eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
683 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 شخصیت به تاراج رفته "تمدن غرب از یک سو زن را مانند بیشتر ادوار تاریخ، طرفِ ضعیف و مغلوب در مجموعهٔ خانواده و جامعه دانسته و نگهداشته و از سوی دیگر؛ ‌تحمیل فرهنگ برهنگی دست تطاول جنس مرد را به شخصیت وی گشوده و با کمال تأسف او را در موارد زیادی در حد یک وسیله التذاذ تنزل داده و بزرگترین ظلم را به وی روا داشته است." ✍مقام معظم رهبری 📙جایگاه و نقش زن در نظام های مختلف از دیدگاه آیت الله خامنه‌ای، ص١٦ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی ‌● ●نویسنده :مجیدخادم اواخر پاییز. فرهاد سر کوچه به ماشین تکیه داده. مرد میانسالی زنجیر کوتاهی را دور انگشتش می‌چرخاند و جلو عقب می‌شود. دارند با هم حرف می زنند یا انگار دارد فرهاد را تهدید می کند! با حرص و جوش و با چشم های سرخ شده! _میزنیم همین جا لت و پار می‌کنیم به مولا !احترام بابات که رو میزاریم _نمی خوام احترام شناسش رو بزارین.هر کاری میخوای بکن اگه مردی همین الان! نگاه کن ببینم ؟!چیکار میخوای بکنی؟ مرد مثل اسفند روی آتش می ترکد _استغفرالله. اگه کاکات نمی‌شناختیم همین الان همین جا استغفرالله, _نگاه هر کاری میخوای بکنی همین الان  که هستم در خدمتتون تنها هم هستم بفرما ببینم چه کار می خوای بکنی! فرهاد آرام خودش را ول کرده روی ماشین,خیره شده  به صورت از خشم برآشفته مرد که روبرویش که مشت کف دست خودش را می‌کوبد و داد و بیداد می کند و به دور و بر چشم می دوزد . چشمش به فرزاد که می‌افتد نگاهش رویش ثابت می شود . فرهاد هم به سمت نگاه او کشیده می‌شود و فرزاد را که می‌بینند ناگهان از روی ماشین جدا می شود و با توپ پر می گوید:« اینجا چه کار می کنی؟» فرزاد ترسیده و حرفی نمی زند _«برو خونه ببینم لازم نکرده بگی من کجا بودم اما برو خونه» فرزاد می‌دود توی کوچه ولی همینطور توی راه برمی‌گردد و نگاه می‌کند به سمت سر کوچه تا می‌رسد به خانه نیمه باز را هل می دهد و وارد حیاط می شود .در حالی که می رسد صدای پدر را واضح می شنود که دارد به مادر می گوید: «تقصیر شما هم هست حاج خانوم! اگر دعواشون می‌کردیم اگر شما که خانه هستید جلوشونو میگرفتی, اینطور نمی شد این کارها که فرهاد میکنه آخر و عاقبت نداره» _«مگه کار بی رضای خداست؟» _حالا خودش هیچ این بچه هم داره نگاهش میکنه یاد گرفته افتاده دنبالشون. من تو این سن و سال طاقتشو ندارم ببینم دارند....‌ فرزاد در را که باز می کند صدای پدر قطع می شود « کجا بودی تو بچه تا این وقت؟!» _ مدرسه بودم به خدا اوضاع همین طور پیش می رود تا سال ۵۶! تلفن خانه زنگ میزند و مادر جواب می دهد. با آقای شاهچراغی کار داشتیم _با کدومشون؟ _ نمیدونم مادر این شماره را به ما دادند شما لطف کنید بگید مسافر هاشون از تهران رسیدن بیان ترمینال تحویل بگیرند. فرهاد خانه نیست شب شده.مسجد هیاهویی دارد. از در و دیوارش آدم ریخته و دارند خادم مسجد را توی ایوانش کتک می‌زنند  «به این شب سیاه من رو هم خبر ندارد» سر کوچه دو تا ماشین ارتشی ایستادن تمام مسجد و کوچه را محاصره کرده اند. ما در از لابلای درب کوچه سرک می کشد و می رود و حیاط و صدای فرزاد می‌زند. پدر می‌گوید حمام است. مادر به سمت حمام میرود «فرزاد مادر بپرد بیرون هیچ نگو فقط به جمعه نمیخواد خودتو بشویی خشک کن بپوش بیا بیرون» فرزاد هول هول دارد روی تن خیس و کف صابون شسته است لباس می پوشد مادر به سمت پله های توی حیاط می رود با خودش بلند می گوید همان موقع هم گفتم توی شیرینی چه فایده ای دارد؟» پدر پشت سر مادر می‌تواند از پله ها بالا می رود سرکه می کند زیر شیروانی و کارتون ها را می بیند دست روی پیشانی عرق کرده می کشد مادر هنوز دارد با خودش بلند حرف می زند «ترسش تو دلم بود همیشه ترس تو دلم بود فرزاد؟!» فرزاد خیس پای پله ها می رسد مادر کارتون‌ها را دست پدر می دهد تا پایین ببرد «فرزاد باب پرواز تیغ صدای حاج افتخار بزن» فرزاد خودش را می کشد روی دیوار بین دو خانه و صدا می‌زند.