eitaa logo
اخبار بسیج
225 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
74 فایل
اخبار محلی و اطلاعیه ها و رخدادها و گزارشات خود را جهت انعکاس عمومی برایمان ارسال کنید: ارتباط باما : عضویت در کانال: https://eitaa.com/bsjtakestan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 مهم سازمان اطلاعات سپاه 🔻 در صورت مشاهده موضوع فوق به شماره تماس ستاد خبری سازمان اطلاعات سپاه (۱۱۴) اطلاع رسانی شود. کانال گام دوم انقلاب👇💐 https://eitaa.com/joinchat/869073078C29271ed308 گروه گام دوم انقلاب👇💐 https://eitaa.com/joinchat/1198194870Cc4637fb806 مشارکت در انتشار روشنگریها، جهاد و زمینه سازی منتهی به ظهور و اطاعت از امر ولایت است.
🅾⭕️🅾حزب‌اللهی‌ کیست؟ ۱ حزب‌اللهی همان رویکرد، منش و مرامنامه‌ای است که در همه انقلابیون نهفته بود و امروز نیز در آحاد مردم ایران وجود دارد. به گزارش مشرق، بازتاب جمله «این مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست» از سوی یک عضو شورای مرکزی حزب نوپدید و نوظهور «شریان» در صداوسیما واکنش بسیاری را به دنبال داشته است و بسیاری از دلسوزان کشور و فعالان سیاسی و حزبی نسبت به این اظهارات واکنش نشان دادند و ضمن رد این ادعا، تأکید کردند: «مملکت متعلق به همه ایرانی‌ها است.» واکنش‌های متفاوت به این اظهارات قطعا به دلیل سوءاستفاده‌هایی است که برخی از افراد در مقاطع مختلف از این واژه و رویکرد برای حذف رقبای خود داشتند. درحالی‌که حزب‌اللهی همان رویکرد، منش و مرامنامه‌ای است که در همه انقلابیون نهفته بود و امروز نیز در آحاد مردم ایران وجود دارد.بدون شک استفاده از واژه حزب‌اللهی و سوپرانقلابی همواره از سوی برخی جریان‌ها در مقاطع مختلف سیاسی به انحصار گرفته شده است که در این گزارش اشاره مختصری به آنها خواهیم داشت. چپ‌های حزب‌اللهی اول انقلاب در دهه اول انقلاب چپ‌های حزب‌اللهی، تندروی‌ها و رفتارهایی داشتند که بعدها نام خود را به دوم خردادی و بعدا اصلاح‌طلب تغییر دادند. مواضع تند آنها در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی آثاری را بر جای گذاشتند که هنوز که هنوز است رگه‌هایی از این رفتارها در حوزه‌های مختلف قابل دسترس و شهود است؛ اما امروز همین چپ‌های حزب‌اللهی چنان رنگ عوض کرده‌اند که کمتر کسی باور می‌کند این بخشنامه‌ها و تأثیر آنان بر حوزه‌های مختلف در زمان آنها اتفاق افتاده است و امروز حتی در پوزیشنی متفاوت از آنچه در دهه اول انقلاب بودند، قرار دارند و همان رفتارها را نفی و نقد می‌کنند. توقیف بسیاری از فیلم های سینمایی از جمله برزخی ها یا فیلم بانو داریوش مهرجویی بخشی از عملکرد این دسته از افراد است که نام حزب اللهی را یدک می کشیدند اما مرام و مسلک حزب اللهی نداشتند. بازگشت از جنگ به شهر در دهه ۷۰ بخشی از کسانی که از جنگ بازگشته بودند با شهر جدید احساس غریبگی کردند و به دنبال بازگرداندن فضا به اوایل دهه ۶۰ از بازسازی معنوی سخن گفتند و با قرار دادن مقر خود در مسجد ارک، انصار حزب الله را بنا نهادند. پس از دوم خرداد اما برخی رفتارهای گروهی از این جوانان که بعدها از سوی امثال امیرابراهیمی مشخص شد که سفارش برخی اصلاح طلبان بوده به همراه بازنمایی رسانه ای موجب شد که با اصطلاح لباس شخصی به این طیف حمله شود. این رفتارها گاهی به گونه ای بود که سبب مظلوم‌نمایی برخی تندروهای جریان دوم خرداد که آن زمان دولت را در اختیار داشتند، می‌شد؛ اما تفاوت انصار حزب‌الله با افرادی که امروز ادعا دارند مملکت برای حزب‌اللهی‌ها است،این است که از جنگ بازگشته بودند و بسیاری از آنها دغدغه انقلاب داشتند و در نیت خود صادق بودند هرچند برخی رفتارهای آنها قابل نقد بود حال آنکه این دسته جدید هم در روش رادیکال هستند و هم از لحاظ اعتقادی با مبانی نظام و رهبری فاصله دارند. سال‌ها بعد حسین ‌الله‌کرم که رهبری گروه انصار حزب‌الله را برعهده داشت، در یک مناظره با ابراهیم اصغرزاده از تندروهای جریان چپ حزب‌اللهی گفت: «انتقادهای ما، انتقاد به گذر از ارزش‌های اسلامی به ارزش‌های لیبرالی بوده و تندروی‌های انصار حزب‌الله متعلق به نیروهای نفوذی درون این جریان است.» وی در همین مناظره تأکید کرد: «گفتمان توسعه آقای هاشمی، باعث شکاف طبقاتی و گسست ارزش‌های انقلابی و شکست در سیاست خارجی تنش‌زدایی شد. گفتمان آزادی متکی بر توسعه سیاسی پس از آن سوار شد. هر جا اسلام معاویه‌ای وجود داشته است، طبقات جابه‌جا شده‌اند. احمدی‌نژاد هم با گفتمان عدالت و بازگشت به گفتمان انقلابی وارد شد که موجب گفتمان اعتدال شد. در دوره ایشان، تحریم اوج گرفت. اگر من جای شما بودم، یک قبر ۱۰متری می‌کندم و خودم روی خودم خاک می‌ریختم.» ظهور احمدی‌نژاد با ظهور محمود احمدی‌نژاد در سیاست و تشکیل دولت او دوباره برخی جریان های تندرو در پوشش حزب‌اللهی به صحنه آمدند و با تصمیم‌ها و رفتارهای خود، رفتارها و کنش‌های احمدی‌نژاد را به‌گونه‌ای تغییر دادند که هنوز که هنوز است رئیس دولت‌های نهم و دهم در حلقه محاصره آنان قرار دارد. گروهی که بعدها از سوی اصولگرایان اصیل به‌نام جریان انحرافی نام‌گذاری شدند. تندروهای حزب‌اللهی دولت محمود احمدی‌نژاد گزاره‌های عجیب و گاهی نامتجانس را مطرح می‌کردند. یک روز دم از این می‌زدند که آنها از سوی امام‌عصر (عج) منصوب شدند و از سوی دیگر سعی می‌کردند با طراحی مباحثی همچون مکتب ایرانی برای خود در دل ملی‌گراها مقبولیتی کسب کنند و حتی در مقطعی در ویژه‌نامه روزنامه ایران به چادر مشکی هم حمله کردند و به قلم کلهر نوشتند که: «رنگ سیاه چادر تقلیدی از لباس مشکی مردان و زنان غربی در «مجلس‌های شبانه عیاشی اروپا» در زمان
⭕️🅾⭕️ ۲ ناصرالدین شاه استفاده می‌شده است.» پس از پایان دولت محمود احمدی‌نژاد، گروهی که در دولت محمود احمدی‌نژاد از حامیان اصلی او محسوب می‌شدند، پس از تبری جستن از رئیس دولت‌های نهم و دهم همچنان به حیات سیاسی خود ادامه دادند. طیفی از آنها همیشه در میان اصولگرایان ساز مخالف ‌نواخته‌اند و اختلاف را به درون خانواده انقلاب آورده اند. گروهی که معمولا بدون هیچ هماهنگی سیاسی، مسیر خود را رفته‌اند. به گفته اصولگرایان حتی در مواقع حساس هم برای این جریان سیاسی دردسرساز شده‌اند. ادبیات سیاسی آنها همواره مورد نقد دیگر جریان‌ها بوده است، از واژگانی که اعضای این گروه اتخاذ می‌کردند تا واژگانی نادرستی که از سوی یکی از نمایندگان مجلس نزدیک به این جریان خطاب به برخی روسای قوا داده شد. برخی‌ها نیز همواره حمله عده‌ای از اعضای تأثیرگذار در صحنه سیاسی را مورد استناد قرار می‌دهند. به‌عنوان مثال مرحوم غفوری‌فرد، عضو حزب مؤتلفه اسلامی در گفت‌وگویی بیان کرده بود: « آنها از همان ابتدا به دنبال تضعیف جایگاه آیت‌الله مهدوی‌کنی بودند.» وی همچنین گفته بود: «آنها بخشی از جریان احمدی‌نژاد بودند و احمدی‌نژاد هم مشخصا بخشی از اصولگرایانی بود که با بلیت اصولگرایان، شهردار شد، البته از درگیری‌های در شورای شهر که عمدتا اصلاح‌طلبان بودند، مردم تهران در شورای شهر دوم یکپارچه به اصولگرایان رأی دادند و شورای شهر هم برای شهردار تهران از احمدی‌نژاد که رئیس ستاد انتخابات شورای شهر تهران بود، برای شهرداری تهران دعوت کرد و تا پایان دوره شهرداری ایشان دقیقا داخل اصولگرایان تعریف می‌شد؛ اما بعد از انتخاب به‌عنوان رئیس‌جمهور به ایجاد دوقطبی هاشمی رفسنجانی و احمدی‌نژاد پرداخت که حداقل تا آن موقع هر دو در داخل اصولگرایی تعریف می‌شدند و بعد هم دوستان ایشان در مجلس بحث دوقطبی هاشمی و احمدی‌نژاد را مطرح کردند و افرادی مانند حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان و حجت‌الاسلام حمید رسایی خود را در جریان احمدی‌نژادی‌ها و دیگران را جزو گروه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی مطرح و حتی بحث هابیل و قابیل را مطرح کردند، البته بعدا آنها هم از احمدی‌نژاد جدا شدند و جبهه پایداری بدون احمدی‌نژاد شکل گرفت؛ احمدی‌نژاد هم کسی بود که هیچ‌یک از افرادی را که در جریان اصولگرایی محور و محترم بودند، قبول نداشت و خودش را محور می‌دانست و ارتباطاتی که قائل بود با امام زمان (عج) دارد؛ بنابراین مبدأ حرکات پایداری‌ها همین رفتارهای احمدی‌نژاد بود که بعد از جدایی از او دنبال کردند.» حذف چهره‌های اصیل اصولگرا و انقلابی با کلیدواژه اصلح همواره در دستور کار این جریان ها قرار داشته و امروز نیز با برخی رفتارها و تک‌روی‌های این جریان در بین نیروهای انقلابی، انشقاق و اختلاف‌هایی را ایجاد کرده است. در هجوم برخی رادیکال های چپ و راست واژه حزب‌اللهی مظلوم واقع شده و برخی افراد بدون سابقه سیاسی از این واژه برای اهداف سیاسی خود بهره می برند. در این میان تعریف درست از حزب اللهی عناصر و جریان های معتقد به گفتار انقلاب هستند که خود را کنار مردم و خادم مردم و در مقابل دشمنان کشور می‌دانند و هرگز مرز کاذب درون کشور درست نمی‌کنند. این تعریف از حزب اللهی دقیقا نقطه مقابل افراطی ها از اول انقلاب تا کنون قرار می گیرد. منبع: روزنامه صبح نو کانال گام دوم انقلاب👇💐 https://eitaa.com/joinchat/869073078C29271ed308 گروه گام دوم انقلاب👇💐 https://eitaa.com/joinchat/1198194870Cc4637fb806 مشارکت در انتشار روشنگریها، جهاد و زمینه سازی منتهی به ظهور و اطاعت از امر ولایت است.
