🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢 قسمت دویست و هفتاد و سوم
گروگان یا طعمه موشکهای آمریکایی؟
از حدود یه سال پیش که از اردوگاه تکریت ۱۱ تبعید شده بودیم، گاه و بیگاه زمزمههایی از بعثیا شنیده میشد که شما هیچ وقت رنگ ایران رو به چشمتون نمیبینید و به خاطر همۀ خلافکاریاتون که همیشه باعث دردسر بودید محاکمه و بعنوان گروگان برای همیشه تو عراق باقی میمونید و هر وقت خواستیم شما رو تو همین اردوگاه دفن میکنیم.
این کار از اونا بعید هم نبود. بعد از گذشت ۴۲ ماه از اسارتمون هنوز هیچ نام و نشانی از ما نبود و همچنان مفقودالاثر بودیم. نه ایران از ما خبری داشت و نه صلیب سرخ. بعثیا توی این مدت با تعدادی از رفقامون همین کارو کرده بودن و تعدادی رو زیر شکنجه و تعدادی هم بعلت بیماری و عدم رسیدگی شهید کرده بودن و تو عراق دفن شدن. اصل قضیه که در نظر داشتن گروه تبعیدی ما رو که بقول خودشون از «مُشَعوِذین» یعنی شلوغکارای اردوگاهای مختلف بودیم رو بعنوان گروگان و بعنوان یه برگ برنده برای امتیاز گرفتن از ایران نگه دارن ، تقریبا محرز بود و این باعث میشد موجی از نگرانی در بین بچه ها ایجاد بشه.
حالا زمزمۀ جدیدی بگوش میرسید که میخوان این گروه ۶۰۰ نفره ما رو سر به نیست بکنن و بجای ما تعدادی از منافقین رو بفرستن ایران. این قضیه رو تعدادی از بچهها شنیده بودن، اما به هر حال نگرانی از تبادل نشدن و باقی موندن تو چنگال بعثیها به عنوان گروگان یه نگرانی جدی بود و قضیه دیگه که بچه ها رو نگران میکرد، شروع جنگ بین آمریکا و عراق بود که هر روز داشت احتمالش بیشتر میشد. ما هم که داخل یه پادگان زرهی بودیم و اگه جنگ شروع میشد اولین موشکها می خورد توی کَلۀ ما. بعضی وقتا بچه ها با طنز و شوخی که پشت سرش موجی از نگرانی نهفته بود، میگفتن ۴ سال زیر کابل و شکنجه بعثیا دوام آوردیم، حالا اگه جنگ شروع بشه باید بمب و موشکای آمریکا رو بغل کنیم.
خدا خدا می کردیم زودتر تبادل شروع بشه. میدونستیم با شروع جنگ ما آماج موشکای آمریکایی قرار میگیریم چون که تمومی اردوگاهای اسرای ایرانی داخل پادگانای نظامی عراق قرار داشتن و بمب و موشک که نمیتونه تشخیص بده این ایرانیه و اون عراقیه. تازه بدتر ازین میدونستیم آمریکاییا بدشون نمیومد که ماها رو قتل و عام کنن و گناهشو بندازن گردن صدام و بِگن که ما نمیدونستیم اسرای ایرانی توی این پادگانا بودن و تقصیر صدامه که این عمل غیر انسانی رو انجام داده و اسرای بینوا رو تو پادگان نظامی جا داده و چه بسا برای شادی روحمون بخشایی از انجیل رو هم می خوندن.!
گذشته از طنز واقعا این یه نگرانی جدی و واقعی بود و با این وضع و اوضاعی که پیش اومده، هر لحظه امکان داشت شیپور جنگ نواخته بشه و بچهها قتل عام بشن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خصوصیات_شهدا🕊
✨پدرم بسیار انسان خوش اخلاق ومهربانی بود و هرگز خنده از لبانش نمیرفت.
📿به نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد و بیشتر وقت ها به جماعت ادا میکرد.
🌱بسیار پیرو خط رهبری و ولایت فقیه بود و حاضر بود سرش را فدای رهبرش سید علی خامنه ای بکند.
