🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
#سید_احمد_پلارک فرزند سیدعباس، متولد ۱۳۴۴ تهران و اصالتاً تبریزی. در سال ۶۶ عملیات کربلای ۸ در شلمچه به شهادت رسید.
در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز برعهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاجآقا ضیاءآبادی""علیبن موسیالرضا"" مأمن همیشگیاش بود. وی دائماً به منطقه میرفت. او فرمانده آر.پی.جیزنهای گردان عمار در لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود.
مزار این شهید بزرگوار که در بهشت زهرا سلام الله علیها تهران در قطعه 26، ردیف 32، شماره 22 قرار دارد، بوی شمیم گل یاس و عطر به مشام می رسد که این مسئله او را شهره کرده است.
درباره علت این موضوع تا بحال صحبتهای فراوانی شده و نقل قولهای زیادی شنیده شده است، اما فقط به این نکته از قول مادر شهید اشاره می کنیم: بوی مزار احمد هیچ علتی جز لطف و فضل الهی و رابطه ماورایی که او با خدا و اولیا الله داشته است، ندارد و هیچ کس هم چیزی از این رابطه نمی داند، هر کس هم موردی نقل کرده، جز شایعه چیزی بیش نیست. علتش را فقط خدا می داند و بس!
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
✍یڪ روز «امیر» بہ یکے از دوستانش ڪہ بہ دلیل اقامت زیاد در جبهہ و نرفتن بہ مرخصے براے خانواده اش اظهار دل تنگے مے ڪرد، گفت: «سعے ڪن همیشه خداوند را در وجودت احساس ڪنے اگرزیاد بہ خانواده ات وابستہ باشی، محبت خداوند دردلت ڪمتر مے شود.
.
باید محبت خداوندرا چون لیوان پر آبے تصورکنے ڪہ محبت بہ خانواده و دوستان مثل ریختن سنگ ریزه در آن است. هر قدرسنگ ریزه در لیوان بیشتر ریختہ شود، آب بیشترے از آن سرازیر مےڪند».
#شهید_امیر_اربابے
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
✍خدایا، اگر انسان از اول که بدنیا می آید از عظمت و هیبت تو؛ پیشانی خود، این مقدس ترین جوارح بدن را به خاک نهد و به سجده رود تا آخر دنیا ذکر تو را کند، هنوز هم کم است و اصلا تو به وصف تمام موجودات عالم از اول تا آخر نمی آیی.
✍خداوندا، اگر قرار باشد من الان بمیرم. امشب چه طور فشار قبر را تحمل کنم، فشار قبری که مغز انسان را از فشارش به بیرون می ریزد. من چه طور فراق تو و عذاب تو را تحمل کنم، با این همه گناهانم فردای قیامت چطور می توانم جوابگوی سوالاتت باشم.
#شهید_عبدالرسول_ناوک
🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊
عجب خاک ریزی
اکبر کاراته گفت: من امشب این خاک ریز رو میزنم. فرمانده گفت: آ ماشاالله. اکبر بادی به غبغب انداخت و پرید بالای لودر. هرجا رو نگاه میکردی، باتلاق بود و همهجا تاریکِ تاریک، که یکدفعه منوری پرید توی هوا. اکبر کاراته دوروبرشو نگاه میکرد که چشمش خورد به یک کُپهي خاک. گفت: عجب کُپهي خاکی! حالا یه خاک ریز میزنم که همه مات و مبهوت بمونند و بگن عجب اکبر کاراتهای! چه رزمندهي شجاعی! برای خودش خوشحال بود و رفت سر کُپهي خاک، بیل لودر رو زد به کُپهي خاک و رفت جلو. بیل اوّلو سر خاکريز، خالی کرد و اومد عقب. بیل دوّمو که پرکرد، از بوی گندی که همهجا پیچیده بود حالش بههم خورد و غش کرد. بچهها هی آب میزدند به صورتش و میگفتند: اکبر کاراته پاشو، پاشو ببین چهکار کردی، گل کاشتی! اکبر با لودر زده بود به کُپهي خاکی که صد و بیست تا مردهي عراقی زیرش بودند. همه رو ریخته بود بههم و خودشم از بوی گند مردهها غش کرده بود. وقتی بههوش اومد، فرمانده گفت: عجب خاکریزی زدی آقای رزمنده!
🌷 @byadshohada 🌷
#مناجات_شهـید
خدایا !