❇️🟢❇️دلتنگی ابطحی برای مساجد زمان شاه! محمدعلی ابطحی، فعال چپ و از دستگیرشدگان فتنه 88 اخیراً در مصاحبه با ماهنامه خیمه پیرامون مساجد گفته است: حضور یک دستگاه مدیریتی برای مساجد آن هم مدیریتی که به حکومت وصل است و مدیون حکومت است و وفا دار به حکومت است خودش دلیل بزرگی می‌تواند باشد برای عدم حضور در این محافل و مساجد. مثلا وقتی که مسجد می‌خواهید بروید و بخش‌هایی از شعارهایتان باید شعارهای حکومت باشد یا پیش‌نماز آنجا یا نیروهای بسیج تحمیل‌هایی می‌کنند که ممکن است در زندگی روزمره مخالف آن تحمیلها نباشند اما ان تحمیلها باعث می‌شود که به امر اختیاری را خیلی مراجعه نشود. این تسلط سیستم حاکمیتی بر مساجد به نظر من خیلی تأثیرگذار است بر کم شدن جمعیت مساجد و خود همین باعث می‌شود که یک سری نوآوری‌ها از بین بروند. به گزارش شفقنا، او می‌افزاید: بارها به مسئولین امنیتی و مسئولین عقیدتی گفته‌ام که مساجد در ایران بالاخره هر کس در مسجد حضور پیدا کند به نوعی با دین پیوند برقرار کرده است. به همین دلیل نباید مساجد را خیلی محدود کرد. قبل از انقلاب مساجد هر کدامشان گرایش خاصی داشتند؛ آدمهای ویژه‌های در هر مسجد امامت می‌کرد. بالاخره هر کسی از اقشار متدین جامعه برای خودش یک مسجدی، پایگاهی پیدا می‌کرد که حضورش را نشان دهد. اما این یک‌دست شدن باعث شده که نه امام جماعت انگیزه فعالیت دارند نه اطرافیانشان انگیزه فعالیت دارند. نه کسانی که مسئول فعالیتهای مساجد هستند مثل بسیج. حوزه کار اینها حوزه کار مسجد است. ابطحی تصریح می‌کند: من خیلی باور دارم که اگر همین الآن آدمهای مختلف فکری، روحانیون مختلف فکری هر کدامشان در یک مسجد نماز می‌خواندند نه از نظر امنیتی برای سیستم مشکلی پیدا می‌شد، حتی مخالفینشان و نه از نظر سیاسی به خاطر اینکه آن حرف‌هایی که در خانه‌ها زده می‌شد در مسجد زده می‌شد و مخاطبان خودشان را پیدا می‌کردند. آدمهای نامدار صاحب فکر در حوزه‌های مختلف هر کدامشان اگر مسجدی داشتند خیلی در رشد مساجد تأثیر داشت و مسجد می‌توانست محل انتخاب نسل جوان باشد که متاسفانه نشده. من توصیه می‌کنم که مساجد و مراکز دینی را از دو قید رها کنند؛ یکی از قید خرافه‌گرایان و دیگری از قید همه‌چیزطلبان یا حکومت‌طلبانی که فقط حکومت را در مسجد می‌بینند. البته مسجد پایگاه مبارزه با حکومت نیست اما مسجد ستاد تبلیغاتی حکومت هم نیست.[6] *فضای مطلوب ابطحی درباره مساجد فضای دوران طاغوت است... که در یک مسجد طرفداران روشنفکری ضد روحانیت محفل داشتند، در مسجدی دیگر خوئینی‌ها تفسیر قرآن می‌گفت، یک مسجد دیگر برای فرقانی‌ها بود و منافقین هم مساجد ضرار را برای خودشان ایجاد کرده بودند. همان لیبرالیسمی که بعدها ابطحی و یارانش در دولت دوم خرداد پی گرفتند و کشور را با چالش اعتقادی مواجه کردند. ابطحی البته اینرا به مردم نمی‌گوید که فضای حاکم بر مساجد در دوران رژیم ستمشاهی اثراتش را پس از انقلاب اسلامی نشان داد! به اینصورت که فرقانی‌ها دست به ترور زدند، مریدان موسوی‌خوئینی‌ها تبدیل به چپ‌های ضد امنیتی شدند و منافقین نیز دستشان تا مرفق به خون مردم و مسئولان انقلابی آلوده شد. از طرف دیگر باید متوجه این قلب مفهوم در کلام ابطحی نیز بود که حکومت ایران یک حکومت برآمده از غیر و رقیب دین و مسجد نیست بلکه ولایت فقیه و انقلاب اسلامی برآمده از حاقّ مسجد و قرآن و مکتب اهلبیت(ع) است ولذا هرچه عقلانیت در مساجد هست؛ بصورت طبعی یعنی تبلیغ نظام جمهوری اسلامی. خواه نماز باشد، خواه شعار عقلانی و خواه بسیج و کمک‌های مردمی. بماند که تعریف اسلام ناب از مساجد نیز همین تعریف عقلانی است و مسجد در دیدگاه اسلام ناب؛ سنگری است که در آن عقلانیت وجود دارد. عقلانیتی برای عبادت خداوند متعال، ترویج دین مبین اسلام، توجه به امورات مهمه مردم و ترویج امنیت. حال اینکه آقای ابطحی و دوستانشان نظام جمهوری اسلامی را برآمده از مکتبی غیر از اسلام می‌دانند، با بسیج مشکل دارند و یا توان پذیرش حقی به نام "منطبق بودن نظام اسلامی با مسیر تحقق اسلام ناب" را ندارند؛ البته مسئله دیگریست.....
