🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
آرام دل
بچه تا مادرشو میبینه آروم میشه، چون مادر ازش مواظبت میکنه و بهش محبت میکنه و نمیذاره کسی اذیتش کنه. اما همین بچه وقتی بزرگ میشه کمکم دچار استرس میشه، دیگه آرامش نداره. علتش اینه که دیگه مادری در کار نیست یا اگه هم هست نمیتونه مشکلاتشو حل کنه. مشکلات اون قدر بزرگ و جدی شدن که از دست پدر و مادر و بقیه آدمها کاری ساخته نیست. این جا فقط خدا میتونه به داد ما برسه. خودش میگه یادم کنید آروم میشید.
أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
بدانید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد
(بخشی از آیه 28 رعد)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور.
اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #پویش_حجاب_فاطمے
تبیین حجاب با فیلم خارجی بیگانه ای در میان ما
فیلم سینمایی بیگانه ای در میان ما، نشان می دهد که خانواده های یهودی که در آمریکا زندگی می کنند، دختر و پسر خود را می خواهند به دانشگاه بفرستند و برگردند، بین آنها در اتوبوس پرده می کشند. 😟
در این فیلم نهی از منکر به خوبی به تصویر کشیده شده است و شخصیت خانم این فیلم در انتهای فیلم حجاب را می پذیرد.
نهی از منکر به خوبی در این فیلم تبیین شده است. 😐
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :2⃣6⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
شنبه ۲۴ تیر ۱۳۶۸ ـ تکریت ـ اردوگاه ۱۶
کنار در ورودی سوله نشسته بودم. سیدعلی آشنا در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از کنارم رد شد. سیدعلی آدمِ تودار، عاطفی و با محبتی بود. صدایش زدم و گفتم: سیدعلی! چیه، چرا ناراحتی؟ علاقهی خاصی به من داشت. مدتی بود به عنوان ارشد سوله انتخاب شده بود. آمد کنارم نشست و گفت: آقا سید! اون پشت سوله یه قضیهای رو دیدم که نتونستم جلوی خودمو بگیرم. بهش گفتم: گفتنی است؟ گفت: ستوانیار اسداللّه پناهی بچهی اصفهان رو میشناسی؟ گفتم: آره، میشناسمش! گفت: اونو پشت سوله دیدم نشسته، مسواکی دستشِ، داره نگاش میکنه و گریه میکنه، جلو رفتم و گفتم ستوان پناهی! تو چرا گریه میکنی؟ شما بزرگترها باید مقابل مشکلات و سختیها صبور و محکم باشید، به ما کوچکترها روحیه بدید، مثل اینکه یکی باید بیاد به خودتون دلداری بده!
ستوان پناهی مسواکی رو که دستش بود، بهم نشون داد. روی مسواک نام دخترش حک شده بود، گفت: علی آقا! من آدم تودار و محکمیام، تو ارتش خدمت کردم، سختی زیاد دیدم، اما کم آوردم. روزی که از خانه خداحافظی کردم و اومدم جبهه، دخترم عاطفه بهم گفت: بابا! برگشتی واسم یه مسواک بخر. گفتم چشم دخترم، حتماً برگشتنی برات مسواک میخرم! این مسواک رو واسه اون خریدم، اما دیگه برگشتی در کار نبود، اسیر شدم و اون هنوز منتظرِ این مسواکه! این را که گفت یاد شهید پیران مستوفیزاده افتادم. پیران دو روز قبل از شهادتش بهم گفت: روزی که از خانه میآمدم جبهه، پسرم یاسر دنبالم میآمد و زیاد گریه میکرد. هر کاری کردم برنمیگشت. برای اینکه او را آرام کنم تا برگردد خانه، بهش گفتم: پسر گلم! میرم دهدشت برات پیراهن بخرم، زود برمیگردم.¹ سیدعلی که با دیدن این صحنهی عاطفی اشکش درآمده بود، گفت: علی آقا! خیلی دلم واسه عاطفهام تنگ شده، فکر میکنم دیگه هیچ وقت عاطفه رو نبینم!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌷 بسم رب الشهداء و المدافعین🌷
#شهـید بابک نوری هـریس میگفتند:
منتظرانِ مــهـدی(عج)
باید که در عصر غیبت ،
منتظر باشند بر❤ شـهـادت ❤ ...