🔹به سرکشی از خانواده سادات و شهدا بسیار علاقه داشت و عشق می ورزید.
👌با گذشت بود و اهل دست گیری از یتیمان و مستمندان.
⛔️دروغ و ریا کاری در زندگی او راهی نداشت. کارهایش فقط وفقط برای رضای خدا بود و بس…
🌷عاشق شهادت بود و همیشه ازخانواده و دوستانش میخواست که برای شهادت او دعا کنند.
🔸در هر کاری پشت کار داشت و هرکاری را به نحو احسن انجام میداد. به خانواده و دوستانش تاجایی که میتوانست کمک میکرد و هرگز برای انجام کاری به دیگران دستور نمیداد، از کودک چندساله تا افراد مسن او را دوست داشتند زیرا با همه نسبت به سن خودشان خوش رفتاری میکرد...
#شهید_مرتضی_ترابی_کمالی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😁یادش بخیر زمان شاه😜
(شماره ۳)
☺️یادش بخیر چقدر اعلیحضرت برای این مملکت حرص میخورد و دلسوزی میکرد
🖐 اصلا نمی گذاشت پولای مملکت حروم بشه و با اینکه روزی چهار، پنج میلیون بشکه نفت میفروخت اما پولاشو جمع می کرد و نمیگذاشت بیخودی خرج بشه تا یه پس اندازی باشه برای روز مبادای مملکت.
😌یعنی میدونست که اگه این پولا رو خرج مردم بکنه مردم بیعار میشن
🙄الان که داریم روزی ۱ میلیون بشکه میفروشیم و جمعیت ۸۰ میلیونه؛ اوضاع طوری شده که دیگه جوونا حال ندارن دو دقیقه تو صف نون وایسن حالا حسابشو بکن اگه اون ۵ میلیون بشکه را قرار بود برای ۳۵ میلیون نفر خرج کنه دیگه چی می شد!!!
😚آخر هم خدابیامرز پولا را ورداشت باخودش برد، چون میدونست داره انقلاب میشه و بودن این همه پول تو ایران به صلاح نیست
🤓پولایی که خدا بیامرز باخودش برد اگه می موند، خیلی خطری بود چون اگه به دلار امروز و جمعیت فعلی کشور بخای حساب کنی به هر نفر ۱۰میلیون تومان میرسید که اگه این پول اون موقع می موند توی ایران، ملت میخوردن و بیعار و بیمار می شدن
😓خدا بیامرز وقتی رفت، همه ی برکت ها رو هم باخودش برد؛ معین، هایده، مهستی، گوگوش و ده ها حنجر طلای دیگه که تو اون حکومت، حکم دانشمندان هسته ای را داشتن، همه رفتن !!!
ادامه دارد...😁😁😁
#دهه_فجر
#طنز_نقطه_زن
#پاسخ_به_شبهات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#ماجراےطوطےهاےعاشق_یڪ_شهید
🔸دو طوطے در خانه نگهـداری می ڪرد. این دو پرنده عــلاقه ی زیادے به او داشتنــد.
🕊پرنــده ها در آخریــن روزےکه شهیــد آمــاده ی رفتن به جبهــه بود، خیلی سـر و صدا و بی قراری می کردند!
🚶♂چند قدمــی تا در خـانه رفتنـد، دوباره به ســراغ آنها آمدنــد و با لبخــند از من پرسـیدند: «میدانے اینهــا چه می گوینــد؟!»
گفــتم: «نـه!»
گفـت: «اینـها سـفارش مے کـنند که در جبهـه باید بجنگے و حتما #شـهید شوی!»
گفتـم: «این چه حرفیه؟! مگر هرکس که رفت جبهه، شـهید می شـود؟
اِن شاء الله حالا حالاها باید خدمت کنید.
👋پس از خداحافظے در آخرین لحظـه برگشـت و گـفت: «اگر که من شـهید شـدم، طوطے ها را آزاد کنید.