🟣🟢🟣سلبریتی‌ها چه دستمزدی از ضدانقلاب گرفتند؟+عکس ۱ بعضی از سلبریتی‌هایی که در برهه‌های حساس به بلندگوی ضدانقلاب بدل شدند حالا توسط جماعت برانداز مورد هتاکی قرار گرفتند. به گزارش مشرق، ضدانقلاب به خصوص در بزنگاه‌های سیاسی اجتماعی از جمله بروز آشوب و ناآرامی‌های خیابانی از برخی سلبریتی‌های فریب خورده به مثابه بلندگوی خود استفاده کرده است. کار این سلبریتی‌ها ضریب دادن به ادعاهای واهی و کذب معاندین بوده است. سلبریتی‌هایی که با استفاده از ظرفیت‌های داخلی کشور توانستند خودی نشان دهند و با قرار گرفتن فضای فرهنگی، هنری و رسانه‌ای کشور در اختیار این افراد نام و نشانی برای خود دست و پا کنند، بعد از مدتی بدون توجه به تاثیرگذاری این امکانات در رشد آن‌ها رویه‌ای ضدفرهنگی وضدایرانی از خود نشان دادند و دست در دست معاندین گذاشتند. اشکان خطیبی بازیگر ایرانی که اخیرا فیلمی از وی منتشر شده که وضعیت خوبی در خارج از کشور ندارد، برآیند قابل تاملی از همین افراد است که به اردوگاه ضدانقلاب رفته‌اند و به همه امکانات و ظرفیت‌هایی که برای آنان مهیا بوده، پشت پا زده‌اند. درحالی که اظهار نظرهای ضدانقلاب به خوبی نشان می‌دهد که این افراد با همه اقداماتی که برای آنان کرده‌اند هیچگاه مورد پذیرش این جماعت قرار نگرفته‌اند. اما این پایان کار آنان نبود، بلکه این افراد اگرچه علیه کشور خود اقدامتی انجام دادند اما نه تنها ارج و قربی از سوی ضدانقلاب پیدا نکردند بلکه معاندین نیز با توهین و افترا و هتاکی مزد زحمات آنان در پشت کردن به میهن و مردم‌شان را دادند. زر امیر ابراهیمی که با انتشار یک فیلم خصوصی از کشور خارج شد و بعدها با بازی در یک فیلم موهن علیه اعتقادات ملت ایران دوباره مطرح شد، اخیرا با عوامل رژیم صهیونیستی پروژه دیگری را علیه کشورمان به انجام رسانده است. وی که با یک کارگردان صهیونیستی در جشنواره ونیز حضور یافته بود مورد تمسخر ضدانقلاب قرار گرفته و به او اتهام اعتیاد زده شد. جالب است که در همین جشنواره اشکان خطیبی هم در کنار این عنصر ضدانقلاب حضور یافته که با وجود اقدام ضدایرانی آنان بازهم عوامل ضدانقلاب این افراد را مورد تمسخر قرار داده و نسبت به آنان الفاظ رکیکی به کار برده‌اند و درواقع دستمزد وطن فروشی این دو را به آنان می‌دهند. اما واکنش‌های منفی به اقدامات سلبریتی‌های وطن فروش به این موارد منحصر نمی‌شود. درواقع بسیاری از این سلبریتی‌هایی که در کشورمان دارای جایگاهی بودند و به قول معروف برو و بیایی داشتند، حالا به چوب دو سر طلا تبدیل شده‌اند. مهناز افشار بازیگران سینما که با توئیت‌های خاص خود به ضدانقلاب خدمت می‌کرد از جمله همین سلبریتی‌های فریب خورده است که سال گذشته در اثنای اغتشاشات به میان گروهی از ضدانقلابیون برای اعتراض علیه کشورمان رفت اما با اهانت‌های مکرر از بین آنان بیرون رانده شد. در این حادثه «محسن نامجو» خواننده مبتذل خوان نیز حضور داشت که با وی نیز مانند مهناز افشار رفتار شد. فرد دیگری که در کشورمان ظرفیت‌های مختلفی خصوصا در برنامه‌های سرگرمی محور برای وی مهیا شد، «زینب موسوی» بود. وی که با تهیه ویدئوهای سخیف به مسئولان کشور توهین می‌کرد بعد از مدتی با وجود عفو به خارج از کشور رفت اما با برخورد شدید و هتاکی‌های ضدانقلاب نسبت به خود مواجه شد تا جایی که در یک ویدئو با گریه نسبت به رفتارهای عوامل معاند گلایه کرد. از جمله دیگر سلبریتی‌های وامانده در خارج از کشور می توان به «حمید فرخ نژاد» اشاره کرد. وی که با توهین های مکرر به مقامات بلندپایه کشورمان و بعد از اخذ دستمزدهای بالا در فیلم ها و سریال ها به خارج از کشور رفت؛ در شبکه های معاند حضور یافت و مصاحبه کرد. اما ضدانقلاب با افشاگری علیه وی بیان کردند که فرخ نژاد برای حضور در شبکه معاند ایران اینترنشنال پول گرفته و او را مزدور و پول پرست نامیدند. شهرام همایون، مجری ضدانقلاب درباره وی مطرح کرد: «این جهل سیاسی تا کجا؟ همه این‌ها به پول برمی‌گردد؛ به این می‌گویند مزدوری؛ مزد می‌گیرد و کار انجام می‌دهد. اصلاً به آرمان و وطن و این‌ها کاری ندارد. این قصه مزدوری است... بله آقای فرخ‌نژاد می‌دانم، هر مصاحبه‌ای ۱۵۰ پوند بألاخره یک رقمی است در ماه...» کیوان عباسی، مدیر شبکه تلویزیونی من‌وتو هم در توئیتی نوشت: «یک سلبریتی معروف اول گفت با هیچ رسانه ایرانی مصاحبه نمی‌کنه بعد از کجا سر درآورد!» گلشیفته فراهانی نیز از جمله سلبریتی‌هایی است که در بحبوحه حوادث سال گذشته مورد اعتراض ضدانقلاب قرار گرفت. وی که پیشتر یک پرچم از تجزیه طلبان را منتشر کرد، با الفاظ توهین آمیزی از نشان شیر و خورشید حرف زد و همین باعث شد تا سلطنت طلبان وی را مورد حمله قرار دهند.