✋ سلام بر یاران مهـــدی (عج)
🌷 شادی روح شــهدا صلوات +وعجل فرجهم🌷
سلام #صبحتون_شهدایی
#شهید
#شهدا
#مدافعان_حرم
#لبیک_یا_زینب_سلام_الله_علیها
#شهید_بابک_نوری_هریس
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌹🌹
#یاری_واقعی_منتطران
💢وجود #مقدس امام عصر(حج)، نیازمند یاری #واقعی از سوی منتظران است نه سخنی که صرفا لقلقه زبان ها باشد.
💢 و جنبه ادعای #همراهی حضرت(عج) بعد از #ظهور را کند.
💢 #منتظر واقعی کسی است که قبل از ظهور، #طعم انتظار را چشیده باشد و #حقیقتا در حد خود تلاش کرده باشد تا زمینه مناسب برای #ظهور را فراهم کند.
┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 خاطره ای عجیب از زبان شهید تهرانی مقدم پدر موشکی ایران
🔺استخاره کردیم و موشک را شلیک کردیم
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🗓۳۱ خرداد ۱۳۶۰ - سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران🌷
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
💠 خاطره ای از دکتر چمران:
⚪️ اوج عصبانیت شهید چمران
▫️دکتر بعد از این که تیر خورد و عملش کردند دیگر نمیتوانست خط برود.
سربازی به نام "عسگری" او را با ماشین ستاد میآورد.
عسگری همیشه در آن جادههای پر از چاله با سرعت ۱۷۰ میرفت.
بالاخره همین سرعت زیاد کار دستش داد و یکبار تصادف کرد
و ماشین را درب و داغان کرد
و به همین دلیل سه روز فراری بود.
بچهها که بخاطر تذکرهای پی در پی به او برای سرعت زیادش عصبانی بودند بالاخره او را پیدا کردند و کشان کشان پیش دکتر آوردند.
حسابی ترسیده بود.
دکتر تا او را دید گفت:
▪️«خودت طوری نشدی عزیز؟»
او که انتظار هر عکس العملی جز احوالپرسی را داشت جواب داد:
▫️«نه؛ طوریم نشده.»
دکتر به او گفت:
▪️«پس ببر ماشینو تعمیر کنند، دیگه هم تند نرو لطفاً.»
☀️ این اوج عصبانیت و خشم او بود!
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🚨 اقدام بی سابقه واشنگتن پست😳
💢 انتشار یک مقاله در واشنگتن پست در حمایت از حجاب و بیان حقایق آن؛
♨️ حجاب نه به معنای پوشیدن مقنعه است و نه تنها برای زنان است.
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :3⃣6⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
سهشنبه ۲۷ تیر ۱۳۶۸ ـ تکریت ـ اردوگاه ۱۶
امروز به خاطر مداحی روز قبل، حبوش نگهبان جدید عراقی قرار بود تنبیهام کند. علی آقایی ارشد سعی سوله کرد میانجیگری کند تا اذیتم نکند. حبوش اولین کابل را که به کمرم کوبید، برای اینکه کتکم نزند، بهش گفتم: سیدی! به نظر تو بچه زدن داره؟ 😂 حبوش به فاضل که مترجم بود، گفت: هذا شی گول؟ (این چه میگه) فاضل به حبوش گفت: سیدی! میگه مگه بچه زدن داره؟ حبوش برای لحظاتی خیرهام شد و به فاضل گفت: بهش بگو برو من کاریت ندارم، اما شفیق عاصم حسابت رو میرسه!
