#خاطرات_شهید
مادر حاج محسن حاجیحسنی کارگر:
کسی از هم صحبتی با محسن سیر و خسته نمیشد، اگر بچهها در جلسات قرآن حاج محسن که اکثرأ نوجوانان و جوانان شرکت داشتند، در کنار آموزش قرآن شوخی میکردند او هم با آنها میخندید و اجازه نمیداد که فضا خیلی خشک و خسته کننده شود، البته به رعایت اخلاق و احترام به بزرگترها در کنار انجام شوخیهای متین و مناسب تاکید داشت و حتی خودش هم اهل شوخیهای مناسب بود حتی وقتی برای تلاوت در جلسه گمنامی در منطقهای دور افتاده دعوتش میکردند میگفتم: «خستهای نرو»، میگفت: اینجا را باید حتما بروم چون برای رضای خداست...
#شهیدمحسن_حاجی_حسنی_کارگر #شهید_مظلوم_منا🌷
راوی: #مادر_شهید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
زیر و رو میکنم!
زلزله یکی از حوادث خیلی وحشتناکه. شکر خدا این اواخر خونهها رو ضد زلزله میسازن تا تلفات کمتر بشه. بعضیها فکر میکنن خونههای ضد زلزله قدرت خدا رو محدود میکنه! اما نمیدونن این خونهها فقط تا زلزله هفت یا حداکثر هشت ریشتری مقاومت میکنن. یعنی برای خدا سخته هشت ریشترو بکنه ده ریشتر؟ اگه قبول داشته باشیم قدرت همش دست خداست اون وقت این آیه همیشه برامون تازه است و هیچ وقت با خونههای ضد زلزله کهنه نمیشه و سعی میکنیم با انجام کارای خوب و فرار از کارای زشت بلاها رو دور کنیم:
فَلَمّا جآءَ اَمْرُنا جَعَلْنا علِیَها سافِلَها
چون فرمان ما صادر شد آن (شهر) را زیر و رو کردیم
(بخشی از آیه 82 هود)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 مصاحبه شهید احمد کاظمی، فرمانده تیپ نجف اشرف - در جریان عملیات بیت المقدس
🎥 تصاویری از سنگر فرماندهی و قرائت دعای توسل
▫️در فیلم، محسن رضایی فرمانده سپاه، شهید علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش، ... احمد غلامپور ... و نیز جمعی دیگر از مسئولین قرارگاه دیده می شوند - همچنین رمز عملیات از طریق بیسیم به یگان های عمل کننده ابلاغ می شود.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر در کشور ما بدون حجاب بودن مثل دیگر کشورهای غربی آزاد بود آیا این قضیه عادی میشد و نگران چشم های آلوده نبودیم؟؟
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :8⃣5⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
روزنامههای عصبانیِ عراق، جزئیات نشست تاریخی مجلس خبرگان ایران رانوشتند. از خبر روزنامهی الثوره فهمیدیم آیتاللّه خامنه ای بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده است.
از روز قبل عراقیها بهخصوص افسر شفیق عاصم مسئول بخش توجیه سیاسی، دربارهی رهبری آینده نظر اسرا را جویا میشدند. دلشان میخواست بدانند چه کسی رهبر ایران خواهد شد. افسران و نگهبانها وقتی جواب اسرای ایرانی را میشنیدند چهرهشان در هم میرفت و نمیتوانستند ناراحتیشان را پنهان کنند. دوست نداشتند آیتاللّه خامنه ای رهبر ایران شود. حتماً علتش را خودشان بهتر میدانستند. بعضی از آنها میگفتند: رئیس القائد، شورای فرماندهی حزب بعث از جمله عزت ابراهیم الدوری و طارق عزیز دوست دارند، ایران بعد از خمینی، مسعود رجوی را به عنوان رهبر انتخاب کند. اگر رجوی نشد، آیتاللّه منتظری!
به گروهبان مؤذن گفتم: من تعجب میکنم که شما چطور نمیدانید که هیچ آدم کت وشلواری نمیتواند رهبر شود. مهندس کریمی به او گفت: عزت ابراهیم و طارق عزیز دوست دارند سر به تن ملت ایران نباشد!