🟣🟢🟣 ۲ در همین رابطه، «شهرام همایون»، اپوزیسیون فعال خارج نشین در واکنش به اظهارات گلشیفته فراهانی گفت: «خانم گلشیفته فراهانی، کجا تربیت شدید؟ کی به شما چنین اجازه‌ای داده که با این لحن و با این شیوه به تاریخ مملکت خودتون بتازی؟ عمه من هم اگه می‌رفت لخت میشد حتما جماعتی از او حمایت می کردند!» نکته طنز ماجرای حمله ضدانقلاب به این بازیگر فراری این بود که دعوا بر سر تعیین پرچم ایران بین این دو به راه افتاده بود، درحالی که فکر می‌کردند توانسته‌اند به اهداف براندازانه خود دست یابند! منبع: فارس
چراایرانی ها دیگه مرکز نفرین زمین نیستند؟ چراافغانستانیهای مقیم ایران دیگه باعث غارت وکشتار ومسئله امنیت ملی نیستند؟ چرادیگه خبری ازبرخورد خشن پلیس یاسپاه و بسیج بامردم نیست؟ چرابار روانی مردم روبه سمت آرامشه؟ چرادیگه ایران بدنیست؟ چون کارفرما درگیرجنگ باغزه است.. 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi@tahlile_siasi
🟣🟣🟣جنگ کثیف! ۱ صدای جنگ کثیف، صدای بمب و انفجارهای وحشتناک، ویرانی و خرابی، بی‌خانمانی، آوارگی و صدای ضجه کودکان و زنان است. به گزارش مشرق، محمدکاظم انبارلویی در یادداشتی تحت عنوان «جنگ کثیف!» نوشت: ۱- جنگ کثیف یعنی جنگ برای برتری، کبر و غرور؛ محصول جنگ کثیف چیزی جز تجاوز، اشغالگری و تداوم قتل‌عام بی‌گناهان به‌ویژه کودکان و زنان نیست. صدای جنگ کثیف، صدای بمب و انفجارهای وحشتناک، ویرانی و خرابی، بی‌خانمانی، آوارگی و صدای ضجه کودکان و زنان است. مقابل جنگ کثیف «دفاع مقدس» است و خداوند به انسان اجازه داده از خود دفاع کند. عقل هم این اجازه را تجویز می‌کند. جنگ کثیف و دفاع مقدس یعنی جنگ باطل با حق، جنگ شر با خیر، جنگ ظالم با مظلوم و بالاخره جنگ «آدم بدا» با «آدم خوبا»! آنچه طی ۷۰ سال گذشته در سرزمین‌های اشغالی می‌گذرد و در مقابل دیدگان بشریت رخ می‌نماید این است مشتی خونریز، بی‌رحم و تروریست، متجاوز، ناقض حقوق بشر، مخالف آزادی یک سوی ماجرا با تکیه بر مکتب فراآپارتاید صهیونیسم در سرزمین فلسطین به جان مردم بی‌دفاع، مظلوم، بی‌پناه و بی‌سلاح افتاده‌اند و مدام مرتکب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت می‌شوند. ۲- بیش از یک ماه است جامعه جهانی در برابر این جنگ کثیف موضع گرفته و نفرت و بیزاری خود را از آمریکا و سه کشور شرور اروپایی و رژیم صهیونیستی اعلام می‌کند اما کاخ سفید همچنان بر موضع خود مبنی بر تداوم خونریزی، اشغال، تجاوز، تحقیر یک ملت و قتل‌عام کودکان و زنان ایستاده است. جهان اخیار فریاد می‌زنند، «آتش» بس است اما اشرار جهانی می‌گویند، «آتش» بس نیست باید مردم غزه را با بمب اتم هم نابود کرد! ۳- رژیم صهیونیستی تاکنون به اندازه ۳ بمب اتمی آتش و انفجار بر روی مردم غزه ریخته است تا جبران شکست طوفان‌الاقصی را بکند اما دستاوردی جز نفرت و بیزاری و محکومیت جهانی نداشته است. ۴- قهرمانان و پهلوانان نبرد پیروزمندانه الاقصی همچنان دست به ماشه به مبارزه خود ادامه می‌دهند و لحظه‌ای دشمن را رها نمی‌کنند. نبض مقاومت همچنان در غزه می‌تپد دشمن خسارت و تلفات می‌دهد اما میزان آن را سانسور می‌کند. تا بتواند حس انتقامجویی خود را تقویت کند و به جنایت آزار دهنده و به کشتارهای بی‌رحمانه ادامه دهد. اینکه یک میلیون نفر در لندن برای پنجمین بار به خیابان‌ها بیایند و به همین میزان در دیگر شهرهای اروپا و آمریکا تجمعات