بعد از آمار شب میثم سیرفر چشم درد شدیدی داشت. حاج سعداللّه که خیلی به او علاقه داشت، سراغ نگهبانِ سوله رفت و قُرص مُسکن میخواست. دست خالی که برگشت ناراحت بود. حاجی که میثم را میثم تمار صدا میزد تا نیمههای شب بر بالین میثم نشسته بود. بیشتر وقتها به میثم میگفت: آزاد که شدیم و رفتیم ایران بیا دامادم شو. حاجی میگفت: تو بیمارستان ۱۷ تموز با اینکه آب به مقدار کافی بود، میثم سیر آب نمیخورد. آب خوردنش در حد رفع عطش بود. وقتی بهش میگفتم: بندهی خدا تو چرا در حد بخور و نمیر آب و غذا میخوری؟ میگفت: حاجی! اگر بخوام سیر آب و غذا بخورم، بچهها باید روزی دو، سه بار منو ببرن توالت. براشون زحمت میشه، کمتر که بخورم روزی یکبار مزاحمشون میشم. این طوری کمتر اسباب زحمت بچهها میشم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴 #پروردگار_مچ_نمیگیرد
💠در یک #روایتی است که مرحوم میرزا جواد اقای #ملکی تبریزی در کتاب المراقباتشون نقل کرده،خداوند متعال می فرمود:یا داوود « لَو عَلِمَ المُدبِرونَ اَنی کَیفَ اشتیاقی بِهِم لَماتوا شَوقاً علیه»اگر آن کسانی که پشت به من خدا کردند،بدانند که من چقدر مشتاقشان هستم،از شوق من می میرند.
💠گفت:سایه ی معشوق اگر افتاد برعاشق چه شد؟/ ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود.
💠 مامحتاج او هستیم اما انگار خداوند متعال ناز بنده هایش را می کشد برای اینکه #رحمت و عنایت بهشون داشته باشد.
💠پروردگار ما پروردگاری است که #مچ نمی گیرد،بلکه #دست می گیرد برای #رشد و برای بلند کردن انسان ها،کم و کوچک مارا زیاد می دهد.
« یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ »به بزرگی و عظمت خودش نگاه می کند،اگر کمی هم در #خونش بیاری ،پروردگار #زیاد می دهد.
#استاد_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ڪلیپ
سید ناصر حسینی پور نویسنده کتاب پایی که جا ماند همراه با ۴ برادر و پدر خود در دوران دفاع مقدس از مرزهای ایران اسلامی دفاع کردند.
#پایی_که_جا_ماند
#سید_ناصر_حسینیپور
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
شکر نعمت
اگه کسی یه لیوان آب دستمون بده کلی ازش تشکر میکنیم. اما نوبت خدا که میرسه اصلاً تشکر کردن یادمون میره. آب و لیوان و کسی که آب دست ما میده همه از خداست. اگه بخواهیم نعمتهایی رو که خدا بهمون داده بشمریم باید تا مدتها بشمریم! خدا خودش خیلی ساده بهمون گفته اگه برای نعمتهایی که بهتون دادم شکر کنید خیلی بیشتر بهتون میدم. حتی همین لب و دهنی هم که میخواهیم باهاش شکر خدا کنیم از خداست، جالبه، نه؟
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ
اگر شکر کنید نعمت شما را بیشتر میکنم
(بخشی از آیه 7 ابراهیم)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⭕️ سیلی حاج احمد به وزیر دفاع سوریه
🔹 در سال ۱۳۶۱ #حافظ_اسد رییس جمهور وقت سوریه بود که وی برای دفاع از کشورش از ایران تقاضای نیرو کرده بود. بعد از ارسال نیرو به سوریه مقامات سوری در نبرد قوای ایرانی با #ارتش_اسرائیل خلل ایجاد کرده و قدرت مانور آنها در میدان جنگ را محدود میکردند. به دنبال این موضوع #حاج_احمد_متوسلیان چندین بار با #رفعت_اسد (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) ملاقات داشت و چندین بار در مورد علت کارشکنی دولت سوریه در این زمینه وی را بازخواست کرده بود.