📆روز هـفتم وقتے طوطے ها را آزاد کردیـم، هر دو پرواز کردند و با وجودی که قبرهای زیاد دیگری هم در گلزار شهدا بود، اما مستقیما روی قبر محمد صادق نشسـتند و شروع به نوڪ زدن قـبر کردند.
#شهید_محمدصادق_سرنوبه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_هفتادوچهارم
💢صدام و بشکه باروت
هر روز تهدید آمریکا جدی تر و بیشتر میشد و صدام هم که فکر میکرد این صرفا تبلیغات و جنگِ زرگریه، کاملا بیاعتنایی میکرد. من به بچهها میگفتم صدام نشسته رویِ یه بشکه باروت و فتیله شو روشن کرده و آخرش منفجر میشه. فقط خدا کنه این زمانی باشه که ما اینجا نیستیم. علیرغم دو نگرانی بزرگِ گروگان موندن و یا طعمه موشکای آمریکایی شدن، اما یأس و ناامیدی در بین بچه ها اصلاً وجود نداشت و دلمون رو بخدا سپرده بودیم و ته دلمون گواهی میداد همان طوری که حماقت صدام کار رو به اینجا رسونده که زمینۀ آزادی اسرا داره فراهم میشه، همون خدا هوای ماها رو هم داره و فضل و کرمش شامل حال ما هم میشه.
فعلا بازگشت به اردوگاه و دسترسی راحت به حموم و دستشویی و هواخوری بزرگ و آزادیهای نسبی که عراقیا به ما داده بودن غنیمت بود و با امیدواری شروع کردیم به برنامه ریزی برای استفاده بهینه از وقتمون. با برگشتمون به اردوگاه ملحق ۱۸ مجددا و بسرعت فعالیتای فرهنگی و آموزشی از سر گرفته شد و کانون فرهنگی اردوگاه با محوریت حاج آقا باطنی و مرحوم مهندس خالدی شکل گرفت و برنامهها با وسعت و کیفیت بهتر و بالاتری به اجرا دراومد. گروههای متعدد تحت پوشش کانون فرهنگی با انسجام و برنامهریزی خوب برای ایجاد محیطی بانشاط و پویا به رقابت با هم پرداختن.
گروه مراسمات و مناسبتها، گروه فرهنگی، گروه خدمات، گروه آموزش و غیره همگی، هرکدوم برنامه های زیبایی رو تدارک میدیدن. مسئولیت فرهنگی اردوگاه به عبدالکریم مازندرانی سپرده شد. ایشان از من تقاضای کمک و همکاری کرد. من گفتم عبدالکریم اگه هم نمیگفتی من رهات نمیکردم. یه روز من مسئول فرهنگی بودم و تو کمکم کردی حالا من وظیفه دارم جبران کنم. دو نفری مینشستیم و با مشورتِ جامعه روحانیت اردوگاه با محوریت آقای باطنی و سایر چهرههای علمی و فرهنگی، تلاش میکردیم فضای اردوگاه در روزهای پایانی یک فضای کاملا سرزنده، با نشاط و انقلابی باشه و با بیشترین بهرهوری علمی، آموزشی و معنوی، همراه بشه. کاغذ و قلم هم آزاد شده بود و این کمک خوبی بود تا بتونیم بیشتر فضا رو به سمت آموزش و پرورش ببریم. گروهای متعدد سرود و تئاتر شکل گرفت. سخنرانی در سطح آسایشگاها به صورت منظم انجام میشد و در جای جای اردوگاه کلاسای متعدد در حال برگزاری بود.
خلاصه ابتکار عمل به صورت کامل، از دست بعثیا خارج و در اختیار بچههای خودمون قرار گرفته بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
سلام امام زمانم ✋🏻
ایهاالعـزیز°🧡
💛هر روز...
روز ِتوست
هر ثانیه وُ دقیقه ...
بهِ بهانهی نام وُ یادت
نان بر سفرهمان است و
دلِمان ...
قُرصِ قرص است
از اینکه امام زمان داریم!
از پدر مهربانتَر...
از مادر دلسوزتَر...