حاج افتخار همسایه پشتی سراسیمه اومده تو حیاتشان کارتون ها را پدر گذاشته پای دیوار جلوی پای فرزاد چهار کارتون فردا صورت زورش نمی رسد کارتون ها را از دست پدر بگیرد مادر دارد از روی پله ها با حاج افتخار حرف می زند _خانم چه جوری؟ کجا بذارم؟ اگه اومدن این طرف این طرف هم بیان؟!! _انشالله که نمیان.بزار تو انباری پشت همون باریک سازی اون گوشه. اشاره می کند به انباری کوچک توی حیاط. حاج افتخار میزند توی سر خودش را زانوهایش سست می‌شود که پهن شود روی زمین ،ولی نگاهش روی تیغه دیوار که می‌افتد نمی‌نشیند پدر عکس های بزرگ لوله شده را چپه چپه می دهد روی دیوار دست فرزاد. افتخار زنش را صدا می‌زند پیرزن چادرش را دور کمر می‌بندند و شروع می‌کند به ریختن خرت و پرت های توی انباری ها. افتخار بسته‌ها را ازدست فرزاد می‌گیرد. پدر کتاب‌ها را می فرستد، روی تیغه تمام افتخار خیس عرق شده است که در زیر لب با خودش حرف می زنند. مادر کارتون ها را خالی می کند و عکس ها را می دهد دست پدر افتخار گونی های برنج و آرد را جابه‌جا می‌کند و از آنها را می‌تواند زیر خط و پرت ها و گونی ها را می گذارد رویشان. فرزاد روی دیوار دارد بازوهای خودش را می ماند ما در برگشت روی پله و همینطور دارد به حاج افتخار دلداری می‌دهد ادامه دارد.. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 باید زنده شویم؛ مثل حاج قاسم! ، 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید
❣ 🌸ت✨و را فراتر از 🌲انتظارو آنچنان دارم😍 🌸 که نمی دانم از ما 🌲 غایب است... 🌸ولی در آخر به این میرسم ؛ 🌲 که غایب من هستم! 🌸 زیرا ت❣و همیشه بوده ای؛ 🌲 ولی من تو را بینند!!! 🌸🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺 ورود انقلاب اسلامی به دومین مرحله‌‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی 🔹از میان همه‌ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به‌پاخاسته و انقلاب کرده‌اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به‌جز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه‌ی وسوسه‌هایی که غیر قابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده ‌است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود. «بیانیه گام دوم» 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اینجا بالا شهرِ 🎙 به روایت: حاج حسین یکتا 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴حفظ آسمان توسط شهاب سنگها 📍إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (سوره صافات آیات ۶تا۸) 📍ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﻮﺭ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺁﺭﺍﺳﺘﻴﻢ؛ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩﻳﻢ ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻜﺮم ﻭ ﺷﺮﻳﻒ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﺩﻫﻨﺪ ، ﻭ [ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ ] ﺍﺯ ﻫﺮ ﺳﻮ [ ﺷﻬﺎﺏ ] ﺑﻪ ﺳﻮﻳﺸﺎﻥ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.