🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
◽️بیشتر، کتابهای شهید مطهـــــری را میخواند. توی زندگــی، از چیزهایی که دوســــــت داشت غیر از مطالعـه، دید و بازدید، صلۀ رحم، مردمداری و احتـــرام به همه بود.
◽️هیچوقت نمیگذاشت ناراحتی، زیاد توی دلـــــش بماند. میگفت:《از کســی کینه به دل نداشته باشید، کینه ایمان را از بین میبرد》و چیـــــزی که خیلـــــی دوست داشت، اهمیت دادن به نماز بود.
پدر فاطمیون
#شهید_سیدحسین_حسینی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
کمرم شکست
خدا رحمت کند شهید اکبر جمهوری را، قبل از عملیات از او پرسیدم: در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می خواهی؟ پسر فوق العاده بذله گویی بود. گفت: با اخلاص بگویم؟ گفتم: با اخلاص. گفت: از خدا دوازده فرزند پسر می خواهم تا از انها یک دسته عملیاتی درست کنم خودم فرمانده دسته شان باشم. شب عملیات آنها را ببرم در میدان مینها رها کنم بعد که همه یکی پس از دیگری شهید شدند بیایم پشت سیمهای خاردار خط، دستم را بگیرم کمرم و بگویم: آخ کمرم شکست
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور.
اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #فرازی_از_وصیتنامه 🇮🇷
◽️خدایا! توشاهدی که حتی دوستانمان مرا خلـــــع ســـلاح کردند و آنان که باید دوستم میداشتند، نفـــرتم داشتند؛ آنان که باید همراهم میشدند سدراهم شدند و آنان که باید هم گامم میشدند، برویم سیلی زدند...
◽️خـــــدایا! تو شاهــــدی که من و تمام جوانهــــایی که به کردستــــــان آمدیم، بخاطر اسـلام و انقـــــلاب اسـلام آمدیم؛ چرا دولـــــت همـراه ما نشد؟ چرا روشن نظران سد راه ما شدند؟ چرا علماء از ما دوری میگزینند؟ مگر ما مخالف اســـلام کار میکنیم؟
◽️خـــــدایا! خط امــــام کدامیک از این خطهاست؟ به مردم بفهمان خط امــــام چیست.
◽️خـــدایا! به امام خمینی عمر بیشتری عطا کن... به تمام کسانی که واقعا پیـرو امامند، عمــر بیشتری عطا کن که بیشتر به اسلام خدمت کنند...
#شهید_صادق_سرابی_نوبخت
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4_750708911236972640.mp3
4.14M
🔰تاثیر دعا در ضمن داستانی شنیدنی از ملاقات با حضرت عزرائیل🔰
امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:
أوشَک دَعوَةً وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ؛
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
به زحمت جارو را از دستش گرفتم ، داشت محوطه را آب و جارو می کرد ، کار هر روزش بود .
ناراحت شد و گفت ،
بگذار خودم جارو کنم ، این جوری ، بدی های درونم را هم جارو می کنم......
#سردارشهیدابراهیم_همت
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
👤 مستر همفر:
"زنان مسلمان دارای حجاب محکم هستند و نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست. به هر وسیله ای شده باید آن ها را از حجاب اسلام خارج کرد. آنگاه مردان و جوانان فریفته می شوند و فساد در کانون خانواده ها رخنه می کند."
#پویش_حجاب_فاطمے
منبع👈 خاطرات مستر همفر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷#رمان_عاشقانه_دو_مدافع 🇮🇷
#قسمت_دوم
چیزے نمونده بود ڪه از راه برســـن
من هنوز آماده نبودم مامان صداش در اومد
_اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الانه که از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو.😠
_وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا... (یدفہ زنگ و زدن )😶
دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم😓
سریع حاضر شدم نگاهم افتاد به آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے
سنم و یکم برده بود بالا 😣
با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ🏃
عصبانیت تو چهرهے مامان به وضوح دیده میشد 😠
گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده😑
خندیدم گونشو بوسیدم😘 و رفتم آشپز خونه
اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت ☹️
صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ
مهمونارو میشناسہ
همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من
چاے و ریختم مامان صدام کرد
_اسماء جان چایے و بیار☕️
خندم گرفت مثل این فیلما 😂
چادرمو مرتب کردم وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم
به جناب خواستگار که رسیدم
کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون 😳 آقاےسجادے❗️😳
ایـݧجا چیکار میکنہ❓😕
ینی این اومده خواستگارے من❓😱
واے خدا باورم نمیشہ😶
چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم
مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق
دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود😩😥
اما چاره اے نبود باید میرفتم .....🚶🚶
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