مرا بہ خاطر گناهانی ڪه
در طول روز ، با هزاران قدرت عقل
توجیهشان میڪنم ببخش
خدایا دردمندم ،
روحم از شدت درد می سوزد ،
قلبم می جوشد ،
احساسم شعلہ می ڪشد ،
و بند بند وجودم
از شدت درد صیحہ می زند
تو مرا در بستر مرگ آرامش بخش
#شهـید_مصطفی_چمران
🌷 @byadshohada🌷
چجوری با شهدا رفیق شیم😉❤️
دوستی باهاشون یه حس قلبی و شناختشون هست😍🌺
اما خوندن این متن هم خالی از لطف نیست!
✍️✍️✍️
دوست شهیدت کیه؟؟
گام اول👣
انتخاب❤️ شهید❤️
به یه گردان نگاه کن
به صورت شهدا نگاه کن
به عکسشون، به لبخندشون
ببین کدوم رو بیشتر دوس داری
با کدوم یکی بیشتر راحتی؟!😍
گام دوم👣
عهد بستن با دوست ❤️شهیدت❤️
یه جایی بنویس؛ البته اگه ننوشتی هم اشکال نداره.
با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت او تا لحظه ی مرگم خواهم بود😉 و از تذکرات دوستانه ی خود به هیچ وجه روی نمیگردانم.❤️😍
گام سوم👣
شناخت❤️ شهید❤️
تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن.
عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه...📚🎥📸
گام چهارم👣
هدیه ثواب اعمال خود به❤️ شهید❤️
از همین الان هرکار ثوابی که انجام میدی،
فقط یه جمله بگو:"خدایا! ثواب این عملم برسه به دوست شهیدم."❤️😍
طبق روایات نه تنها ازت چیزی کم نمیشه، بلکه با برکت تر هم میشه!😉
بعله دیگه اینجوریاس... دین مهربونی وعشقه دیگه😋
اسلام واس ماس😍
بچه ها؟!
شهید، اونقدر مقام بالایی داره که نیازی به ثواب کار ما نداشته باشه!اینو یادتون باشه هاااا❤️
تو با این کار خلوص نیت و علاقت رو به شهید نشون میدی!😉
گام پنجم👣
درگیر کردن خود با ❤️شهید❤️
سریع همین الان بک گراند گوشیتو عوض کن و عکس دوستتو بزار!!
در طول روز باهاش درد دل کن.باهاش حرف بزن.آرزوهاتو بهش بگو...🌺
گام ششم👣
عدم گناه در حضور ❤️رفیق❤️
روح شهید تا گام پنجم اگر با درستی قدم بر دارید بسیار از شما راضیه
ولی آیا در حضور دوست معنویت میتونی گناه کنی؟😰
حجابمون، غیبت، دروغ، نمازامون و .....
حواسمون باشه👌
گام هفتم👣
اولین پاسخ❤️ شهید❤️
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه..
خواب دوست شهیدتو میبینی اگر واقعا درگیرش شده باشی و اون ازت راضی باشه، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ...
گام هشتم👣
حفظ و تقویت رابطه تا شهادت(مرگ)
گام های سختی رو کشیدین!درسته؟!
مطمئنا با شیرینی ای که چشیده اید، از این مسیر خارج نخواهید شد...
راستی شما کدوم شهید رو انتخاب کردین؟....
🌺🌺🌺🌺
یاعلی مدد
🌷 @byadshohada 🌷
❤️زیارت انلاین حرم امام علی علیه السلام
روی نوشته زیر انگشت بزن👇
www.imamali.net/vtour
وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کرد
🌷 @byadshohada
❤️ اعمال شب قـدر ❤️
شب نوزدهم ماه رمضان اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبۍ به خوبۍ و فضیلت آن نمۍرسد در آن شب تقدیر امور سال مۍ شود و ملائڪہ و روح به اذن پروردگار بہ زمین نازل مۍ شوند و خدمـت امام زمان(عج) مشرف مۍ شوند و هـر آنچہ براے هر ڪہ مقدر شده است بر امام زمان(عج) عرضہ مۍ ڪنند و عمل در آن بہتر است از عمل در هـزار ماه.
اعمال شب قدر بر دو نوع است:
1️⃣اول در هر سه شب انجام مۍشود
2️⃣ و دیگری مخصوص هر شبۍ است.