✳✳✳ 📍 ﻣﻠﺎ ﺍﻋﻠﻰ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﻟﺎ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ" ﻣﻠﺎ" ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﻈﺮ ﻭﺍﺣﺪﻯ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻰ ﻭ ﻭﺣﺪﺕ ﭘﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﻭ ﺍﻋﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﻣﺮﺍﻛﺰ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ" ﻣﻠﺎ" ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻭﺿﻊ ﻇﺎﻫﺮﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﺸﻢ ﭘﺮﻛﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻰ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺑﻪ" ﺍﻋﻠﻰ" ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﻛﺮﺍم ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻭﺍﻟﺎ ﻣﻘﺎم ﺣﻖ ﺍﺳﺖ. " ﻳﻘﺬﻓﻮﻥ" ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ" ﻗﺬﻑ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﺗﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻃﺮﺩ" ﺷﻴﺎﻃﻴﻦ" ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ" ﺷﻬﺐ" ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺣﺘﻰ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﻣﻠﺎ ﺍﻋﻠﻰ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﻧﺪ.✴✴✴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢فیلم کاملتر از نظر آیت‌الله طالقانی در مورد حجاب؛ ضد انقلاب سالها این سخنان مرحوم طالقانی را سانسور کردند. #پویش_حجاب_فاطمے
شهید سیدمرتضی آوینی: جبهه‌های حق مجرای نـوری ست که همه پروانه‌هـا را به سوی خـود می‌کشد و چه کند آن نوجـوان اگـر پروانه عاشقی در درون خود دارد ... زمستان ۱۳۶۰ پادگان غدیر اصفهان 📎پ ن :شهید مظفر ماستبندزاده و نوجوانان بسیجی که مجوز اعزام به جبهه به آنها داده نمی‌شود🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
‌بعضے ها وقتے مـے روند آن قَدر ڪه آدم بهشان غبطه مـے خورد.. دَر نوشته بود : " فقط هَفت تا نماز غفیله ام قضا شده لطفاً برایم بخوانید! 🌷 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺 پیروزی انقلاب اسلامی؛ آغازگر عصر جدید عالم 🔹آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونه‌گون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجلِ محتوم خود نزدیک‌تر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانه‌ی انقلاب و چهل دهه‌ی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست‌وپنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود. «بیانیه گام دوم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وقتی که حاج قاسم به احترام احساس یک سرباز می ایستد... ▪️در یک محل اداری و کار، بعد از اتمام جلسه حاج قاسم می خواهد برود ویک سرباز درخواست می کند تا مداحی کوتاهی داشته باشد،حاج قاسم در عین عجله و خستگی و شاید ممانعت برخی اجازه می دهد این سرباز مداحی کند. ▪️ سرداری که کل عالم استکبار از ترسش خواب نداشتند چطور خاضعانه در یک راهرو سرپا می ایستد و به ابراز احساسات و مداحی یک سرباز گوش می دهد و نهایتا بغلش کرده و انگشتری به او هدیه می دهد. ▪️مثلا در کجای دنیادر قاعده نظامی یک سرباز می تواند در مقابل یک ژنرال بلندپایه به جز احترامِ خشک نظامی کاری انجام دهد؟ آری،این رفتارهاست که او را سردار دلها کرده است... ✅روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ✍"محمدصالحی" 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴نشانه های متقین 📍 ﺃﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑﺎﻟْﻐَﻴْﺐِ ﻭَ ﻳُﻘِﻴﻤُﻮﻥَ ﺍﻟﺼَّﻠَﺎﺓَ ﻭَﻣِﻤَّﺎ ﺭَﺯَﻗْﻨَﺎﻫُﻢْ ﻳُﻨﻔِﻘُﻮﻥَ (سوره بقره آیه ۳) 📍(ﻣﺘّﻘﻴﻦ) ﻛﺴﺎنی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻏﻴﺐ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎی می ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯی ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ، ﺍﻧﻔﺎﻕ می ﻛﻨﻨﺪ.