eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
683 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ #کلام_شهید خدایا، مرا بسـوزان استخوان هایم را خرد کن، خاکسترم را به باد بـسپار، ولے لحظه اے مرا از خود وامسپار.. 🌹 #شهید_مصطفی_چمران 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید
🌻 سیره شهدا 🌻 ° رزمنده ای ڪه نماز نمیخوند 💠 توی گردان شایعه شده بود ڪه نماز نمی‌خونه. مرتضی رو ڪرد به من و گفت: «پسره انگار نه انگار ڪه خدایی هست، پیغمبری هست، قیامتی، نماز نمی‌خونه...» باور نڪردم و گفتم: «تهمت نزن مرتضی. از ڪجا معلوم ڪه نمی‌خونه، شاید شما ندیدیش. شایدم پنهونی می‌خونه ڪه ریا نشه.» 🔸وقتی دو نفری توی سنگر ڪمین، بیست‌وچهار ساعت مأمور شدیم، با چشم خودم دیدم ڪه نماز نمی‌خواند. توی سنگر ڪمین، در ڪمینش بودم تا سر حرف را باز ڪنم. هر چه تقلا ڪردم تا بتوانم حرفم رو شروع ڪنم، نشد. هوا تاریڪ شده بود و تقریباً هجده ساعت بدون حرف خاصی با هم بودیم. ڪم‌ڪم داشتم ناامید می‌شدم ڪه بالاخره دلم را به دریا زدم. و گفتم: «تو ڪه واسه خاطر خدا می‌جنگی، حیف نیس نماز نمی‌خونی؟!» اشڪ توی چشم‌های قشنگش جمع شد، ولی با لبخند گفت: «می‌تونی نماز خوندن رو یادم بدی؟» - یعنی بلد نیستی نماز بخونی؟ - نه تا حالا نخوندم... 🔹طوری این حرف را رُڪ و صریح زد ڪه خجالت ڪشیدم ازش بپرسم برای چی؟‌‌ همان وقت داخل سنگر ڪمین، زیر آتش خمپاره‌ دشمن، تا جایی ڪه خستگی اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم. توی تاریڪ روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر بعدی با قایق پارویی آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شڪافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم ڪه خمپاره‌ای توی آب خورد و پارو از دستش افتاد. 🔺ترڪش به قفسه سینه و زیر گردنش خورده بود، سرش را توی بغلم گرفتم. ‌ با هر نفسی ڪه می‌ڪشید خون گرم از ڪنار زخم سینه‌اش بیرون می‌زد. گردنش را روی دستم نگه داشته بودم، ولی دیدم فایده‌ای نداشت. با هر نفس ناقصی ڪه می‌ڪشید، هق‌هقی می‌ڪرد و خون از زخم گردنش بیرون می‌جهید. تنش مثل یڪ ماهی تڪان می‌خورد. ڪاری از دستم ساخته نبود و فقط داشتم اسم خانم حضرت زهرا (س) را صدا می‌زدم. 🌷چشم‌های زاغش را نگاه می‌ڪردم ڪه حالا حلقه‌ای خون تویشان جا گرفته بود. خِرخِر می‌ڪرد و راه نفسش بسته شده بود. قلبم پاره‌پاره شده بود. لبخند ڪم‌رنگی روی لبانش مانده بود. در مقابل نگاه مطمئن، مصمم و زیبایش، هیچ دفاعی نداشتم. ڪم آورده بودم تحمل نداشتم. آرام ڪف قایق خواباندمش و پارو را به دست گرفتم ڪه دیدم به سختی انگشتش را حرڪت داد و روی سینه‌اش صلیبی ڪشید و چشمش به آسمان خیره ماند. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊 🤔🤔🤔 نماز تن هایی نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده، بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد، وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: «نمی‌آیی برویم نماز؟» پاسخ می‌دهد: «نه، همینجا می‌خوانم» آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«ان‌الصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی. و او که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند.سوال و جواب خبرنگار آمده بود و یقه یکی از نیروها را چسبیده بود که مصاحبه کند. از او پرسید: «برای چه به جبهه آمدی؟» در حالی که معلوم بود قصد دارد خبرنگار را سر کار بگذارد، گفت: «‌از سر بدبختی کْرَم (فرزندم)... چه می‌دانستم چه خبر است.» 😂😂😂 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 شهيد حسين كبيري تاریخ و محل شهادت 19/6/64 اشنويه گروه دفاع مقدس زندگینامه شهيد حسين كبيري، سال ۱۳۴۸ش در منطقه رهنان شهر اصفهان چشم به جهان هستي گشود. کودکي را در جمع مردم صميمي زادگاهش سپري کرد و تحصيلات خود را تا پايان سال پنجم دبستان با موفقيت به پايان رساند. سپس ضمن تحصيل در مدرسه شبانه به کار مشغول گرديد. حسين براي مدتي در يک صافکاري مشغول بهکار شد با پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي، به عضويت بسيج خميني‌شهر درآمد تا به اين وسيله، راهي ديار نور گردد؛ اما مسئولين با اعزام او مخالف بودند. بعد از مدتي، رضايت‌نامه‌اي نوشت و از پدر خواست تا با امضاء آن او را به سپاه عشق روح‌الله (ره) بفرستد. ولي چون پدر سواد خواندن نداشت، متن آن را خودش خواند و پدرش درحاليکه اشک مي‌ريخت، برگه رضايت‌نامه حسين را امضاء کرد و حسين راهي ميادين نبرد حق عليه باطل شد. او ۶ يا ۷ ماه در عرصه‌هاي نبرد جنگيد و سرانجام در عمليات قادر در تاريخ نوزدهم شهريورماه سال ۱۳۶۴ هجري شمسي در منطقه اشنويه در سن شانزده سالگي مجروح شد و هيچ‌گاه به عقبه بازنگشت درحاليکه اکثر دوستان او به اسارت بعثيان درآمدند. پيکر پاک شهيد حسين كبيري را سيزده سال بعد در سال ۱۳۷۷ش در گلزار شهداي رهنان به خاک سپردند. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌸 کلام شهدا 🌸 اي مردم مسلمان اين خون پاك شهيدان است كه پيچ و خم قلاب را صاف و هموار مي كند كه شايد با ريخته شدن اين خونهاي پاك كساني كه در ناداني هستند بهراه الله نماينده شوند و از شما مردم مسلمان و دوستان و آشنايان تقاضا مي كنم كه با انقلاب به حالت سستي برخورد نكنيد انقلاب هدف بزرگي را دنبال كرده است 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌻 سیره شهدا 🌻 از مهم ترين خصوصيات علي محبت زياد و درك بالايش بود.وقتي بچه دومم را باردار بودم (برادر شهيد كه 3 سال از او كوچك تر است)، باز به او محبت خاصي داشتم. وقتي كه اين بچه به دنيا آمد، علي ديگر روي زانويم نمي‌نشست‌. وقتي به او مي‌گفتم: چرا از روي زانويم بلند مي شوي‌؟ با همان لحن كودكانه اش به من مي فهماند كه نوزاد خيلي كوچك است و بايد به او توجه بيشتري بكنم.با آن سن كم،شعور بالايي داشت و مثل آدم بزرگ ها رفتار مي‌كرد و رفتارهاي بزرگ ‌منشانه از او سر مي‌زد. به قدري مهربان و دوست داشتني و مظلوم بود كه دايم نگرانش مي‌شدم و دلم برايش تنگ مي‌شد. برخي اوقات كه به مدرسه مي‌رفت‌، دنبالش مي‌رفتم و از دور نگاهش مي‌كردم تا دلم آرام بگيرد.هميشه در مدرسه يا كوچه،در يك گوشه‌اي ساكت و آرام مي ايستاد و هيچ حرفي ‌نمي‌زد، ولي در اطراف او بچه‌هاي‌مدرسه از شيطنت سر از پا نمي‌شناختند. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔻دوستان تا چند هفته 😊لبخند شهدایی😊 در کانال گذاشته نمی شود...