انسانی تشکیل دهند و اسرائیل غاصب را محکوم کنند و از تداوم حمایت دولت‌هایشان بیزاری بجویند. مسئله کمی نیست هرچند بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا بر آن سرپوش بگذارند. ۵- تحلیل و خبر سیدحسن نصرالله در سخنانی که به مناسبت روز شهید ارائه داده در مورد عملیات صددرصد فلسطینی طوفان‌الاقصی شنیدنی است که فرمود : الف- زمان به نفع اسرائیل غاصب نیست. ب- آمریکا و اسرائیل در سطح افکار عمومی شکست خورده و به زانو درآمده‌اند. ج- اگر می‌خواهند جنگ فراگیر نشود کشتار در غزه را متوقف کنند. رهبر مقاومت به استکبار جهانی هشدار داد و کارنامه مقاومت را در لبنان و عراق و یمن و سوریه با عدد و رقم به رخ آمریکا و اسرائیل کشید و تهدید کرد، جنگ غزه را قبل از فراگیرشدن متوقف کنید. کشورهای عربی و اسلامی هم در عربستان جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و خواستار توقف فوری تجاوز و محاصره غزه و ارسال کمک‌های بشردوستانه بین‌المللی شدند. آنها بر اهمیت درخواست از دادستان دیوان کیفری بین‌المللی مبنی بر پیگیری حقوقی جنایات جنگی اسرائیل و جنایت علیه بشریت تأکید کردند. ۶- با آنکه صورت مسئله جنگ در غزه مثل روز روشن است و ملت ایران و دولت ایران و جامعه جهانی در کنار ملت مظلوم فلسطین ایستاده‌اند و جنایات اشرار جهانی را محکوم کرده‌اند، اما برخی از جریان روشنفکری و نیز برخی از جریان به اصطلاح اصلاح‌طلب موضع خود را دراین‌باره پنهان کرده و سکوت پیشه کرده‌اند و برخی هم در کمال وقاحت و بی‌شرمی از اسرائیل غاصب حمایت می‌کنند. جنگ غزه یک رونمایی از جریانی در ایران بود که در فتنه ۷۸، ۸۸، ۹۸ و ۱۴۰۱ از رژیم صهیونیستی دستور می‌گرفتند و اکنون در این جنگ کثیف با تروریست‌های تل‌آویو همراهی می‌کنند و در کنار شرّ مطلق قرار گرفته‌اند. این رسوایی برای جریان نفاق، الحاد و کفر داخلی یک کارنامه است. در حالی که دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ هاروارد که آمریکایی‌ترین و یهودی‌ترین دانشگاه جهان است، جنایات صهیونیسم را محکوم می‌کنند. در برخی دانشگاه‌ها برخی اساتید به تبع آن برخی دانشجویان هنوز تردید دارند در این جنگ جهانی حق و باطل کدامین سو بایستند این نتیجه عقب‌افتادگی، جهل و غفلت است،
🟣🟣🟣 ۲ آنها می‌گویند اسرائیل عالی‌ترین محصول مدرنیته و تمدن غرب است. این کشور نمونه اعلای دموکراسی لیبرال و سوسیال دموکراسی است. ما نمی‌توانیم مرگ تمدن غرب و ارزش‌های غربی را در قتلگاه و قربانگاه غزه و فلسطین ببینیم. آنها موفق به زدودن سمومات لیبرالیسم و سوسیالیسم از ذهن خود نشده‌اند لذا حاضرند فلاکت سیاسی خود را ببینند اما هلاکت اسرائیل را نبینند لذا در این جنگ کثیف در کنار جنایات و نجاسات رژیم صهیونیستی بی‌شرمانه ایستاده‌اند. ۷- امروز جامعه جهانی یک صدا و متحد علیه ویروس خطرناک‌تر از کرونا یعنی صهیونیسم جهانی وارد میدان شده است و می خواهد شرّ آن را از سر دولت‌ها و ملت‌ها کم کند. مردم جهان سیمای واقعی تجاوز و جنایت جنگی را در ماشین جنگی اسرائیل و ناتو در منطقه می‌بینند. آن را در قاب ویرانه‌های غزه و هدف‌گیری بیمارستان‌ها، مدارس، مساجد، کلیساها و خانه‌های مسکونی می‌بینند و صدای ضجه کودکان و زنان و بی‌پناهان را به گوش خود می‌شنوند. هیچ تلاش مذبوحانه‌ای از سوی ارتش رسانه‌ای غرب نمی‌تواند آن تصویر و این صدا را از سپهر سیاسی جهان محو کند.