✳✳✳ 📍ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺟﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻏﻴﺐ، ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻭ ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ عملی ﻣﺆﻣﻦ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. «ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ... ﻳﻘﻴﻤﻮﻥ... ﻳﻨﻔﻘﻮﻥ» ﺍﺳﺎسی ﺗﺮﻳﻦ ﺍﺻﻞ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ بینی ﺍلهی ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ هستی، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﺴﻮﺳﺎﺕ ﻧﻴﺴﺖ. «ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ ﺑﺎﻟﻐﻴﺐ» ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﺍﻗﺎﻣﻪ ی ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺍﺯ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ. «ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ... ﻳﻘﻴﻤﻮﻥ... ﻳﻨﻔﻘﻮﻥ» ﺑﺮگزاری ﻧﻤﺎﺯ، ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﻣﻮسمی ﻭ مقطعی«ﻳﻘﻴﻤﻮﻥ ﺍﻟﺼّﻠﺎﺓ» (ﻓﻌﻞ ﻣﻀﺎﺭﻉ ﺑﺮ ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭ ﻭ ﺩﻭﺍم ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ.) ﺩﺭ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﺷﻴﻢ. «ﻣﻤّﺎ ﺭﺯﻗﻨﺎﻫﻢ» ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ (ﻋﻠﻢ، ﺁﺑﺮﻭ، ﺛﺮﻭﺕ، ﻫﻨﺮ ﻭ...) ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﻢ. «ﻣﻤّﺎ ﺭﺯﻗﻨﺎﻫﻢ ﻳﻨﻔﻘﻮﻥ» ﺍﻣﺎم ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم می ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺸﺮ می ﺩﻫﻨﺪ. ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺣﻠﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺯﻕ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﻠﺎﻝ ﻣﻘﺪّﺭ می ﻛﻨﺪ وﺍﮔﺮ ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻨﻴﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻐﺮﻭﺭ نمی ﺷﻮﻳﻢ. ﺑﻬﺘﺮ می ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ قسمتی ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﻢ. «ﻣﻤّﺎ ﺭﺯﻗﻨﺎﻫﻢ»✴✴✴ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💢 شخصیت به تاراج رفته "تمدن غرب از یک سو زن را مانند بیشتر ادوار تاریخ، طرفِ ضعیف و مغلوب در مجموعهٔ خانواده و جامعه دانسته و نگهداشته و از سوی دیگر؛ ‌تحمیل فرهنگ برهنگی دست تطاول جنس مرد را به شخصیت وی گشوده و با کمال تأسف او را در موارد زیادی در حد یک وسیله_التذاذ تنزل داده و بزرگترین ظلم را به وی روا داشته است." 📙جایگاه و نقش زن در نظام های مختلف از دیدگاه آیت الله خامنه‌ای، ص١٦ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی ‌● ●نویسنده :مجیدخادم کارتون ها را پدر گذاشته پای دیوار جلوی پای فرزاد. فرزاد زورش نمی رسد کارتون ها را از دست پدر بگیرد. مادر دارد از روی پله ها با حاج افتخار حرف می زند _خانم چه جوری؟؟کجا بذارم ؟اگه اومدن شاید این طرف هم بیان! _ان شالله که نمیان! بزار تو انباری پشت همون باریک سازی اون گوشه. اشاره می کند به انباری کوچک توی حیاط .حاج افتخار میزند توی سر خودش.زانوهایش سست می‌شود که پهن شود روی زمین، ولی نگاهش روی تیغه دیوار که می‌افتد نمی‌نشیند .پدر عکس های بزرگ لوله شده را می دهد روی دیوار دست فرزند. مادر می گوید:« شما که خداراشکر جوان توی خونه ندارید. به تو شک نمی کنند» کارتون های خالی را پدر پرت می کند روی پشت بام توالت توی حیاط .مادر فرزاد را برمیگرداند به حمام .حاج افتخار و زنش هم خسته و لنگان به داخل خانه بر می گردد و تمام چراغ ها را خاموش می کنند. پدر لب حوض آبی به سر و صورتش می زند و می نشیند. چند دقیقه بعد صدای در بلند می شود. محکم و پشت سر هم می کوبند.