در یکی از این دیدارها عموی بنده حین گلایه گذاری از رفعت اسد از کوره در رفته و یک #کشیده به گوش وزیر دفاع سوریه می زند. پس از این قضیه #حاج_احمد گزارشی مبنی بر عدم همکاری قوای سوری در جنگ با #رژیم_صهیونیستی خدمت حضرت امام ارسال میکند و ایشان هم دستور بازگشت رزمندگان ایرانی را صادر می فرمایند و در پیامی خطاب به آنها می گویند؛ برگردید #راه_قدس_از_کربلا_میگذرد باید به جنگ خودمان با #صدام برسیم.
—(روای: حامد متوسلیان برادرزاده سردار سرلشکر #حاج_احمد_متوسلیان )
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
یکبار سعید خیلے از بچهها ڪار ڪشید. فرمانده دستہ بود.
شب برایش جشن پتو گرفتند.
حسابے کتکش زدند.
من هم ڪه دیدم نمےتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تاشاید کمےڪمتر کتک بخورد!
سعید هم نامردے نڪرد، بہ تلافےآن جشن پتو، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت.
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچهها خوابند. بیدارشان ڪرد و گفت:
اذان گفتند چرا خوابید؟
گفتند ما نماز خواندیم!!!
گفت الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید؟؟
گفتند سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من براے
نمازشب اذان گفتم نه نماز صبح!
🌷شهید سعید شاهدے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌄 در ایالت های آمریکا قوانین پوشش در اماکن عمومی(مدرسه،دانشگاه،محل کار و بازار و..)
موجب پرهیز از پوشیدن لباس های تنگ و پاره و ناجور و آرایش با فرم خاص شده که در صورت مشاهده، افراد اول جریمه و درصورت تکرار دستگیر میشوند!
مسأله پوشش در ایران نباید سرسری گرفته شود.
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :4⃣6⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
سهشنبه ۳ مرداد ۱۳۶۸ ـ تکریت ـ اردوگاه ۱۶
علی آقایی تنها اسیری بود که برای افسران و نگهبانهای عراقی، احترام نظامی بجا نمیآورد. علی به قانون خودش پایبند بود، این را همیشه میگفت. یکی از قوانین حاکم بر اردوگاه، احترام نظامی به افسران و نگهبانها بود. در اردوگاه وقتی آنها از کنارمان رد میشدند، باید احترام نظامی بجا میآوردیم. من و محمدکاظم به خاطر نداشتن پا از این قانون مستثنی بودیم. علی برای ستوان فاضل احترام نظامی بجا نیاورد. قبلاً یکی، دوبار ستوان فاضل با صحبتهایش علی را تحقیر کرده بود. علی در جوابش گفته بود: ما ایرانیها همان آدمایی هستیم که در اوج تحریمهای نظامی، موشک رها شده از هواپیمای شما رو بر فراز خلیج فارس در حال اصابت به هدف منفجر کردیم!
ستوان فاضل از علی متنفر بود. علی پیه همه چیز را به تنش مالیده بود. به خاطر حرفهایی که میزد زیاد کتک میخورد؛ بجا نیاوردن احترام نظامی که جای خودش را داشت. ستوان فاضل از علی پرسید: چرا مثل بقیه اسرا احترام نظامی نمیذاری، این قانونشکنی برات گرون تموم میشه! علی آدمِ رُک، نترس و بی پروا بود. هر وقت از او میخواستم با عراقیها لج نکند و تابع مقررات اردوگاه باشد، حرف خودش را میزد. وقتی ستوان فاضل دلیل مقید نبودنش به احترام نظامی را پرسید: علی بهش گفت: سیدی! من یه فرماندهای دارم به نام محسن رضایی، او به من یاد نداده برای عراقیا احترام نظامی بجا بیارم! ستوان فاضل که عصبانی بود، گفت: ابله، یادت داده بیادب باشی؟ علی گفت: نه، یادم داده خوب بجنگم و اسیر نشم که شدم.