🌏🌎🌏پیوند اسرائیل و پهلوی علیه ایران ۱ تاریخ خاورمیانه در دوران معاصر با اشغالگری اسرائیل و منازعاتی که این رژیم در منطقه برپا ساخته، پیوند خورده است. در ابتدای تأسیس این رژیم نامشروع، کشورهای اسلامی و ملل مسلمان آن را به رسمیت نشناختند. به گزارش مشرق، تاریخ خاورمیانه در دوران معاصر با اشغالگری اسرائیل و منازعاتی که این رژیم در منطقه برپا ساخته، پیوند خورده است. در ابتدای تأسیس این رژیم نامشروع، کشورهای اسلامی و ملل مسلمان آن را به رسمیت نشناختند. در چنین شرایطی این رژیم غاصب بیش از هر چیز به متحدی غیرعرب در منطقه نیاز داشت تا بتواند در برابر جبهه اعراب خود را تقویت کند. ایران پهلوی بهترین گزینه برای منافع اسرائیل در این دوران بود؛ چرا که کاملاً وابسته به امریکا بود و امریکا نیز امنیت خود را با موجودیت و امنیت رژیم اسرائیل گره زده بود. از این جهت رژیم پهلوی در راستای وابستگی سیاسی، اقتصادی و نظامی به امریکا، به بزرگترین متحد و تأمین کننده منافع اسرائیل در منطقه تبدیل شد. این در حالی بود که ایران، نه تنها منفعت یکسانی از این رابطه نمی‌برد بلکه با پیامدهای این ارتباط مخرب حتی تا امروز نیز درگیر است. در همین راستا و در جهت تحلیل و ارزیابی روابط ایران و اسرائیل در دوره پهلوی و پیامدهای آن بر منافع ملی روزنامه ایران با دکتر موسی حقانی ریاست پژوهشکده تاریخ معاصر به گفت‌وگو نشسته‌ که در ادامه می خوانید. رژیم پهلوی در اسفند ۱۳۲۸، حدود یک سال و نیم بعد از اعلام موجودیت اسرائیل، آن را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت و پس از آن بویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روابط رژیم پهلوی و اسرائیل قوت بیشتری یافت. این ارتباط به چه دلایلی صورت گرفت و چه نقشی در خروج اسرائیل از انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی داشت؟ رژیم اسرائیل ماهیتاً در منطقه‌ای توسط انگلستان و غرب ایجاد شد که قلب سرزمین‌های اسلامی محسوب می‌شد. مسلم است که اسرائیل برای نقش آفرینی در چنین منطقه‌ای نیاز به متحدان و دوستانی در همین منطقه داشت. دکترین میثاق حاشیه‌ای بن گورین، نخست‌وزیر اسرائیل، نیز بر همین نکته تأکید داشت که در محاصره کشورهای عربی منطقه که دشمنان اسرائیل هستند؛ باید در پی ارتباط و ایجاد اتحاد با کشورهای غیرعربی منطقه باشیم. هیچ کشور عربی در ابتدا اسرائیل را شناسایی نکرد و همه مخالف موجودیت رژیم اشغالگر قدس در مرکز سرزمین‌های اسلامی بودند. ترکیه که حکومتی لاییک داشت نخستین کشوری بود که وارد ارتباط با اسرائیل شد و پس از آن نیز رژیم پهلوی با آنکه کشوری مسلمان بود و در قانون اساسی به لزوم تبعیت از قوانین اسلامی تصریح شده بود به رابطه با اسرائیل روی آورد. این موفقیت بزرگی برای رژیم نامشروع اسرائیل در منطقه محسوب می‌شد. یکی از مهمترین عوامل دخیل در این شناسایی، وابستگی رژیم پهلوی به انگلستان و سپس امریکا بود. در این راستا حکومت پهلوی یکی از بازوهای تشکیل کشور یهود در منطقه گردید. تا آنجا که بعد از کودتای ۱۲۹۹ ایران تبدیل به مرکز مهم انتقال و ترانزیت یهودیان منطقه به فلسطین جهت توطن شد. بنابراین رژیم پهلوی به لحاظ وجودی، با صهیونیسم در پیوند بود چون موجودیت آن وابسته به امریکا بود و هرچه این وابستگی به امریکا بیشتر می‌شد پیوند با صهیونیسم بیشتر جلوه‌گر می‌شد؛ چنانکه بعد از کودتای ۱۳۳۲، ترانزیت یهودیان روسیه و ماورءالنهر به فلسطین از ایران تشدید شد. پیش از آن نیز امریکا اصرار داشت تا ایران، اسرائیل را در منطقه به رسمیت بشناسد و در سفری که شاه در ۱۳۲۸ به امریکا داشت دادن وام به رژیم پهلوی را منوط به شناسایی اسرائیل نموده بود. سرانجام با رشوه کلانی که به ساعد نخست‌وزیر ایران دادند موجودیت اسرائیل به صورت بالفعل توسط رژیم پهلوی شناسایی شد و چنین شد که اسرائیلی‌ها به یک امتیاز راهبردی در این دوران حساس در منطقه دست یافتند. آنها هنوز فرات را فتح نکرده، در ماوراء فرات به یک پایگاه مهم امنیتی دست یافته بودند. پایگاهی که امکان رصد و دستیابی آنها به اطلاعات امنیتی منطقه را ممکن می‌ساخت و چنین فرصتی از سوی حکومت پهلوی برای آنان فراهم شد. در ارتباط با پایگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در منطقه، با توجه به فقدان عمق استراتژیک و آسیب‌پذیری اسرائیل از تهدیدات امنیتی، بدست آوردن این پایگاه‌ها در ایران چه منافعی برای اسرائیل داشت و ارتباطات امنیتی و اطلاعاتی ایران و اسرائیل در چه حوزه‌هایی برقرار شد؟