تنها خبری که دلهای نگران و مضطرب اسرای ایرانی را آرام کرد، انتصاب آیتاللّه خامنهای به عنوان رهبر ملت ایران بود. خبری که مرهمی شد بر دلهای داغدار و مصیبتدیده اسرا در سیاهچالهای عراق.
امشب آخرین برنامه تلویزیونی سیمای مقاومت سازمان منافقین از تلویزیون عراق پخش شد؛ نمیدانم چرا مجری این برنامه زیاد به امام توهین کرد. بچهها واکنش نشان دادند و صدای مرگ بر منافق و مرگ بر رجوی گوش آدم را کر میکرد. سازمان منافقین همه چیز را تمام شده میدانستند. بچهها به خاطر توهین خبرنگار برنامهی سیمای مقاومت به سر نگهبان گفتند تلویزیونشان را ببرند بالا و اِلا آن را میشکنند!
یکی از بچهها رفت که تلویزیون را بشکند. حاج سعداللّه مانعش شد. تعجب کردم وقتی حاج سعداللّه به او گفت: میخوای تلویزیون رو بشکنی، بیتالماله! به حاج سعداللّه گفت: مگه ایرانه که ماله بیتالمال باشه. حاجی به او گفت: مگه حتماً باید مال ایران باشه تا بیتالمال محسوب بشه، این تلویزیون مال مردم عراقه، درسته که در اختیار ارتش صدامه، ولی همیشه که صدام زنده نیست، یه روزی هم عراق از شرش راحت میشه. به بچهها اعلام کرد هیچ کس تلویزیون عراق را نگاه نکند. بعد از رحلت امام بچهها آتش زیر خاکستر بودند. مدتها قبل بچهها به خاطره توهین برنامه رادیوی مجاهد به سمت بلندگوهای اردوگاه سنگ پرت کرده بودند. رادیو مجاهد با هزینه غربیها علیه انقلاب و امام تبلیغ میکرد. برنامههای سیمای مقاومت و سخن روز سازمان منافقین از ایستگاههایی که اطراف شهر بغداد با هزینههای سازمان سیا و دیگر کشورهای اروپایی تأمین شده بود، پخش میشد. از همان اوایل جنگ یک فرستنده رادیویی به نام صدای آزاد ایران زیر نظر ارتشبد اویسی ایجاد شده بود که علیه نظام اسلامی ایران فعالیت میکرد.
نگهبانها فکر میکردند با نشاندن اجباری بچهها پای تلویزیون و تماشای برنامه سازمان منافقین، میتوانند ما را نسبت به نظام و انقلاب و امام بدبین کنند.
علی جاراللّه میگفت : اصلاً بعثیها با این امید که بتوانند فکر شما را منحرف کنند براتون تلویزیون آوردن!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطرهای از آیت الله بهجت که رهبر معظم انقلاب را متاثر کرد
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
همسرم،شهید ڪمیل خیلے با محبت بود 💟
مثل یہ مادرے ڪہ از بچہ اش مراقبت میڪنہ
از من مراقبت میڪرد...🙃
یادمہ تابستون بود و هوا خیلے گرم بود🌞
خستہ بودم، رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم
وخوابیدم«من بہ گرما خیلے حساسم» 🌞
خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلے گرم شدہ😓
و متوجہ شدم برق رفتہ..بعد از چند ثانیہ
احساس خیلے خنڪے ڪردم و بہ زور چشمم
رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومدہ یا نہ...🎦
دیدم ڪمیل بالاے سرم یہ ملحفہ رو گرفتہ و
مثل پنڪہ بالاے سرم مے چرخونہ تا خنڪ بشم
ودوبارہ چشمم بستہ شدازفرط خستگے...😴😴
شاید بعد #نیم_ساعت تا #یک_ساعت خواب بودم و وقتے
بیدارشدم دیدم ڪمیل هنوز دارہ اون ملحفہ
رو مثل پنڪہ روے سرم مے چرخونہ تا خنڪ
بشم...😐
پاشدم گفتم ڪمیل توهنوز دارے مے
چرخونے!؟خستہ شدے!🙁
گفت: خواب بودے و برق رفت و تو چون بہ گرما
حساسے میترسیدم از گرماے زیاد از خواب بیدار
بشے ودلم نیومد....💖
.