وقتی عراقیها دست از ضرب و شتم علی برداشتند، با سر صورت کبودش به ستوان فاضل گفت: یه علت دیگه هم داره که براتون احترام نظامی نمیذارم!
ستوان فاضل منتظر بود ببیند چه میگوید. علی به فاضل گفت: ستوان! پا نکوبیدن من ریشه در تولی و تبری داره. دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، شما دشمنان خدا و اهلبیت رسولاللّه هستید!
ستوان فاضل دستور داد او را در قفس مخصوص حبس کنند.
به دستور سروان خلیل فرمانده اردوگاه، قفس فلزیای به عرض نیم متر و طول یک متر درست کرده بودند. چیزی شبیه قفسهای فلزیِ مرغی. این قفس بین سولهی یک و دو در انتهای ضلع شمالی سولهی ما قرار داشت. نردهکشیهای این قفسِ تنگ از میله گرد بود. در اسارت، دو بار آن قفس فلزی را تجربه کردم. نمیتوانستیم داخل قفس دراز بکشیم. آخرین بار به جرمِ مداحیِ روزِ اربعین امام که مصادف شد با سالگرد به قدرت رسیدن حزب بعث، در آن قفس زندانی شدم. روزهای بعد که علی آقایی از آن قفس خلاص شد، بهش گفتم: علی! قفس چطور بود؟ علی گفت: هرچه قفس تنگتر باشه، آزادی شیرینتره!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌼🍂🍃
🍂
🍃
#دلنوشتـــــہ
سینـــــہاٺ
خود، سنگـــــر اسٺ!
پس قوے دارش،
ڪه "اَلقَلْبُ حَــرَمُاللّه.."🍃✨
و حرمُاللھــــــــــے،
ڪه مأواے عشـــ❤️ــقِ إلھے گردد،
باید ڪه امـــــن باشد..
ڪافےست،
سلاحِ تقوایـــٺ را
همیشه پـــــــُر نگه دارے!👌
#خدایا_نگهبـــــان_دلم_باش
#صبحتون_شهدایی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فـرازےازوصیتنــــــامــه 🇮🇷
خدايا اي كاش من هفتاد بار زنده ميشدم و دوباره در سنگر تكه تكه ميشدم، مگر نه اينكه هميشه در زيارت وارث ميخوانيم كه: « #يا_لَيتَناڪنـّا_مَعڪم_فأفوزَ_فوزاً_عظيماً» حالا آمادهام ,خدايا ميخواهم به فیض عظيم شهادت برسم، كمكم كن اي مولاي من.
🔅فرمانده طرح و عملیات لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع)🔅
#شهیـــدحســنتـاجــوڪــــــ
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@ostad_aali110.mp3
2.22M
🔊فایل صوتی #کوتاه
🔰عظمت مقام مادر❗️🔰
#استاد_مسعود_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
◽️خودخواهی و غرور از مواردی بود که علی به هیچ وجه گرفتار آنان نمیشد، از دست مزدی که داشت با اجازه والدین به نیازمندان کمک میکرد و رفتار نیکش با همسایهها از خصوصیات بارز او بود.
◽️چند فرزند یتیم در همسایگی آنها بودند که علی همواره نگران آنان بود و مرتب از خانواده اش میپرسید "سراغی از آنها گرفتهاید، آیا شامی برای خوردن دارند و دائم میگفت از آنها خبر بگیرید"، یک روز هم تمام پسانداز خود را به مادر بچهها داد. در انجام وظایف او کوتاهی نبود و دل رحمی او همیشه جلب توجه میکرد.
#شهید_سیدعلــــی_توکلــــی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