هدایت شده از رضا احمدی
جشن باشکوه میلادباسعادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی عج بامداحی ومولودی خانی حاج مسعوداسدالهی وباسخنرانی حاج شیخ حمیدعلی بخشی امام جمعه شهراقبالیه درحسینیه دولت ابادبرگذارشد.
پیرمرد با کمال سادگی گفت خواهرم تو مسلمان من هم دعوي مسلمانی دارم چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را تضییع کنم؟! این قفل اکنون هم هشت شاهی ارزش دارد. من اگر بخواهم منفعت ببرم به هفت شاهی خریداری میکنم زیر در دو عباسی معامله بی انصافی است بیش از یک شاهی منفعت بردن اگر میخواهی بفروشی، من هفت شاهی میخرم و باز تکرار میکنم که قیمت واقعی آن دو عباسی است. من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم یک شاهی ارزان خریده ام. شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست میگوید ناراحت شده بود که . خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشد، من التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، زیرا مقصود من با ده دینار انجام نمی گیرد و سه شاهی پول احتیاج من است، پیر مرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید! چون پیرزن بازگشت امام مرا فرمود: «آقای عزیز! دیدی و سیر را تماشا کردی این طور باشید و این جوری بشوید تا ما به سراغ شما بیاییم، چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد، ریاضات و سفرها رفتن احتیاج نیست، عمل نشان دهید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم، از همه این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این پیرمرد دین دارد و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد، از اول بازار این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیده اند. همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید هفته ای بر ا او نمی گذرد. مگر آنکه من به . سراغ او می آیم و از او تفقد میکنم.
انصاف با مردم و دیدار حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
مردی از دانشمندان در آرزوی زیارت حضرت بقیة الله بود و از عدم توفیق رنج می برد. مدت ها ریاضت کشید و در مقام طلب بود. در نجف اشرف میان طلاب حوزه علمیه و فضلای آستان علویه معروف است که هر کس چهل شب چهارشنبه مرتباً و بدون وقفه و تعطیل، توفیق پیدا کند که به مسجد سهله رود و نماز مغرب و عشای خود را در آنجا بگزارد، سعادت تشرف نزد امام زمان را خواهد یافت و این فیض نصیب وی خواهد شد. مدت ها در این باب کوشش کرد و اثری از مقصود ندید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد و به عمل ریاضت در مقام کسب و طلب بر آمد، چله ها نشست و ریاضت ها کشید و اثری ندید. ولی به حکم آنکه شب ها بیدار مانده و در سخرها ناله ها داشت. صفا و نورانیتی پیدا کرد و برخی از اوقات برقی نمایان می گشت و بارقه عنایت بدرقه راه وی می شد. حالت خلسه و جذبه به او دست می داد حقایقی می دید و دقایقی می شنید. در یکی از این حالات او را گفتند دیدن تو و شرفیابی خدمت امام زمان میسر نخواهد شد، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی هر چند این مسافرت مشکل بود، ولی در راه انجام مقصود آسان نمود.
پس از چندین روز بدان شهر رسید و در آنجا نیز به ریاضات مشغول گردید و چله گرفت روز سی و هفتم یا سی و هشتم به او گفتند: الان حضرت بقیة الله، امام زمان در بازار آهنگران، در دکان پیر مردی قفل ساز نشسته است هم اکنون برخیز و شرفیاب باش! شد و به طوری که در عالم خلسه خود دیده بود، راه را طی کرد و بر در دکان پیرمرد رسید و دید حضرت امام عصر آن جا نشسته اند و با پیر مرد گرم گرفته و سخنان محبت آمیز میگویند چون سلام کردم جواب فرمود و اشاره به سکوت بلند کردند، اکنون سیری است تماشا کن! :