💠همسر شهید ڪمیل صفرے تبار
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
فرشته
اگه نیمه پر لیوانو نگاه کنیم میبینیم اطرافمون آدم خوب کم نیست. بعضیها واقعا مثل ماهن! همین که پیداشون میشه یه موج قوی از احساس خوب باهاشون میاد. خیلی مهربونن، خیلی هوای دیگرونو دارن، خیلی کمک میکنن. هاله صورتشون همیشه اونارو خوشگل و قشنگ میکنه. واقعا اینا آدم نیستن، فرشتهاند.
ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ
این بشر نیست، این یک فرشته بزرگوار است
(بخشی از آیه 31 یوسف)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
خط و خط بازیها
داخل چادر استراحت می کردیم. طرف عصر فرمانده آمد، پرده را بالا زد و گفت هر چه زودتر بیرون بیایید و به خط بشوید، مسئله ای هست که باید با شما در میان بگذارم. ما هم حسابی خسته، خواب آلود، پایمان پیش نمی رفت. هنوز از درگاه چادر دور نشده یکی از رفقا گفت: می دانید که ما اصلاً از این خط و خط بازیها خوشمان نمی آید، آن هم در این هوای گرم
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 خداوند حاضر و ناظر بر اعمال ماست.
🎥 فیلم | خاطره علیرضا زاکانی از #شهید_حاج_عبدالله_نوریان، فرمانده گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❤️دل باید پاک باشد
آنقدر که نخواهد چشمی ناپاک شود
🔸ولَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ ٱلْجَٰهِلِيَّةِ ٱلْأُولَىٰ (احزاب 33)
🔹و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار نكنيد.
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :9⃣5⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۶۸ ـ تکریت ـ اردوگاه ۱۶
برایم عجیب بود چرا سیدحسن نگهبان عراقی با من خوشرفتار شده. در ضرب و شتمهایی که میشدیم، با من و سیدمحمد شفاعتمنش کاری نداشت. او تنها نگهبان سید اردوگاه بود. از این که با من و سیدمحمد با ملایمت و محبت برخورد میکرد، تعجب میکردم. سیدحسن اهل شهر کوت بود. آدم سیاهچهره و لاغراندامی بود. به قیافهاش میآمد، سی و پنج سالی داشته باشد. آدم خشک و بد اخلاقی بود. کمتر در کار بچهها ریز میشد. با وجود اینکه سید بود، کینهاش به خاطره کشته شدن پسرعمویش در جنگ ایران و عراق بود. آنطور که تعریف میکرد، گویا از بچگی با پسرعمویش همبازی بود. به سیدمحمد گفتم: سید محمد! این سیدحسن با من مهربان شده، میگه با سادات کاری ندارم، چی شده رفتارش تغییر کرده؟ ازش بپرسیم ناراحت میشه؟ سیدمحمد گفت: برخوردش با من هم خوب شده. بپرسیم، چرا ناراحت بشه، اون که باهامون خیلی خوبه!
از آن جمع هزار نفری بیش از سی، چهل نفرمان سید بودیم. با کسانی که میفهمید سید هستند، خوشرفتار بود. به همراه سیدمحمد کنار در ورودی سوله صدایش زدم و علت خوشرفتاریاش را پرسیدیم. سیدحسن گفت: کاری با سادات ندارم! شما دو تا که باید خوشحال باشید! گفتم: خوشحالی که سر جای خودشه، همین جوری دلم میخواد بدونم چی شده که با من و سیدمحمد کاری نداری! گفت: این بار که رفتم مرخصی، وقتی داشتم برمیگشتم، مادرم صِدام زد و گفت پسرم! میدونم تو اردوگاه اسیران ایرانی خدمت میکنی، شیرم را حلالت نمیکنم، اگه تو اردوگاه، فرزندان حضرت زهرا سلاماللّهعلیها را اذیت کنی! به این خاطرِ که باهاتون کاری ندارم!