مادر پیش از پدر خودش را به در می رساند باز می کند. دو نفر لباس شخصی در را هل می دهند و می آیند توی حیاط. پشت سرشان یک سرباز تفنگ به دست توی دهانه در می ایستد. پدر جلو می‌آید. یکی از لباس شخصی ها با پدر حرف می‌زند و چیزهایی یادداشت می کند دست و پای مادر زیر چادر می‌لرزد. زیر لب لا حول ولا قوة الا بالله تکرار می‌کند .آن لباس شخصی دیگر توی حیاط چرخ می زند و بر می گردد. یکی که با پدر حرف میزد سرش را از روی دفترچه بلند می‌کند و نگاهی به دور و بر حیاط می‌اندازد و نگاهی به دو تا از دخترها که گیج و مات از جلوی در حال نگاهش می‌کنند و بعد نگاهی به لباس شخصی دیگر .آن یکی شانه را بالا می اندازد. با پدر دست می‌دهند و خداحافظی می‌کنند. در حیاط که میخورد به هم، ما در پقی می زند زیر گریه و همانجا پاهایش شل می شود و می‌افتد کف حیاط. پدر سر حوض به صورت مادر آب می زند. آن شب را ورق میزنم به شبی دیگر که صدای تکبیر بلند می شود از لابلای خاطرات. از همه طرف ،انگار تمام محله دارند تکبیر می گویند، سایه از روی پشت بام رد می شود. ساعت ۲ و ۳ نیمه شب است یک صدا بلندتر است.صدای خش دار بلندگوی دستی. تعدادشان زیاد نیست ولی صداها زیادند فرهاد در تاریکی شیروانی  دراز کشیده توی بلندگوی دستی بزرگش تکبیر را فریاد می‌زند. صداها تمام خیابان سی متری را پر کردند و آن ها توی خیابانها این طرف و آن طرف می دوند و لبه پشت بام ها را دید می‌زنند هیچکس را نمی بینند ولی صدا ها هستند .فرهاد بلندگو را همان جا گذاشته و از روی بام رفته روی بام مسجد. ۵یا ۶ نفر هستند دور هم جمع شده‌اند و حرفی بینشان رد و بدل می شود و هر کدام از یک طرف می روند از این پشت بام به آن پشت بام. مکثی می‌کند و می‌رود به سمت پشت بام بعدی همینطور صداها از ۶یا ۵ طرف گسترده می شود تا به تمام محله .روی هر پشت بام دو دستش را کنار دهانش می گذارد و چند بار تکبیر می گوید و می دود به پشت بام بعدی تا جایی که به کوچه دیگر می رسد. از دیوار آویزان می شود و می پرد توی کوچه.تکبیر دیگر می‌گوید و از ستون برق آن طرف کوچه بالا می رود. روی پشت بام بعدی و همینطور می رود تا انتهای سی متری سینما سعدی و بعد با همین شکل تکبیر گویان به طرف پشت بام خانه برمیگردد. از روی پشت بام بلند گویش را برمی دارد و  پایین می آید.دیگر نزدیک اذان صبح شده.پای حوض بلندگو را زمین می گذارد و شروع می کند به بالا زدن آستین هایش هنوز همه خواب هستند تیغ صبح سال ۵۷ است. ادامه دارد..✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔻 بهم میگن حاجی نسل شما هم یواشکی داشتید؟ میگم : تا دل ت بخواد میگن: میشه یواشکی بهمون بگی میگم: ما یواشکی برای جبهه ثبت نام کردیم دست تو شناسنامه مون بردیم. بدون خدا حافظی رفتیم آموزش دیدیم و ندیدیم اعزام شدیم جنگیدیم زخمی شدیم بستری شدیم فرار کردیم و برگشتیم نماز شب خون شدیم وصیت نوشتیم جای دیگری نگهبانی دادیم ظرف ها رو شستیم کفش ها را واکس زدیم توالت ها را تمیز کردیم دعا کردیم گریه کردیم ترسیدیم دلتنگ شدیم خندیدیم خدا حافظی کردیم حلالیت طلبیدیم دوباره رفتیم مسئولیت گرفتیم مسئولیت را پس دادیم خوابیدیم بیدار ماندیم تشنگی کشیدیم گرسنگی کشیدیم مهمات از ارتش کش رفتیم به سنگر تدارکات تک زدیم بجای دیگری اسیر شدیم به میدون مین زدیم شلیک کردیم رانندگی کردیم قول شفاعت گرفتیم قول شفاعت دادیم خبر شهادت دادیم خبر اسارت دادیم خبر مجروحیت دادیم ترک پست کردیم اشتباه کردیم تلفات دادیم شهید دادیم مجروح دادیم خودمون را عملیات رساندیم غرب رفتیم جنوب رفتیم و یواشکی بعد از جنگ سکوت کردیم حاشیه رانده شدیم نادیده گرفته شدیم انگ خوردیم دروغ شنیدیم شعار شنیدم جفا دیدیم زخم زبان خوردیم دوباره تو میدون اومدیم بوسنی رفتیم سوریه رفتیم عراق رفتیم لبنان رفتیم و...... اصلا نسل ما نسل طلایی یواشکی ها بود. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺 شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشه‌زنده‌ی انقلاب اسلامی 🔹برای همه‌چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌اندازهای مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها. «بیانیه گام دوم»