« در این حال دیدم پیرزنی را که ناتوان بود و قد خمیده داشت، عصا زنان با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: آیا ممکن است برای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من خریداری کنید که من به سه شاهی پول احتیاج دارم پیرمرد قفل ساز قفل را نگاه کرد و دید قفل بی عیب و سالم است گفت: ای خواهر من این قفل دو عباسی ارزش دارد زیرا پول کلید آن بیش از ده دینار نیست شما اگر ده دینار به من بدهید من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی قیمت آن خواهد بود. پیرزن گفت نه مرا بدان نیازی نیست، بلکه من به همین مقدار پول نیازمندم شما این قفل را سه شاهی از من بخرید من شما را دعا می کنم. پیر مرد با کمال سادگی گفت خواهرم تو مسلمان من هم دعوي مسلمانی دارم چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را تضییع کنم؟! این قفل اکنون هم هشت شاهی ارزش دارد. من اگر بخواهم منفعت ببرم به هفت شاهی خریداری میکنم زیرا در دو عباسی معامله بی انصافی است بیش از یک شاهی منفعت بردن، اگر می خواهی بفروشی من هفت شاهی میخرم و باز تکرار میکنم که قیمت واقعی آن دو عباسی است. من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم یک شاهی ارزان خریده ام. شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست میگوید ناراحت شده بود که . خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشد، من التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، زیرا مقصود من با ده دینار انجام نمی گیرد و سه شاهی پول احتیاج من است، پیر مرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید! چون پیرزن بازگشت امام مرا فرمود: «آقای عزیز! دیدی و سیر را تماشا کردی این طور باشید و این جوری بشوید تا ما به سراغ شما بیاییم، چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد، ریاضات و سفرها رفتن احتیاج نیست، عمل نشان دهید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم، از همه این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این پیرمرد دین دارد و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد، از اول بازار این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیده اند. همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید هفته ای بر ا او نمی گذرد. مگر آنکه من به . سراغ او می آیم و از او تفقد میکنم.»
📝کانال #رسانه_بسیج در ایتا↙️
➥ @bsjghaghazan1
هدایت شده از اخبار بسیج
انصاف با مردم و دیدار حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
مردی از دانشمندان در آرزوی زیارت حضرت بقیة الله بود و از عدم توفیق رنج می برد. مدت ها ریاضت کشید و در مقام طلب بود. در نجف اشرف میان طلاب حوزه علمیه و فضلای آستان علویه معروف است که هر کس چهل شب چهارشنبه مرتباً و بدون وقفه و تعطیل، توفیق پیدا کند که به مسجد سهله رود و نماز مغرب و عشای خود را در آنجا بگزارد، سعادت تشرف نزد امام زمان را خواهد یافت و این فیض نصیب وی خواهد شد. مدت ها در این باب کوشش کرد و اثری از مقصود ندید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد و به عمل ریاضت در مقام کسب و طلب بر آمد، چله ها نشست و ریاضت ها کشید و اثری ندید. ولی به حکم آنکه شب ها بیدار مانده و در سخرها ناله ها داشت. صفا و نورانیتی پیدا کرد و برخی از اوقات برقی نمایان می گشت و بارقه عنایت بدرقه راه وی می شد. حالت خلسه و جذبه به او دست می داد حقایقی می دید و دقایقی می شنید. در یکی از این حالات او را گفتند دیدن تو و شرفیابی خدمت امام زمان میسر نخواهد شد، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی هر چند این مسافرت مشکل بود، ولی در راه انجام مقصود آسان نمود.
پس از چندین روز بدان شهر رسید و در آنجا نیز به ریاضات مشغول گردید و چله گرفت روز سی و هفتم یا سی و هشتم به او گفتند: الان حضرت بقیة الله، امام زمان در بازار آهنگران، در دکان پیر مردی قفل ساز نشسته است هم اکنون برخیز و شرفیاب باش! شد و به طوری که در عالم خلسه خود دیده بود، راه را طی کرد و بر در دکان پیرمرد رسید و دید حضرت امام عصر آن جا نشسته اند و با پیر مرد گرم گرفته و سخنان محبت آمیز میگویند چون سلام کردم جواب فرمود و اشاره به سکوت بلند کردند، اکنون سیری است تماشا کن! :