🌎🌍🌏 ۲ مسلماً انعقاد پیمان‌های امنیتی و اطلاعاتی میان دو رژیم، بیانگر اوج روابط حسنه است. پیمان‌های امنیتی به لحاظ راهبردی، نشان دهنده درهم تنیدگی منافع است. از این جهت در دهه ۱۳۳۰ شاهد حضور موساد در ایران و فعالیت‌های اطلاعاتی آن بویژه در مناطق مرزی ایران هستیم. در واقع ایران برایشان یک ظرفیت مهم برای دستیابی به اطلاعات منطقه بود. در این راستا پیمان‌های همکاری پنهانی بین دستگاه‌های اطلاعاتی دو کشور بسته شد. یکی از این طرح‌های همکاری، طرح کریستال بود که در سال ۱۳۴۵ ساواک در همکاری با موساد شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی در مرز با کشورهای عربی بویژه عراق ایجاد می‌کند. یکی از این شبکه‌ها، شبکه شمال یا کردستان بود که مسئولیت کسب اطلاعات از کردهای عراق را داشت. خانواده بارزانی مسئول این ارتباط بودند. این شبکه اکنون نیز در اقلیم کردستان همچنان فعال است و حرکت‌های تجزیه‌طلبانه کردها را در منطقه دنبال می‌کند. ایجاد یک کردستان مستقل و غیرعربی و متحد اسرائیل همواره از اهداف اسرائیل در منطقه بوده است. همین شبکه، پایگاهی نیز در جنوب با مرکزیت آبادان ایجاد نمود که ضمن کسب اطلاعات نظامی از عراق، یهودیان عراقی را برای مهاجرت به اسرائیل سازماندهی و ترانزیت می‌نمود. اینها همچنین پایگاهی نیز در ایلام ایجاد نمودند. بنابراین طبق طرح کریستال شبکه‌ای از سه پایگاه مرزی در کردستان، جنوب و ایلام شکل گرفت. این پایگاه‌ها علاوه بر جاسوسی و ترانزیت یهودیان، به جذب نیروی اطلاعاتی از کشورهای عربی منطقه چون بحرین، عراق و عربستان و ایران نیز مشغول بودند؛ به طوری که توانستند ۳۰۰ مأمور برجسته از این کشورها تربیت کنند و در سال ۱۳۴۶ این شبکه به اسرائیل منتقل شد. مئیر عزری و یعقوب نیمرودی در خاطرات خود تصریح کرده‌اند که اگر دنیا بفهمد ما در خاک ایران چه عملیات‌هایی کرده‌ایم شگفت‌زده خواهد شد. بجز کریستال، پیمان «نیزه سه سر» نیز با همکاری موساد و ساواک و سازمان اطلاعات ترکیه برای تبادل اطلاعات مرزی و جاسوسی در همین مناطق ایجاد شد. پیمان دیگری که در همین راستا برقرار می‌شود، پیمان عقاب است که بین ساواک، موساد و دستگاه امنیتی اتیوپی در جنوب آفریقا بسته می‌شود تا بتوانند مصر و کشورهای عربی آفریقایی را رصد اطلاعاتی و امنیتی نمایند. بنابراین سه کانونِ ایران پهلوی، ترکیه و اتیوپی به متحدان پیرامونی اسرائیل تبدیل می‌شوند که بتوانند تمام کشورهای اسلامی از آفریقا تا غرب آسیا را تحت پوشش اطلاعاتی خود قرار دهند. نقش کمیته زیتون در این ارتباطات امنیتی و اطلاعاتی چه بود؟ همه روابط امنیتی و اطلاعاتی بین اسرائیل و ساواک ایران، بواسطه کمیته زیتون انجام می‌گرفت. در واقع کمیته زیتون سازمان اطلاعاتی موساد در ایران بود. نکته قابل توجه اینکه این روابط کاملاً سری بود و حتی اشخاص رده بالا با اسامی مستعار معرفی می‌شدند و حتی نیروهای ساواک نیز دسترسی محدودی به اطلاعات داشتند. کار کمیته زیتون، ضمن کسب اطلاعات از کشورهای همجوار بویژه عراق، آموزش و به روزرسانی تجهیزات جاسوسی ساواک، آموزش تعقیب و مراقبت برای نیروهای ساواک و اعزام نیروهای ساواک به اسرائیل برای آموزش بود که به نوعی از عمق مناسبات امنیتی ساواک و موساد حکایت دارد که با هدایت امریکا صورت می‌گرفت. با توجه به اینکه امریکا خواهان پیوند راهبردی ایران و اسرائیل بود، نقش و منافع امریکا را در برقراری ارتباط ساواک و موساد چگونه ارزیابی می‌کنید؟ امنیت رژیم نامشروع اسرائیل از همان ابتدا برای امریکا و غرب حائز اهمیت بسیار بود. در همین جنایات اخیر غزه هم امریکا همچنان اعلام می‌کند که در کنار اسرائیل ایستاده است. پیش از این نیز، در دوره‌های زمانی مختلف امریکا اعلام کرده بود که امنیت اسرائیل، امنیت امریکاست. از این جهت بقا و خروج اسرائیل از انزوا، همواره از اهداف امریکا بوده است. سیا و اینتلیجنس سرویس، ساواک را راه‌اندازی کردند و سپس کنترل ساواک را به موساد سپردند. بدین وسیله امریکایی‌ها هم امنیت اسرائیل را تضمین می‌کردند هم بواسطه کنترلی که بر ساواک از سوی اسرائیل داشتند، کشورهای وابسته به بلوک شرق چون عراق و سوریه را تحت نظر و رصد اطلاعاتی داشتند؛ خصوصاً که رژیم پهلوی با این کشورها رابطه گرم و خوبی هم نداشت. اسرائیل و امریکا از این فرصت استفاده می‌کنند و ایران را در کنار رژیم اسرائیل قرار می‌دهند و نوعی ارتباط راهبردی بین ایران و اسرائیل برقرار می‌شود و شاه به عنوان متحد منطقه‌ای امریکا موظف به حمایت علنی از اسرائیل که تأمین کننده منافع و نظم مورد نظر امریکایی‌ها در غرب آسیا بود، می‌شود.