🔵 مشترڪ شبهاے قدر
1️⃣ غسل: بهتر است غسل شب قدر در هنگام غروب آفتاب انجام گيرد،كه نماز شام را با غسل بخواند.
2️⃣ دو رکعت نماز وارد شده است: كه در هر ركعت پس از سوره«حمد»، هفت مرتبه«توحيد»خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد، 〖استغفر اللّه و اتوب اليه〗 در روايت نبوى است: كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد.
3️⃣ قرار دادن قرآن بر سر.
4️⃣ ده مرتبه ۱۴ معصوم راصدازدن
5️⃣زیارت امام حسین علیه السلام است؛ در روايت آمده هنگامى كه شب قدر مےشود، منادى از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد كه خدا هركه را به زيارت مزار امام حسين عليه السّلام آمده آمرزيد.
6️⃣ احیا داشتن این شبها: روايت شده هركه شب قدر را احيا بدارد، گناهانش آمرزيده مےشود، هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگينى كوهها و پيمانه درياها باشد.
7️⃣ صد رکعت نماز
8️⃣ خواندن جوشن کبیر
🌻 مخصوص شب ۱۹ رمضـان🌻
۱- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".
۲- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".
۳- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود .
۴- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود.
✨التــــــماس دعا✨
✅برای دسترسی به اعمال کامل شب های قدر به مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی مراجعه شود✅
🌷 @byadshohada🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
پدرش می گفت :آخرین باری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت .
نیمه شب با صدای ناله اش از خواب پریدم . رفتم پشت در اتاقش .سر گذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه میکرد .میگفت : خدایا اگرشهادت را نصیبم کردی.میخواهم مثل مولایم امام حسین (ع) سر نداشته باشم .مثل حضرت عباس (ع) بی دست شهید شوم .دعایش مستجاب شد .و یکجا سر و دستش را داد .
راوی : پدر سردار بی سر
#شهید_ماشالله_رشیدی
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
نيتها را خالص کنيد ويقين بدانيد هراندازه که نيتها را پا ک کرده وآنچه درتوان داريم بکارگيريم به همان اندازه نصرت الهي نصيبمان خواهد گشت.
#شهيد_باقر_طباطبایی
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
شهيد صالح سميعي نژاد
تاریخ و محل شهادت
13/3/63 پاسگاه زيد
گروه
دفاع مقدس
زندگینامه
شهید صالح سمیعینژاد (آتشپور)، بیست و پنجم بهمنماه ۱۳۳۶ش در محله سلمقان بیدگل چشم به جهان هستی گشود. فقر و تنگدستی عمومی مردم در آن سالها، صالح را نیز مانند بسیاری دیگر از درس و مدرسه محروم کرد. صالح از همان کودکی برای کمک به وضعیت معیشتی خانه پدری، مجبور به قالیبافی شد. اما محرومیتهای مادی و سختی معیشت خانواده در آن سالها، مانع تربیت دینی فرزندان نمیشد. صالح نیز از همان سالها با مسجد و نماز و قرآن و هیئات مذهبی خو گرفته بود و علیرغم بیسوادی، روح بلند و منش انسانی داشت. ده ساله بود که بالاخر موفق شد در کنار قالیبافی، در کلاسهای شبانه هم مشغول تحصیل شود و با هر سختی مدرک ششم ابتدائی را اخذ نماید. هفده ساله بود که با دخترعمویش وصلت نمود و علیرغم تمامی مشکلات و سختیها، بهدلیل روحیه و اخلاق خاص خود، زندگی گرم و همراه با مهر و صفائی را آغاز نماید. سال ۱۳۵۵ش، لیلا اولین فرزندش شش ماهه بود که