خود سیدحسن اقرار میکرد اگر مادرم این حرف را نمیزد، رفتارم مثل قبل بود. برای مادرش حرمت زیادی قائل بود. میگفت: مادرم خیلی برام عزیزه، بهش قول دادم با سادات کاری نداشته باشم! در دلم گفتم، چه میشد اگر مادر دیگر نگهبانها مثل مادر سیدحسن سفارش سادات و غیره سادات را میکردند. اگر چنین اتفاقی میافتاد، اردوگاه گلستان میشد. برای مادر سید کحسن از ته قلب دعا کردم. هفتهی بعد، عصر پنجشنبه مقداری حلوا و خرما برای مجروحین آورد. خیرات بود. یکسال قبل پدر ش بر اثر سکته قلبی فوت کرده بود. مادرش از او خواسته بود این بار حلواها و خرماها را بین اسرای مجروح تقسیم کند و اسرای ایرانی برای پدرش فاتحه بخوانند. اولین و آخرین باری بود که در اسارت خیرات میآوردند و برای اموات یکی از نگهبانها فاتحه میخواندم. به نظر میآمد مادرش زن مؤمنه و متدینی باشد.
ادامه دارد...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷فــــرازےازوصیتنــــامہ🇮🇷
◽️ای همه کسانی که این پیام به آنها میرسد؛ بدانید که مردم هر عصر و زمانی، با ولایت ولی امر بر حق زمان خود آزموده خواهد شد و هر کسی به میزان اطاعت پذیری از رهبر الهی خود، در این آزمون سخت پذیرفته خواهد شد، پس قدر این نعمت را که همان ولایت فقیه و بخصوص رهبر عزیز، بصیر و مظلوممان، #امام_خامنهای است، را بدانید و در اطاعت از ایشان کم نگذارید، که بدون شک اطاعت و پیروی از ایشان، همان اطاعت و پیروی از پیامبر اعظم(ص) و ائمهمعصومین(ع) میباشد...
مــــــدافــــع حــــرم
#شهیـد_اســــدالله_ابراهیمی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@ostad_aali110.mp3
1.59M
🔊فایل صوتی #کوتاه
🔰 نَفْس چون محتاج شد... ⁉️🔰
#استاد_مسعود_عالی
🌷حداقل برای یک نفر ارسال کنید
┄┅═✧❁یازهرا❁✧═┅┄
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
خواب بی سر و ته
خواب عجب نعمتیه! آدمو میبره یه دنیای دیگه. خواب به آدم میگه به جز این دنیا یه دنیای دیگه هم هست. بعضی وقتها از آینده خبر میده، بعضی وقتها بهت الهام میکنه. اما همه خوابها اینطور نیستن. بعضیهاشون بی سر و ته هستن که نباید بهشون اعتماد کرد. خوابهایی بی سر و ته بیشتر اول شب میان سراغ آدم یا وقتی با شکم پر میخوابیم! البته تشخیص خواب معنیدار از خواب بیارزش کار هر کسی نیست و متخصص داره. قرآن خیلی زیبا گفته:
أَضْغاثُ أَحْلامٍ
خوابهای پریشان و پراکنده
(بخشی از آیه 44 یوسف)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ | دانش آموزی که با اگزوز ماشین 3 عراقی رو اسیر کرد
⏳ دوران جنگ تحمیلی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
🌷نزدیک مراسم #عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده #عروس باید برایت بخرند.
🌷خلاصه با هم برای #خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا #حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ...
🌷هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید #امام_زمان(عج) امشب #ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.» یعنی گویا تمام لحظات زندگی، #منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❌خنده دار نیست⁉️‼️
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :0⃣6⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
علی جاراللّه نام تعدادی از جاسوسها و خبرچینها را به رامین حضرتزاد گفته بود. تعدادی از آنها را میشناختم. بعضیشان آدمهای زیرکی بودند و دم به تله نمیدادند. فقط خودشان و عراقیها میدانستند جاسوساند. جاسوسها تصور نمیکردند علی جارالله چیزی بگوید. ما هم به روی خودمان نمیآوردیم. رامین خیلی حرص میخورد. قصد داشت با دو، سه نفر از جاسوسها ارتباط برقرار کند. میخواست با آنها طرح دوستی بریزد و کاری کند که دست از این کارشان بردارند.
