد و نخواهد شد.
شوخی کثیفی به اسم آزادی بیان!