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد سيد اسد الله مدني تاریخ و محل شهادت 20/6/60 تبريز گروه شهید ترور زندگینامه آيتاللَّه سيداسداللَّه مدني در سال 1292 ش (1323ق) در روستايي در آذرشهر آذربايجان شرقي چشم به جهان گشود و در سنين جواني براي تحصيل علوم ديني به قم عزيمت نمود. وي پس از گذراندن دروس مقدماتي و سطح، در حدود چهار سال به تحصيل دروس فقه و اصول در محضر حضرت امام خميني(ره) مشغول شد. سپس راهي نجف اشرف گرديد و در جلسات درس حضرات آيات: سيدابوالحسن اصفهاني، سيد عبدالهادي شيرازي، سيد محسن حكيم و سيد ابوالقاسم خويي شركت نمود. آيتاللَّه مدني، سالها پيش از ورود به عرصه مبارزات سياسي، در مقابل افكار ضدديني كسروي مقابله كرده بود و با شهيد نواب صفوي همكاري داشت. با آغاز قيام مردمي ايران به رهبري حضرت امام خميني(ره) و تبعيد آن حضرت به نجف اشرف، آيتاللَّه مدني در كنار استاد و رهبر خود قرار گرفت و در ايام سفر به ايران، ضمن نام بردن از حضرت امام، رسالت و وظايف مردم مسلمان را در برابر رژيم پهلوي بيان ميكرد. آيت اللَّه مدني در سال 1350 به فرمان امام جهت تدريس علوم ديني به خرم آباد رفت و در آنجا حوزه علميه تأسيس نمود. چندي بعد بر اثر فعاليتهايي كه عليه رژيم ستمشاهي داشت به مدت بيش از سه سال به شهرهاي مختلف تبعيد شد و با اوجگيري انقلاب اسلامي، از تبعيد به قم بازگشت. اين روحاني مبارز، پس از پيروزي انقلاب به دعوت مردم همدان، راهي اين شهر گرديد و از طرف مردم اين استان به مجلس خبرگان قانون اساسي راه يافت. آيت اللَّه مدني پس از شهادت آيتاللَّه قاضي طباطبايي، نخستين امام جمعه تبريز، از سوي امام خميني(ره) به عنوان نماينده ولي فقيه و امام جمعه تبريز انتخاب شد و در اين سنگر به پاسداري و حراست از آرمانهاي انقلاب اسلامي همت گماشت. اين مجاهد نستوه سرانجام در بيستم شهريور 1360 ش برابر دوازدهم ذيقعده 1401 ق در 68 سالگي در همين سنگر پس از اقامه نماز در محراب نماز جمعه تبريز توسط منافقين به شهادت رسيد. و پس از تشييعي با شكوه در تبريز و قم، در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌻 کلام شهدا 🌻 براى شهادت و يا رفتن تلاش نكنيد براى رضاى او كار كنيد و بگوييد خداوندا نه براى بهشت كه و نه براى شهادت اگر تو ما هم در جهنمت بى اندازيد و فقط از ما راضى باشى براى ما كافى است . 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌸 سیره شهدا 🌸 يكى مى خواست بياد تهران. نمى دانم وزير دفاع آمريكا بود يا نماينده سازمان ملل؟ خبر آوردند كه شاه گفته «هيچ اتفاقى نبايد بيفته». همين حرف براى محمد كافى بود. گفت «بايد بيفته!» رفيقى داشت توى اصفهان. اسمش سلمان بود. توى اين جوركارها با هم ديگر بودند. خودش هم كه تهران بود. درست همان وقتى كه قرار بود هيچ اتفاقى نيفتد، يك هلى كوپتر توى اصفهان افتاد پايين، دو تا اتوبوس سفارت آمريكا توى تهران رفت رو هوا. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد مجيد حداديان تاریخ و محل شهادت 20/6/57 تهران گروه دفاع مقدس زندگینامه مجيد در سال 1336 در تهران ديده به جهان گشود. کودکي را در سايه پدر و مادر مهربانش سپري کرد و از تربيت صحيح اسلامي بهره مند گشت. سپس به تحصيل پرداخت و تا سال سوم دبيرستان درس خواند. مجيد سپس مشغول به کار شد و در زمينه مکانيکي به کسب تجربه پرداخت. او حاکميت طاغوت را مانع اجراي احکام دين مي دانست لذا به جمع انقلابيون پيوست. مجيد به ورزش علاقه فراواني داشت و در کشتي صاحب سبک بود. در راه اندازي تظاهرات از ديگران پيشي مي گرفت و عاشق شهادت بود. در روز بيستم شهريور ماه سال 1357 همراه عده اي از مردم تهران به سوي سرچشمه حرکت کرد تا جمع به مخالفان رژيم بپيوندد که هدف تير جيره خواران طاغوت قرار گرفت ودر بيست و يک سالگي به شهادت رسيد. مزار شهيد مجيد حداديان در بهشت زهرا (س) قرار دارد. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌻 کلام شهدا 🌻 در هیاهوی زندگی متوجه شدم که چه دویدن‌هایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالی‌که گویی ایستاده بودم ، چه غصه‌هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد اما دریافتم که کسی هست که اگر بخواهد می‌شود وگرنه ، نمی‌شود . کاش نمی‌دویدم ، نه غصه می‌خوردم ، فقط او را می‌خواندم 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌼 سیره شهدا 🌼 اخلاق و رفتار سیف الله خیلی محمدی بود. همیشه متبسم بود و در سخت ترین لحظات هم خندرو و بشاش بود. هرگز او را گرفته و ناراحت نمی دیدی. در اوج لحظات سخت هم لبخند به لب داشت. خنده ها و لبخند هایش معروف بود. محال بود او را عبوس و گرفته ببینی. بسیار کریم و بخشنده هم بود. مخلص و بی ادعا. همه کارهایش، همه افعال و اقوالش برای رضای خدا بود... خیلی کم عصبانی می شد و همان عصبانیتهای بسیار کم او عینا مصداق «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» بود. هر چقدر که با خانواده اش و با پاسدارها و بسیجی ها مهربان و متواضع و خوش برخورد بود، با دشمنان انقلاب و امام، خشن و شدید و سخت گیر بود. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❤️ رفتار نبوی ❤️ 🔻ماجرای زیبای مواجه شدن رهبر انقلاب هنگام کوهنوردی با دختری که سگی در آغوش داشت... 🔸«سید مظاهر حسینی»، مدیرکل تشریفات دفتر مقام معظم می گوید: در برنامه کوهنوردی، ایشان به دختری برخورد که سگی در بغل داشت. شاید اگر هرکدام از ما بودیم به او تذکر می‌دادیم که این سگ نجس است؛ یا ممکن است باعث بیماری شود. اما ایشان رو کرد و از آن دختر خانم پرسید: ✍اسم سگت چیست؟ چقدر دوستش داری؟ سپس گفتند: خب احکام نگهداری از سگ را هم می‌دانی؟ چند نمونه را برایش گفتند و سپس منبعی را معرفی کردند تا به آن رجوع کند و بخواند. دختر جوان که از این نحوه برخورد اشک بر دیدگانش جاری شده بود، گفت: من چطور بگویم شما را دیده‌ام. رهبری چفیه خود را به او هدیه دادند. این دختر 2 روز بعد با دفتر تماس گرفت و گفت: به آقا بگویید بنده ارادتمندشان هستم. ✍آن منبعی راکه معرفی کردند را خواندم واحکام نگهداری سگ را یادگرفتم وفهمیدم که سگ طبق حکم خدا نجس است که نباید آنرا داخل خانه یا اتوموبیلم بیاورم واگر بدنش خیس باشد دراثرتماس ایجادنجاست میکند که نباید آنرا لمس کنم واگر ظرفی را با زبان لیس بزند فقط با آب کشیدن پاک نمیشود ٬ باید برای طهارت آن وبرای از بین بردن میکربهای بزاق دهانش ٬ قبل از آب کشیدن هفت بار با خاک ضدعفونی کنم... 