قبل از ظهر رامین سراغم آمد و گفت: یه فکری دارم!
- چه فکری، خیره ان شاالله؟
- در مورد آدمایی که خبر چینی میکنن و دونسته یا ندونسته جاسوس عراقیا شدن!
رامین معتقد بود نباید دست روی دست بگذاریم تا عراقیها این همه جاسوس پروری کنند. راهی پیدا کرده بود. بیشتر جاسوسها، افراد سیگاری بودند. رامین معتقد بود با ابزار سیگار در برابر سیگار میتوانیم خیلی از آنها را از این کارشان منصرف کنیم. کاری که با تعدادی از بچهها در کمپ ملحق انجام دادیم، اما سازماندهی شده نبود. وقتی صحبتهایش را شنیدم، امیدوار شدم. میخواست تشکیلاتی و حساب شده عمل کند.
قرار شد با همان حقوق یک و نیم دینار ماهیانه همه را سیگار بخریم. دیگر دوستان غیرسیگاری اش را نیز تشویق کرد از حقوق ماهیانهشان سیگار بخرند. به همراه خیلی از بچههای هم فکرمان که رامین را قبول داشتیم، تصمیم گرفتیم سیگارهایمان را در اختیار رامین قرار دهیم. رامین کار بلد بود و حساب شده عمل میکرد. بلد بود با آنها از چه دری وارد شود. اگر من به یکی از جاسوسان پنج نخ سیگار میدادم که جاسوسی نکند، رامین با یکی، دو نخ او را از این کار برحذر میداشت. او جاسوسها را از طریق افراد خاصی زیر نظر داشت. اگر جاسوسی از او سیگار میگرفت که جاسوسی نکند، بیخبر و مخفی که سراغ نگهبانها میرفت و خبر میبرد، رامین میفهمید. میدانست چه کسانی هم از توبره میخورند، هم از آخور. بعضی وقتها با این عده از جاسوسها با زبان خشونت سخن میگفت. گروه واکنش سریع رامین که سرگروهشان علی کارکن بود، گوش به فرمانش بودند؛ هر چند تا کارد به استخوانش نمیرسید از ابزار خشونت استفاده نمیکرد. در شرایط خاص که سیگارها به ته میرسید، رامین از بچهها سیگار قرض میگرفت.
بیشتر اسرای سیگاری که سیگارشان همان ده، پانزده روز اول ته میکشید، از رامین سیگار قرض میگرفتند. بعضی از بچهها هر ماه یکی، دو پاکت سیگار بلاعوض به رامین میدادند تا در "بانک سیگار" استفاده کند. سیگار ابزاری بود که عراقیها در جهت اجیر کردن اسرای ضعیفالنفس از آن به خوبی بهره میبردند.
بازار عراقیها با تدبیری که رامین به خرج داده بود، کساد شد. عراقیها تعدادی از فرماندهان را در اردوگاه شناسایی کردند. وقتی افراد لو رفتند، بچهها به خبرچینها میگفتند : ارزش لو دادن فلانی چند نخ سیگار بود؟ میاومدید دو برابر اونو از خودمون میگرفتید، اما این کارو نمیکردید. عراقیها از رامین و همفکرانش بدشان میآمد. نمیخواستند جاسوسی در اردوگاه با مشکل مواجه شود. هر چند هیچ وقت بساط جاسوسی برچیده نشده، اما رامین عراقیها را غافلگیر کرد. او با جاسوسهای سیگاری صحبت میکرد و بیشتر از سیگاری که عراقیها میدادند به آنها میداد تا به هموطنشان خیانت نکنند. رامین به آنها میگفت: شما از عراقیها سیگار میگیرید و در عوض دوستان و هموطنان خودتون رو لو میدید، ما به شما سیگار میدیم، این کارو نکنید؛ به هم اسارتیهای خودتون ظلم نکنید، خودتون رو آلودهی گناه و معصیت نکنید.
بعضی از سیگاریها که از راه حلال سیگار به دست میآوردند، بلند میگفتند: چهار نوبت ماساژ، هر بار دو ساعت، یک نخ سیگار؛ کی حاضره!؟
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