🔴آفرینش بی هدف پندار کافران است. 📍وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ (سوره ص آیه ۲۷) 📍ﻭ ﻣﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ، ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻧﻴﺎﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺲ ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ.✳✳✳ 📍ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻣﻬﻤﻰ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم ﺣﻘﻮﻕ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ ﻫﺪﻓﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻠﻘﺖ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻴﻨﻰ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻭﺳﻴﻊ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ، ﺑﻠﺎﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻫﺪﻑ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺭﻭﻳﻢ، ﻫﺪﻓﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻠﻤﻪ ﻫﺎﻯ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﭘﺮ ﻣﺤﺘﻮﺍﻯ" ﺗﻜﺎﻣﻞ" ﻭ" ﺗﻌﻠﻴﻢ" ﻭ" ﺗﺮﺑﻴﺖ" ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﺣﻜﻮﻣﺘﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﻂ ﮔﺎم ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ، ﭘﺎﻳﻪ ﻫﺎﻯ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﻳﻪ ﺗﻜﺎﻣﻞ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﻮﻧﺪ.✴✴✴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ خاطره حاج قاسم سلیمانی از رزمنده‌ای که سه بار خواب شهادت می‌بیند!! ❤️ السلام علیک یا اباعبدالله... 🌹🌹 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴سنگری_از خون 👤🌹از بی سیم چی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول‌‌ الله ، شهید امیر حاج‌ امینی به تمامی مردان و زنان سرزمین: 🌿"اگر به واسطه‌ی خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم☝️ ، به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمی‌گذرم ‼️💯 #پویش_حجاب_فاطمے
🇮🇷 🇮🇷 ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی ‌● ●نویسنده :مجیدخادم روز عید غدیر خانه حال و هوای مهمانی دارد. مادر برنج خیس کرده و خواهرها پای حوض مرغ ها را پاک می کنند. همه بچه‌ها خانه اند  به جز شهناز و فرهاد. هر هفت خواهر و برادر دیگر. شهناز دانشکده است چهارراه ادبیات. بیشتر وقتها فرهاد ماشین بابا را بر می داشت می رفت دنبالش. بار اول که رفته بود جلوی دانشکده شهناز با چند تا از همکلاسی هایش آماده بودند جلوی در. همکلاسی‌ها فرهاد را که دیدند فکر کردند نامزدش است و به شهناز چشمک زده و خندیده بودند که «عشقت آماده دنبالت» شهناز گفته بود «بابا این برادرم» _«کلک تو برادر به این خوشگلی و خوشتیپی داشتی به ما نمی گفتی؟» _نگاه به قد و هیکلش نکنید چهار سال از من کوچکتر ه _بنده خدا میترسی بخوریمش؟ آن روز عید غدیر هم شهناز با همان همکلاسی‌ها طبق قرار قبلی به مسجد حبیب رفته بودند. جای جمع شدن برای تظاهرات از قبل دهان به دهان پخش می شد .آن روز مسجد حبیب بود نزدیک میدان مصدق .