صالح عازم خدمت سربازی شد. پایان خدمت سربازیاش مصادف با روزهای اوج مبارزات انقلاب اسلامی بود. انقلاب که پیروز شد، صالح هم بخشی از وقت زندگی خود را وقف حضور در صحنههای مختلف انقلاب اسلامی کرد و با تشکیل بسیج به عضویت آن درآمد. جنگ تحمیلی که آغاز شد، غیرت و همت و ایمان صالح اجازه نداد که زن و بچه و زندگی مانع از انجام وظیفه دینیاش شود و از این زمان تا وقت شهادت، لحظهای درنگ و غفلت را جایز ندانست. صالح در عملیاتهای متعددی شرکت نمود. شجاعت و مهربانی، دو خصلت بارز صالح بود که باعث شده بود دوستان و همرزمانش شیفته او باشند. عملیات خیبر در اسفندماه ۱۳۶۲ش به پایان رسیده بود و صالح علیرغم اینکه پدر سه فرزند بود و آنها را از صمیم قلب دوست میداشت و دلتنگیهای دوطرفه حضور در جبههها را بسیار سخت میکرد، باز هم به خود اجازه نداد که صحنه را خالی کند. وظیفه ایمانی و روح جهادی، صالح را بعد از عملیات خیبر در جبهه ماندگار کرد. در آخرین مرخصی که به شهر و نزد خانواده و دوستانش آمده بود، بیقراری صالح بر همه مشخص شده بود. صالح در این آخرین روزهای مرخصی از شهید و شهادت گفت و از همگی حلالیت طلبید. او آماده شهادت شده بود و خانواده را نیز آماده این ماجرا کرد. دل و روحش دیگر تاب ماندن در قفس خاکی را نداشت. او از جانب حضرت دوست برای یک میهمانی خونین دعوت شده و از جان و دل این دعوت را پذیرفته بود. در بهار سال ۱۳۶۳ش، گردان حضرت امام محمد باقر علیهالسلام از لشکر ۱۴ حضرت امام حسین علیهالسلام، خط پدافندی پاسگاه زید را تحویل گرفت و در همین مأموریت پدافندی و در تاریخ سیزدهم خردادماه سال ۱۳۶۳ هجری شمسی (مصادف با سوم ماه مبارک رمضان) بود که صالح در سن بیست و هفت سالگی، مزد جهاد و ایمان و لیاقت خود را گرفت. لیلا، ریحانه و حمیدرضا دردانههای دوستداشتنی صالح بههنگام شهادت بودند. شهید صالح سمیعینژاد (آتشپور) در گلزار شهدای هفت امامزاده بیدگل مدفون میباشد
#شهید_صالح_سمیعی_نژاد
🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊
که دیگه سیگار نکشی!
سنگر سوتوکور و خالی بود. فقط دو نفر آن ته سنگر آرام بهخواب خرگوشی میرفتند. اکبر کاراته اومد و پرده را زد کنار. به بیرون نگاهی انداخت. دوروبرشو را نگاه کرد. برگشت داخل سنگر نشست. پر پتو رو زد کنار، تندتند گودالی درست کرد و چیزهایی شبیه ماکارونی -امّا کلفتتر- گذاشت داخل گودال. تند خاکو کشید روش. پتو رو برگردوند و رفت.
حالا همه از کار برگشته بودند. سنگر شلوغ و پرسروصدا بود. اناری داخل سنگر شد. سلام کرد و نشست جای همیشگیاش. داد زد: یه جغله یه چایی برای من بیاره. سیگارش رو روشن کرد. اکبر کاراته یه لیوان چایی داد دستش. خیرهخیره نگاهش کرد. اناری پکی به سیگار زد. سروصدای بچهها سنگر رو پرکرده بود. پتو رو پس زد. سر سیگار رو گذاشت روی زمین و تهش رو گذاشت به دیوار سنگر. اکبر کاراته رفت عقب. اناری لیوانو که برداشت، یکدفعه خرجای خمپاره آتش گرفت. فشفش میکردند و آتششان تا سقف سنگر زبانه ميکشید. اناری ترسید، لیوان چایی رو پراند و جیغی زد و از سنگر دوید بیرون. اناری که جیغ زد، بچهها هرکدام یک طرف میدویدند و جیغودادشان سنگر را پرکرده بود. اکبر کاراته گفت: تو باشی که دیگه سیگار نکشی!
@byadshohada
امام صادق(ع)فرمودند:
مقدرات در شب نوزدهم تعیین،
درشب بیست و یکم تایید
ودر شب
بیست و سوم امضامی شود.
