eitaa logo
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری علوم پزشکی بیرجند
503 دنبال‌کننده
1هزار عکس
843 ویدیو
19 فایل
💠 کانال اطلاع رسانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند 📱ارتباط با ما : @Nahadbums 🌐پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر نهاد دانشگاه علوم پزشکی بیرجند 💻 https://nahad.bums.ac.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 رهبر انقلاب: بعضی از نامزدها، وعده‌ هایی به مردم میدهند که خودشان هم میدانند از دست آنها ساخته نیست؛ شما که نمیتوانی این وعده را عملی کنی، چرا به مردم وعده میدهی؟ باید صادقانه با مردم رفتار کرد، این جزو آداب حتمی ‎انتخابات سالم است. 🆔@bums_nahad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درخواست یکی از مدیران بخش خصوصی خودرو از رهبر انقلاب درباره صنعت خودرو: 🔹بزرگترین سهامدار ایرانخودرو با ۳۰٪ سهام بخش خصوصی است اما دولت با ۵٪ سهام مدیر کارخانه است. 🆔@bums_nahad
💠 اگه بهتون گفتن یعنی چی.... این تصویر رو نشونش بدید 👆اسرائیل تمام افراد حاضر در تصویر رو شهید کرده😭😭 🆔@bums_nahad
💠 امیرالمؤمنین عـلی عليه‌السلام : إنّ مادِحَكَ لَخادِعٌ لِعَقلِكَ غاشٌّ لَكَ في نَفسِكَ بِكاذِبِ الإطراءِ و زُورِ الثَّناءِ، فإن حَرَمتَهُ نَوالَكَ أو مَنَعتَهُ إفضالَكَ و سَمَكَ بكُلِّ فَضيحَةٍ و نَسَبكَ إلى كُلِّ قَبيحَةٍ. كسى كه از تو ستايش مى‌كند، با تعريف دروغين و ستايش بى‌اساس، خرد تو را می‌فريبد و با تو دغلى و خيانت مى‌ورزد. پس اگر بخشش خود را از او دريغ كنى يا احسانت را از وى باز دارى، آن گاه داغ هر ننگى را بر تو بزند و هر زشتى و عيبى را به تو نسبت دهد. 📚 غرر الحکم، حدیث ٣۶٠٢ 🆔@bums_nahad
💠 زمان و مسیرهای راهپیمایی یوم الله ٢٢ بهمن در شهرستان های استان خراسان جنوبی 🆔@bums_nahad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازدید شب گذشته دکتر شیر اوژن معاون فرهنگی ودانشجویی وزارت بهداشت از دانشگاه علوم پزشکی بیرجند در قاب تصویر[مفدا] 🔹در این بازدید مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ،حجت الاسلام دکتر آذرنیوند نیز به همراه ریاست ومعاونت دانشجویی دانشگاه حضور داشتند. 🆔@bums_nahad
💠 دعوت مشترک رئیس دانشگاه و مسئول دفتر نهاد رهبری برای شرکت در راهپیمایی 22 بهمن 🔹رئیس دانشگاه و مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه طی پیامی مشترک از دانشگاهیان علوم پزشکی بیرجند برای شرکت در راهپیمایی 22 بهمن دعوت کردند 🔹بیست و دوم بهمن، سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران است. این روز فرصتی است تا به یاد داشته باشیم که امنیت و استقلال امروز ایران اسلامی به برکت و ثمره خون شهدای گرانقدر رقم خورده است. 🔹نهضت انقلاب اسلامی ایران یکی از بی‌نظیرترین وقایع تاریخ ایران و جهان است که با رهبری حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذاری شد و با هدایت داهیانه مقام معظم رهبری به عنوان الگویی کامل برای ملت‌های آزادی‌خواه دنیا امروز وارد چهل و پنجمین سالگرد خود شده است. 🔹به منظور گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل و شهدای انقلاب اسلامی، از خانواده بزرگ دانشگاه علوم پزشکی بیرجند دعوت می‌شود تا همراه با سایر مردم مومن و ولایتمدار خراسان جنوبی در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کرده و موجب سربلندی هر چه بیشتر نظام جمهوری اسلامی ایران شوند. متن خبر: webda.bums.ac.ir/Z5Q3 🆔@bums_nahad
💠 به مناسبت سالروز عید مبعث مسئول نهاد نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری،حجت الاسلام دکتر آذرنیوند به همراه همکاران شاغل در دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری با حضور در بخشهای مختلف دانشگاه ضمن تبریک این عید بزرگ ،هدیه ای به رسم یادبود به کارکنان محترم دانشگاه اهداء نمودند. 🔹 این مراسم به ابتکار نهاد رهبری صورت گرفت. 🆔 @bums_nahad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 💐 📹 رهبر انقلاب: امروز جوان ایرانی به برکت شعار «الله اکبر» کارهای بزرگی را انجام میدهد 🆔@bums_nahad
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 هلال ماه شعبان غروب امروز رؤیت شد و فردا، یکشنبه اول ماه شعبان است 🖼 گزارش استهلال ماه شعبان المعظم ۱۴۴۵ ه‌.ق: khl.ink/f/55228
دشمن هزار هزار داری و چون کوه مانده ای جانم  فدای  خاک  پاک  تو  ایران،هزار  بار 🆔@bums_nahad
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جمله‌ام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمی‌دانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرف‌هایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر می‌گرداندند که راننده پنجره‌اش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد. از پنجره باز شده، سوز هوای بهمن‌ماه می‌خورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال می‌برد؛ وقتی که توی همین تاکسی‌های سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشت‌هایمْ کاغذ آدرس داروخانه‌ای در کوچه پس کوچه‌های شهر را فشار می‌دادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطه‌ای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله می‌انداخت. پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کم‌حسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع می‌خواست مبل باشد یا قله‌ی سرسره‌ای در پارک. می‌توانست پشت بام خانه‌ای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت. وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایین‌تر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیه‌ای به من نگاه کرد. انگار می‌خواست از دزاژ استیصال صورتم شناسایی‌ام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغ‌سنجی‌اش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. می‌تونید کدملی بچه‌مو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانه‌اش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل می‌کنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشک‌هایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و می‌شد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرص‌های تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانه‌مان، تمام شده بود. صبح زود، کاسه‌ی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئن‌مان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومی‌سازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریم‌ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می‌رود...» نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین‌تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانه‌ی محله‌مان به خانه آمد. من رای می‌دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می‌دانم اگر با صندوق‌های خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، برای یافتن داروهای ساده‌ای مثل تب‌بر و سرماخوردگی، راهی این مسیر پر رنج می‌شوند. این تنها جایی است که نمی‌خواهم هیچ مادری درکم کند‌. صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسی‌بلندهای نماینده‌ها حرف می‌زد. پسر جوان کنارش که نگاه خیره‌ی معذب‌کننده‌ای به یقه‌ی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم اتفاقا خیلی از مردمان سرزمین‌های جنگ‌زده‌ی اطرافمان رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیه‌شان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا، نه مراتع سرسبزش! اما نمی‌شد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شده‌ی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگ‌های داخلی‌شان داشته باشد. در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت آهسته ببندید که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسی‌رانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمی‌کنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید این و اون باشیم که کلاه‌مون پس معرکه است.» با خنده‌‌ام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش می‌دونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!» 🆔@bums_nahad