و رفیقی شَفیق ؛
خوش بحال ما
که |تو| را داریم.
السلامعلیڪیابقیةاللهفیارضه
اللھمعجݪالـولیڪاݪـفࢪج.. 💛
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😁یادش بخیر زمان شاه😉
(شماره ۴)
☺️یادش بخیر اون موقع مردم خیلی با ادب بودن
🙂 یعنی توی مدرسه، قشنگ بچه ها را ادب میکردن، اصلا توی هر کلاس یه وسیله ای بود بنام چوب فلک که اگه کسی بی ادبی می کرد، وسط کلاس می خوابوندنش و پاهاشو به اون چوب می بستن و با یه ترکه ی آب دار اونقدر کف پاش میزدن تا از شدت فریاد چشماش از حلقش بیاد بیرون و ادب بشه و دیگه از این غلطا نکنه
😇 برای همینم مردم از بچگی یاد می گرفتن که غلط اضافی نکنن ...
😘کلا روح رضاشاه توی همه ی امور مملکت جاری بود و همه سعی میکردن زیر دستاشونو خوب ادب کنن تا پاشونو از گلیمشون دراز تر نکن
😶مث الان نبود که همه دنبال کشف فساد باشن و مسئولان رو زیر ذره بین گرفته باشن که...
🤗نه !!! همه مث بچه آدم سرشون به کار خودشون بود و جرات فضولی کردن نداشتن
ادامه دارد...😁😁😁
#دهه_فجر
#طنز_نقطه_زن
#پاسخ_به_شبهات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
•°•°•°•°•
فرازی از وصيت نامه شهید علمدار:
•
به دوستان و برادران عزیز وصیت میکنم
کاری نکنید که صدای غربت فرزند فاطمه
مقام معظم رهبری(حفظهالله) که همان
ناله غریبانه فاطمه(سلام الله عليها) است
به گوش برسد.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴 منصوره ی روز قیامت
📍فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ
بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
(سوره روم آیات ۴ و ۵)
📍[ ﺍﻟﺒﺘﻪ ] ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ . ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻛﺎﺭ ﭘﻴﺶ [ ﺍﺯ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺷﺪﻥ ﺭﻭﻣﻴﺎﻥ ] ﻭ ﭘﺲ [ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺭﻭﻣﻴﺎﻥ ]ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ [ ﻛﻪ ﺭﻭﻣﻴﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﺷﻮﻧﺪ ] ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ
ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ، [ ﺁﺭﻱ ﺍﻭ ] ﻫﺮﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .✳✳✳
📍شیخ صدوق در تفسیر این آیه به کلامی از پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله اشاره کرده که ایشان از حضرت جبرئیل علیه السلام سؤال کرد: «چرا فاطمه در آسمانها به نام منصوره و در زمین به نام فاطمه خوانده میشود؟»
جبرئیل علیه السلام فرمود: «او در زمین فاطمه نامیده شده است به این علت که شیعیان و دوستداران او از آتش جهنم و دشمنان او از محبتش دور شدهاند و در آسمانها نیز منصوره نام گرفته است به دلیل یاری کردن مؤمنان در عالم قیامت، آن چنانکه منظور از قول خداوند تعالی در آیات یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله من یشاء، یاری فاطمه سلامالله علیها به محبان و دوستدارانش در قیامت است.»
#کلام_وحی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
با عجله سوار تاکسی شدم اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم
ماشین که حرکت کرد دیدم یه صدایی آمد آقا لطفا ماسکتون رو بزنید برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم یه خانوم بدحجاب دو ماسک زده دیدم
🙈 گفتم ببخشید اصلا حواسم نبود ماسک از جیبم در آوردم و زدم.
گفتم خانوم میشه منم از شما خواهش کنم حجابتون رو درست کنید.!؟
📌 با لحن تندی گفت چه ربطی داره آقا!!!
گفتم خانوم همان طور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه!؟
با این تیپ شما هم ممکنه؛ نتنها من و خانواده ام بلکه خیلی از خانواده های دیگه هم از هم پاشیده بشه!! و این کار شما نتنها جسم ما بلکه روح ماروهم آزار میده!