🌷این است برخورد با منکر که بازگو کننده معروف باشد اگر میگوییم جانم فدای رهبر باید بتوانیم مثل ایشان باشیم.. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد ناصر ضيغمي تاریخ و محل شهادت 20/6/65 جزيره مجنون گروه دفاع مقدس زندگینامه در سال 1341 درشهر «کبودرآهنگ» از توابع استان همدان چشم به جهان گشود، پدر و مادر ناصر شادي حضورش را جشن گرفتند و با عشق و علاقه او را در دامان خويش پروراندند.از همان آغاز در دوران کودکي حلاوت ايمان بر کام جانش ريخته شد. ناصر در دوران نوجواني در کنار درس و تحصيل به پدر و مادرش کمک مي‌کرد همزمان با اوج‌گيري مبارزات مردم عليه رژيم شخصيت الهي و حماسي او باعث شد که حتي لحظه‌اي در دفاع از اسلام از پاي ننشيند. ناصر پس از اخذ ديپلم به مرکز تربيت معلم رفت و در آنجا مشغول تحصيل شد. پس از پيروزي انقلاب به شغل معلمي در مناطق دورافتاده پرداخت، همزمان با آغاز جنگ تحميلي سنگر تدريس را رها نمود و لباس جهاد بر تن کرد و به صف رزمندگان اسلام پيوست، مدتي بعد، سمت مسئوليت تبليغات تيپ انصار‌الحسين (ع) را بر عهده گرفت.ناصر ضيغمي سردار سپاه اسلام پس از سال‌ها مبارزه در تاريخ 20/6/1365در جزيره مجنون به شهادت رسيد و در کنار ديگر عاشقان درگاه حق تعالي در ضيافت کروبيان شرکت کرد. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌻 کلام شهدا 🌻 در هیاهوی زندگی متوجه شدم که چه دویدن‌هایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالی‌که گویی ایستاده بودم ، چه غصه‌هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد اما دریافتم که کسی هست که اگر بخواهد می‌شود وگرنه ، نمی‌شود . کاش نمی‌دویدم ، نه غصه می‌خوردم ، فقط او را می‌خواندم 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌼 سیره شهدا 🌼 اخلاق و رفتار سیف الله خیلی محمدی بود. همیشه متبسم بود و در سخت ترین لحظات هم خندرو و بشاش بود. هرگز او را گرفته و ناراحت نمی دیدی. در اوج لحظات سخت هم لبخند به لب داشت. خنده ها و لبخند هایش معروف بود. محال بود او را عبوس و گرفته ببینی. بسیار کریم و بخشنده هم بود. مخلص و بی ادعا. همه کارهایش، همه افعال و اقوالش برای رضای خدا بود... خیلی کم عصبانی می شد و همان عصبانیتهای بسیار کم او عینا مصداق «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» بود. هر چقدر که با خانواده اش و با پاسدارها و بسیجی ها مهربان و متواضع و خوش برخورد بود، با دشمنان انقلاب و امام، خشن و شدید و سخت گیر بود. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد ناصر ضيغمي تاریخ و محل شهادت 20/6/65 جزيره مجنون گروه دفاع مقدس زندگینامه در سال 1341 درشهر «کبودرآهنگ» از توابع استان همدان چشم به جهان گشود، پدر و مادر ناصر شادي حضورش را جشن گرفتند و با عشق و علاقه او را در دامان خويش پروراندند.از همان آغاز در دوران کودکي حلاوت ايمان بر کام جانش ريخته شد. ناصر در دوران نوجواني در کنار درس و تحصيل به پدر و مادرش کمک مي‌کرد همزمان با اوج‌گيري مبارزات مردم عليه رژيم شخصيت الهي و حماسي او باعث شد که حتي لحظه‌اي در دفاع از اسلام از پاي ننشيند. ناصر پس از اخذ ديپلم به مرکز تربيت معلم رفت و در آنجا مشغول تحصيل شد. پس از پيروزي انقلاب به شغل معلمي در مناطق دورافتاده پرداخت، همزمان با آغاز جنگ تحميلي سنگر تدريس را رها نمود و لباس جهاد بر تن کرد و به صف رزمندگان اسلام پيوست، مدتي بعد، سمت مسئوليت تبليغات تيپ انصار‌الحسين (ع) را بر عهده گرفت.