« در این حال دیدم پیرزنی را که ناتوان بود و قد خمیده داشت، عصا زنان با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: آیا ممکن است برای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من خریداری کنید که من به سه شاهی پول احتیاج دارم پیرمرد قفل ساز قفل را نگاه کرد و دید قفل بی عیب و سالم است گفت: ای خواهر من این قفل دو عباسی ارزش دارد زیرا پول کلید آن بیش از ده دینار نیست شما اگر ده دینار به من بدهید من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی قیمت آن خواهد بود. پیرزن گفت نه مرا بدان نیازی نیست، بلکه من به همین مقدار پول نیازمندم شما این قفل را سه شاهی از من بخرید من شما را دعا می کنم. پیر مرد با کمال سادگی گفت خواهرم تو مسلمان من هم دعوي مسلمانی دارم چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را تضییع کنم؟! این قفل اکنون هم هشت شاهی ارزش دارد. من اگر بخواهم منفعت ببرم به هفت شاهی خریداری میکنم زیرا در دو عباسی معامله بی انصافی است بیش از یک شاهی منفعت بردن، اگر می خواهی بفروشی من هفت شاهی میخرم و باز تکرار میکنم که قیمت واقعی آن دو عباسی است. من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم یک شاهی ارزان خریده ام. شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست میگوید ناراحت شده بود که . خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشد، من التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، زیرا مقصود من با ده دینار انجام نمی گیرد و سه شاهی پول احتیاج من است، پیر مرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید! چون پیرزن بازگشت امام مرا فرمود: «آقای عزیز! دیدی و سیر را تماشا کردی این طور باشید و این جوری بشوید تا ما به سراغ شما بیاییم، چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد، ریاضات و سفرها رفتن احتیاج نیست، عمل نشان دهید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم، از همه این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این پیرمرد دین دارد و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد، از اول بازار این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیده اند. همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید هفته ای بر ا او نمی گذرد. مگر آنکه من به . سراغ او می آیم و از او تفقد میکنم.»
📝کانال #رسانه_بسیج در ایتا↙️
➥ @bsjghaghazan1
25.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن نیمه شعبان 🌺
روستای قمیک بزرگ
مسجد چهارده معصوم
با سلام و احترام
لینک زیر حکم مأموریت شماست
شخصا مشاهده بفرمایید👇
https://DigiPostal.ir/cupzznm
📝کانال #رسانه_بسیج در ایتا↙️
➥ @bsjghaghazan1
هدایت شده از اخبار بسیج
با سلام و احترام
لینک زیر حکم مأموریت شماست
شخصا مشاهده بفرمایید👇
https://DigiPostal.ir/cupzznm
📝کانال #رسانه_بسیج در ایتا↙️
➥ @bsjghaghazan1
هدایت شده از خبرنامه شرکت گاز استان قزوین
مدیر عامل شرکت گاز استان قزوین :
با ورود توده هوای سرد به استان قزوین در روز جاری، مصرف گاز در استان نسبت به 4 اسفند ماه 15 درصد افزایش داشته است
مدیر عامل شرکت گاز استان قزوین گفت: در پنجم اسفند ماه با کاهش دما در سطح استان قزوین میزان مصرف گاز از مرز 13 میلیون و 500 هزار متر مکعب گذشته که نسبت به روز قبل از آن 15 درصد افزایش داشته است.https://nigc-qazvin.ir/index.aspx?siteid=69&fkeyid=&siteid=69&pageid=3498&newsview=42267
هدایت شده از 🇮🇷🇮🇶🇱🇧خبر کــوتـاه🇾🇪🇵🇸🇮🇷
🔹وزیر جنگ رژیم صهیونیستی:قصد داریم شدت حملات خود علیه لبنان را تشدید کنیم.
#سگهای_هار
@khabarekotahh
هدایت شده از رضا احمدی
مراسم باشکوه جشن وسرور شام نیمه شعبان بامداحی ومولودی خوانی سیدمحمدموسوی وباسخنرانی حجت السلام حاج شیخ حمیدعلی بخشی امام جمعه محترم شهراقبالیه درحسینیه سیدالشهداء دولت ابادامروزیکشنبه ۶اسفندماه برگذارشد.
هدایت شده از لبیک یا حسین (ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام وخسته نباشید
همزمان با سالروز عید بزرگ ولادت منجی عالم بشریت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف جشنی به همین مناسبت در سالن فرهنگی ورزشی حوزه مقاومت بسیج یحیی اباد توسط پایگاههای بسیج برادران وخواهران روستای یحیی اباد برگزار گردید
قبل از شروع مراسم تلاوتی چند از کلام الله مجید و پخش سرود جمهوری اسلامی و مولودی خوانی وسخنرانی واجرای سرود ودکلمه واجرای کارته توسط کارته کاران نوجوان روستای داغلان در پایان اهدای حکم مسئولیت برادران پایگاه وحوزه واهدای جوایز بین بین شرکت کنندگان به قید قرعه .