(کافی،ج۴،ص۱۵۹)
🌷 @byadshohada🌷
🌹شب قدراست ودلم شوق #شهادت دارد
بی هوا باز مضامین دعا، زینب شد
💐ناگهان در وسط گریه وزاری دیدم
بک یارب،بک یارب،بك #یازینب شد
شهيدمدافع حرم
#هادی_کجباف
#شوشتر
#قرآن_به_سر
🌷 @byadshohada🌷
✍️ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣـــــﺎﻥ ﻋﺞ
ﭼﺸﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻭلےﻓﻘﻴه ﺑﺎﺷﺪ،
ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪهے
چہ ﺩﺳﺘﻮﺭے ﺻﺎﺩﺭ مےشود
#سردار_شـهید_مـهدے_زینالدین
#شبتون_شهدایی
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
ای کاش با ما حرفی میزد. میگفت چه چیز در سر دارد. این فکرها مرا اذیت میکند. میگویند شهدا اسراری را در دلشان نگه میدارند و هیچکس از آن باخبر نمیشود مگر بعد از شهادتشان. شهید محسن مثل ما نبود که تا یک اتفاقی میافتد بیاید برای همه تعریف کند. هیچ وقت از اتفاقات نگرانکننده حرف نمیزد. آرامش در کلامش جاری بود.
✍از مشقت و سختیهای زندگی اش برای هیچکس چیزی نگفت و ما تازه الان فهمیدهایم. همهاش ناراحتم که چرا از سختیهایش حرف نزد. کاش میگفت و ما شریک سختیهایش میشدیم. وقتی به سپیدان وگردان ۱۱۰ میآمد آنقدر دلش برای منطقه تنگ میشد و برای بازگشت لحظه شماری میکرد فکر هم نمیکردیم آنجا شرایط سختی داشته باشد.
#شهید_محسن_ماندنی
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
خدایا! نمیدانم وقتی که مرگ به سراغم میآید، من در چه حالی هستم، اما خدایا!دوســت دارم در آن حــال، لبهایم به ذڪر یا زهرا «س»مشــغول باشـد و دلم از نور محــبت علـی و فــرزندان علــی «علیــهـم صلوات الله»لبریز باشـد. خــدایا! در دلـم تقاضـایی اســت کــه نمــیتوانم آن را بـر
زبان آورم و آن تمـنای شــهادت اســت.
خدایا آیا من لایق شــهادت هســتم؟
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
🌷 @byadshohada 🌷
ایستــاده ام
بگذار سرنوشت راهش را برود
مڹ
همینجا
ڪنار #قول_هایتــ
درست روبروے دوستـــــ داشتنت
و در عمق نبودنتـ
محڪم ایستاده ام....
#صبحتون_شهدایی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
نام
شهيد حبيب الله توكلي
تاریخ و محل شهادت
17/3/61
گروه
دفاع مقدس
زندگینامه
شهید حبیبالله توکلی، سال ۱۳۴۲ش در روستای کاردگرمحله از توابع شهرستان فریدونکنار در استان مازندران در یک خانواده کمدرآمد، اما سرشار از ایمان چشم به جهان هستی گشود. او از همان دوران خردسالی، در دامان مادری مهربان و دلسوز و پدری سختکوش و فداکار رشد نمود تا اینکه در سال ۱۳۴۸ش برای فراگیری علم و ادب وارد مدرسه شد اما پس از سه سال، درس خواندن را کنار گذاشت و بههمراه پدر و مادرش در زمینهای کشاورزی مشغول بهکار شد چرا که خودش را شریک کار و مسئول خانواده میدانست. مادر بزرگوار شهید توکلی، میگوید: «حبیبالله، دوران نوجوانی و جوانی پرحادثهای داشت. حتی چندینبار هم طعم مرگ را چشید.» تصادف شدید در خیابان و همچنین غرق شدن در دریا نمونههایی از حادثههای پرخطر این شهید بود. یک روز حبیبالله حالش بد شده و بیماری سرخجه گرفته بود و بر اثر شدت بیماری در حال جان سپردن بود. مادر شهید توکلی میگوید من باور نداشتم و از خدا خواستم که حبیب را به من بازگرداند. مادر حبیبالله دست به دامان صاحبالزمان (عج) میشود و با امام خود عهد میبندد که پسرش را تا وقت سربازی به او برگرداند و بعد از آن در راه خدا تقدیم کند... شهید توکلی در زمان جنگ تحمیلی، عقیدهاش این بود که امام و یارانش در جبهه پیکار حق علیه باطل به او نیازمند هستند و شعارش این بود که باید به میهن و دین اسلام خدمت کرد. حبیبالله در هجدهم آبانماه ۱۳۶۰ش به خدمت سربازی رفت. شهید توکلی در دو عملیات فتحالمبین و عملیات بیتالمقدس حضور پیدا کرد. بعد از عملیات بیتالمقدس به منزل آمد و به پدر و مادر خود گفت که این آخرین مرخصی و دیدار من با شماست و از آنها خواست که او را در کنار شهید سیدخلیل حسینی دفن نمایند. حبیبالله توکلی، سرانجام در تاریخ هفدهم خردادماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی هنگام ورود به چادر بر اثر اصابت خمپاره ۶۰، از ناحیه سر دچار جراحت سنگین شد و در سن نوزده سالگی، به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