⁉️ گفت من اختیار خودم رو دارم و به کسی ربطی نداره و شما چشماتون رو درویش کنید.!!!
💢 اینجا بود که راننده تاکسی سکوتش رو شکست و گفت خانوم اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و اینجا قانون اینه!!
🔹 هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که ...
گفت آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم
آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شدو درو کوبید و رفت.
خندیدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم کرایه ای هم به شما نداد.
اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت.😘
✍ همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار می رفتم چطور میشه در عرض چند ماه دولت و مردم دست به دست هم میدهند و ماسک زدن رو بین اکثر مردم جا میندازن اما همین عمل رو برای #حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟ تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطور عکس العمل نشون میدهند.
🔰 چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته بدون ماسک وارد نشوید!!
و اگه بدون ماسک وارد بشی اولا همه چپ چپ نگاهت می کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمی کنن.
👈 کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم مقداری از این کارها میشد.
پرسمان اعتقادی #استادمحمدی
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_هفتادوپنجم
💢دسترسی به تلویزیون ایران
با مناسب دیدن شرایط و کاهش حساسیت بعثیا به برنامه و فعالیت داخلی اردوگاه، چند نفر از بچههای متخصص، مدار یکی از تلویزیونا رو باز کردن و برای اولین بار بعد از قریب به چهل و دو ماه از اسارتمون چشممون به جمال رهبری و صحنههای زیبای ایران افتاد. بچه های آسایشگاه ۳، موفق شده بودن با دستکاری تلویزیون مدار اونو باز کنن. چون بچه ها یه دَست بودن و جاسوسی دیگه در بینمون نبود، راحت به تلویزیون ایران دست پیدا کردیم. اوایل با حفاظت کامل و تنها در آسایشگاه ۳ و گذاشتن نگهبان در دو طرف آسایشگاه فقط اخبار رو میدیدیم و تا نگهبانای عراقی میومدن سریع کانال رو میبردیم رو عراق. من که مسئول فرهنگی آسایشگاه ۱ بودم، تو ساعات خاصی جامو با یه نفر عوض میکردم و میرفتم آسایشگاه ۳، خلاصۀ مهمترین اخبار رو یادداشت میکردم و میومدم داخل آسایشگاه یک ِو اخبار رو میخوندم. اوایل یه معما شده بود برای بچه ها که این اخبار دستِ اول از کجا میاد و منم لو نمیدادم ولی کمکم دستم رو شد و همه متوجه قضیه باز شدن مدار تلویزیون آسایشگاه سه شدن.
بعد از چند روز که وضع بهتر شد و عراقیا که اتفاقی متوجه شده بودن که بچه ها دارن تلویزیون ایران رو میبینن حساسیت نشون ندادن و حتی توصیه میکردن برای خودتون ببینین ولی مواظب باشین فرماندهای ما متوجه نشن که ما رو توبیخ کنن.
وقتی فهمیدیم اونام دیگه حساسیت ندارن. تیم بچه های فنی دست بکار شدن و مدار تلویزیون همه آسایشگاهای بند ۱ رو وا کردن و علاوه بر اخبار، سخنرانیهای مقام معظم رهبری(حفظه الله) و حتی فیلمای سینمایی ایران رو میدیدیم. همه شواهد حاکی از اتمام دورۀ طولانی اسارت و باز شدن آغوش وطن بر روی بچهها بود. حقیقت ماجرا این بود که نظام بعثی نمیخواست مشکلی توی اردوگاه پیش بیاید و به خاطر گرفتاری که در قضیه اشغال کویت داشت میخواست تا انجام تبادل بنوعی آزادی عمل به اسرا بده و یه وقت قضیهای پیش نیاید که باعث بشه مجددا روابطشون با ایران خراب بشه و الّا ماهیت صدام و حزب بعث همون بود که بود. این نرمش و مدار تنها بخاطر شرایط حساسی بود که گرفتار اون شده بودن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