ناصر ضيغمي سردار سپاه اسلام پس از سال‌ها مبارزه در تاريخ 20/6/1365در جزيره مجنون به شهادت رسيد و در کنار ديگر عاشقان درگاه حق تعالي در ضيافت کروبيان شرکت کرد. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌹سردار شهید حاج حمزه کاظمی🌹 🌷سیره شهدا🌷 💠با همه به مهربانی رفتار میکرد💠 بین دوستان به مهمان نوازی معروف بودن، همیشه در مهمانی ها اول به بچه ها غذا میدادن بعد به بزرگترها، در کارهای خیر بخصوص ازدواج جوانان همیشه پیشقدم بودن و تا جایی که امکان داشت کمکشان میکرد، تاکید زیاد در نماز اول وقت داشتند، ارادت بسیار زیادی به رهبر عزیزمان داشتند و همیشه پیرو خط امام و رهبری بودند. راوی: همسر شهید ➖🔺➖🔹🔹➖🔺➖ 🌷 @byadshohada🌷 ➖🔺➖🔹🔹➖🔺➖ بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد.
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد محمد خياباني تاریخ و محل شهادت 21/6/1299بريز گروه شهيد قبل از انقلاب زندگینامه روحاني مجاهد، شيخ محمد خياباني در سال 1259 ش (1297 ق) در خامنه در نزديكي تبريز متولد شد. وي پس از فراگيري علوم مقدماتي، از محضر حضرات آيات سيد ابوالحسن انگجي و ميرزا عبدالعلي، فقه و اصول و هيئت و نجوم را آموخت و پس از مدتي به تدريس پرداخت. زندگي شيخ محمد خياباني پس از پيروزي مشروطه در سال 1285 ش، با تأسيس انجمن ايالتي در تبريز، وارد مرحله تازهاي گرديد و در جريان محاصره تبريز، در دفاع از شهر نقش مهمي ايفا كرد. در زمان خياباني اوضاع جهان اسلام و به ويژه ايران، به خاطر دخالتهاي بيگانگان از جمله روسيه، انگليس و آلمان، بسيار آشفته و تأسفانگيز بود. پس از خلع محمدعلي شاه از سلطنت، خياباني در سي سالگي به عنوان نماينده مردم تبريز راهي مجلس شوراي ملي گرديد. او با اولتيماتوم روسيه در مجلس دوم مخالفت كرد و همچنين با قرارداد استعماري وثوقالدوله با دولت انگلستان (قرارداد 1919) نيز به مبارزه برخاست. شيخ محمد خياباني، از آنجا كه حكومت مركزي را ضعيف و وابسته ميديد، ايجاد يك تحول اساسي در سيستم حكومت ايران و احياي آزادي را گام نخست براي خانه تكاني ايران و بيرون راندن اشغالگران خارجي ميدانست. ولي برداشتن گام اول را از طريق مذاكره سياسي امكانپذير نميشمرد و تنها راه را در قيام و مقاومت دليرانه در برابر استبداد و دخالت خارجي ميدانست. از اين رو، بعد از قبول قرارداد 1919 م از سوي دولت ايران، در تبريز دست به قيام زد. وي در جريان اين قيام كه از 17 فروردين 1299 شمسي، آغاز شد، نهادهاي دولتي تبريز را به تصرف خود درآورد و شهر را از دست دولتيان خارج ساخت. قيام پيروزمندانه مردم تبريز به رهبري شيخ محمد خياباني، بيش از پنج ماه ادامه داشت اما به دليل خيانت كساني كه قول همكاري داده بودند، كم بودن نيروها و حضور قواي قزاقخانه در كنار شهر تبريز و همكاري آنها با حكومت مركزي، اين قيام به شكست منجر شد. سرانجام با ورود نيروهاي دولتي، قزاقان به فرمان مُخبرالسلطنه فرستاده ويژه مشيرالدوله، صدراعظم وقت، شيخ محمد خياباني را در 21 شهريور 1299 برابر با 29 ذيحجه 1338ق در چهل سالگي به شهادت رساندند و او را در گورستان سيد حمزه تبريز به خاك سپردند. بعدها، آن گورستان به مدرسه تبديل شد و پس از ويراني مدرسه، مقبره خياباني هم از بين رفت. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌻 کلام شهدا 🌻 در پاک کردن نفس خود جدیت به خرج دهید که وقت تنگ است. شهيد محمد رضا حسيني 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌼 سیره شهدا 🌼 پیش از به كارگیرى نیروهاى رزمى در عملیات طریق القدس، هشتصد نفر نیرو براى جانفشانى و ایثار برگزیده شدند. این نیروها از پرتوانترین، مجربترین و مشهورترین نیروهاى جمهورى اسلامى بودند. رزمندگان اسلام، ساعت 4 صبح از عقبه دشمن، وارد عمل شدند. پیش از عملیات، یك روحانى، همراه 50 نفر از نیروهاى شهادت طلب، خود را روى مینها انداختند و راه عبور رزمندگان را باز كردند. من شاهد شیرجه رفتن آن روحانى عزیز بودم كه خود را روى مین انداخت. دیگر نیروهاى شهادت طلب هم روى مین رفتند و همگى به فیض شهادت نایل شدند. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊 😜لگد بر یزید! بعد از نوشیدن آب، یکی یکی، لیوان خالی را به سقا می‌دادیم. او اصرار داشت عبارتی بگوئیم که تا حالا کسی نگفته باشد و برای همه هم جالب باشد. یکی می‌گفت: «سلام بر حسین (ع)، لعنت بر یزید» دیگری می‌گفت: «سلام بر حسین (ع)، لعنت بر صدام» اما از همه بامزه ‌تر عبارت: «سلام بر حسین (ع)، لگد بر یزید» بود که برای همه بسیار جالب بود. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهيد ميرزا ابراهيم خويي تاریخ و محل شهادت 22/6/1286 خوي گروه شهيد ترور / قبل از انقلاب زندگینامه آيتاللَّه حاج ميرزا ابراهيم بن حسين خويي معروف به علامه خويي در حدود سال 1210ش (1247ق) در شهر خوي به دنيا آمد. وي پس از طي مقدمات و سطوح، راهي حوزه علميه نجف اشرف شد و در محضر عالماني همچون شيخ مرتضي انصاري و سيدحسين كوه كمرهاي، به مدارج والايي در علم دست يافت. علامه خويي همچنين از استادان نامآوري همچون شيخ محمدحسين كاظمي و شيخ مهدي نجفي كاشف الغطا، روايت ميكرد. او داراي جود و بخشش و علوّ طبع و مناعت نفس و انفاق في سبيلاللَّه بود و ثروت قابل توجهي كه از پدرانش به او رسيده بود در راه خدا انفاق كرد. از اين عالم رباني آثار متعددي بر جاي مانده كه حاشيه بر رسائل شيخ انصاري، شرح نهجالبلاغه موسوم به الدُّرَّةُ النّجفيه و شرح چهل حديث از آن جمله است. علامه خويي در زمان خود، به عنوان مجتهد بزرگ شهر، مورد احترام فوقالعاده مردم بود و افراد در مسائل گوناگون به ايشان رجوع ميكردند. حاج ميرزا ابراهيم خويي سرانجام در بيست و دوم شهريور 1286ش برابر با ششم شعبان 1325ق در جريان مربوط به حوادث مشروطه در هفتاد و شش سالگي در خوي به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپرده شد. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌻 کلام شهدا 🌻 خداوندا، انجام دادن حسنات چقدر آسان است و نگه داشتن آن چقدر مشکل. خداوندا آنقدر فرصتم نده تا این جهادی که به کمک تو در راه تو انجام داده ام، با ریا و دورویی از بین ببرم. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