#شهید_حبیب_الله_توکلی
🌷 @byadshohada🌷
😊 لبخند شهدایی 😊
رانندهي تدارکات بود، امّا ما بهش میگفتیم آقای گازوئیلی. هروقت غذای بچهها رو میآورد، بچهها داد میزدند و میگفتند: آقای گازوئیلی آمد. او هم اخماشو میکشید تو هم و میگفت: نگویید آقای گازوئیلی. اکبر کاراته هم میگفت: چه فرقی میکنه آقای گازوئیلی؟
یک روز ظهر که همه از گرسنگی دور هم وُول میخوردیم و هی غرغر میکردیم که چرا آقای گازوئیلی نیومد و چرا غذا رو نیاورد، یکدفعه سروکلهاش پیدا شد. اومد و یک دبّه از داخل ماشین آورد پایین. حاج مسلم گفت: اینا چیه؟ گفت: امروز غذا گازوئیله. حاج مسلم هم - که فکر میکرد آقای گازوئیلی راست میگه- سفره رو پهن کرد، کاسهها رو چید دور سفره و پُرشان کرد از گازوئیل. همه هاجوواج نگاه میکردیم که گفت: چیه؟ مگه من آقای گازوئیلی نیستم؟ خب بخورید! و رفت. هم میخندیدیم و هم از گرسنگی به خودمون میپیچیدیم، که یک ساعت بعد سروکلهاش پیدا شد. یک قابلمهي کوکو دستش بود و گفت: این کارو کردم که دیگه...
همه گفتیم: بگويیم آقای گازوئیلی!
🌷 @byadshohada 🌷
😇 خاطرات شهدا 😇
بمباران هوایی که می شد و دشمن با راکت مناطق مسکونی و غیر مسکونی را مورد تجاوز قرار می داد.
بچه ها سرشان را رو به آسمان و در جهت هواپیماهای عراقی بلند می کردند و می گفتند: نگاه کن یک مثقال عقل به کله این صدام نیست، آخر ما راکت بدون توپ به چه دردمان می خورد! و بعضی اضافه می کردند: ولش کن بابا چه می داند تنیس چیست؟ بابایش ورزشکار بوده، ننه اش ورزشکار بوده، به هیکلش نگاه نکن، دو دفعه به او بشین پاشو بدهی به اسهال و استفراغ می افتد.
🌷 @byadshohada 🌷
📸چنین روزی بود که برخی از شیربچه های لشکر ۲۵کربلای مازندران عازم سوریه شدند و درخانطومان کربلایی شدند اما هنوز هم که هنوزه خیلی هایشان برنگشتند
🌹میهن چشم انتظارتان است
@byadshohada
🌹جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلام🌹
1. مردم را با لقب صدا نکنید.
2. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
3. خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5. بدون تحقیق قضاوت نکنید.
6. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
7. صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید.
8. شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید.
9. سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید.
10. دین را زیاد سخت نگیرید.
11. با علما ودانشمندان باعمل ارتباط برقرار کنید.
12. انتقاد پذیر باشید.
13. مکار و حیله گر نباشید.
14. حامی مستضعفان باشید.
15. اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید.
16. نیکوکار بمیرید.
17. خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
18. فحّاش نباشید.
19. بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
20. رحم دل باشید.
21. با قرآن آشنا شوید.
22. تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.
23- گریه نکردن از سختی دل است.
24- سختی دل از گناه زیاد است.
25- گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
26- آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
27- فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
28- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست.
🌷 @byadshohada 🌷
✍زمان بر امتحان من و تو مےگردد
تا ببینند ڪہ چون صداے
#هل_من_ناصر امام عشق برخیزد
چہ مےڪنیم ...
#شبتون_شهدایی
#شهید_آوینــے
🌷 @byadshohada 🌷