اسم میدان را عوض کرده بودند ولی همه به همین اسم می شناختند و از چیزها هنوز هم هیچ وقت فراموش نمی شود. زن و مرد و پیر و جوان کم کم از صبح جمع شده و نشسته بودند توی صحن و حیاط مسجد تا بیرون آن و به سخنرانی گوش می کردند که مامور ها حمله کرده بودند مردم انتظارش را داشتند برای درگیری رفته بودند نه سخنرانی! از آن روزی که شیخ پیش نماز مسجد روی حرف سرهنگ سلطانی فرمانده انتظامی فارس حرف زده بود این مسجد جای خطرناکی شده بود یا شاید همان روز غدیر بود که این اتفاق افتاد . شلوغ شده بود و صدای تیر بلند شد. مردم به سمت در مسجد هجوم برده بودند و مامورها به سمت مردم .بیشتر شان سرباز بودند .هلیکوپتر ارتش هم بالای سر مسجد نور می داد و صدایش را صدا را به صدا نمی رساند. همه وحشت زده شده بودند و درگیر !همان وقتی که سربازی مریم همکلاسی شهناز را با قنداق ژسه زده بود زمین و چادرش را پاره کرد ,فرهاد از سوی جمعیت دیدشان و به سمتشان دوید. با سرباز دست به یقه شود و تفنگ‌ها از دستش گرفت و با قنداق چوبی به پای سرباز که افتاد روی زمین ‌. بلند شد تفنگ توی دست فرهاد مانده بود و پسری که پشت سر سرباز رسیده بود کلت کشیده و نشانه رفته بود .مردم ریختند و فرهاد تفنگ را انداخت و توی جمعیت گم شد. افسر هرچه چشم چشم کرد ندیدش . روی پشت بام مسجد انگار تیراندازی می شد فرهاد شهناز و بقیه دخترها را رسانده بود پشت مسجد وسط کوچه پس کوچه ها و گفته بود که به خیابان‌های اصلی نیایید و دنبال همین کوچه را بگیرید تا خانه، و برگشته بود وسط جمعیت و سطح درگیری! دختر ها چند ساعت پیاده رفته بودند تا به خانه رسیدند. بعضی از مهمان ها آمده بودند ولی نه همه شان .کم کم بقیه هم داشتند می آمدند چندتایی پریشان بودند یکی شان به شهناز گفت توی مسجد آنها را دیده است و بعد معلوم شد که چند تای دیگر از آنها هم خودشان داشتند از مسجد حبیب  می آمدند تا سر ظهر همه آمدند همه جز فرهاد! یکی از مهمانها به سکوت غلبه کرد و در گوشی به یکی دیگر گفت:« به نظرم دیدم فرهاد تیر خورده » آشوب  شده بود در دلها ،اما مادر نباید می‌فهمید پدر هم ! ادامه دارد..✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
در آغاز هفته دفاع مقدس یاد کنیم *🖍یاد جبهه بخیر که دانشگاه خودسازی بود و کنکورش صداقت و اخلاص و متون آنرا انتشارات شهادت در کربلا با مرکب خون به چاپ میرساند.* *🖍یاد موقعیت هایی‌ بخیر که کسی به فکر موقعیت نبود و قرارگاههایی که دل را بی قرار میکرد* *🖍یاد سنگر بخیر که به غار ثور میماند وایستگاه صلواتی که محل استراحت ملائک بود.* *🖍یاد جاده بخیر که ترجمه صراط المستقیم بود‌ وبه تفکر چپ و راست مهر باطل شد می زد* *🖍یاد معبر بخیر که به پل صراط می ماند و به سنگر کمین که فاصله بین دنیا و آخرت بود* *🖍یاد آبادان بخیر که به آبادی دل می پرداخت، خرمشهر که خرم به خون شهیدان شد، بستان که مزرعه عشق بود و سوسنگرد که با لاله و سوسن انس گرفت* *🖍یاد هویزه بخیر که علم الهدی را تربیت کرد، دهلران که مردمان ساده ای داشت، موسیان که قوم موسی را به مسخره گرفت، مهران که بوی مهربانی میداد. کله قندی که مرگ در آن از عسل* *شیرین تر بود، قلاویزان که نردبان عروج بود و مجنون که داستان لیلی را بهتر بازگو میکرد.* *🖍یاد هور العظیم بخیر که عظمت اسلام را به نمایش گذاشت، کارون که بارها به رنگ خون در آمد و اروند که روند جنگ را تغییر داد* *🖍یاد فاو بخیر که کلاس وفاداری بود و دریاچه نمک که دل را به شور میانداخت* *🖍یاد شلمچه بخیر که تکرار اُحُد و عاشورا بود و طلائیه که ارزش طلا را شکست.* *🖍یاد کلاه آهنی بخیر که نگهبان سجده گاه ملائک بود، چفیه که سجاده عبادت بود و پلاک که شماره پرواز را نشان میداد.* *🖍یاد لباسهایی بخیر که هیچ درجه ای نداشت، لباسهایی که ساده و بی اتو بودند* *پوتین هایی که بدون واکس بودن و هیچگاه بر پدال بنز و پورشه و لامبورگینی قرار نگرفتند.* *🖍یاد آفتاب جبهه بخیر که به گرمی می تابید وماهش که شرمنده ماههای زمینی بود و ستارگانش که به ستاره های زمینی چشمک می زد وعطرش که بوی باروت میداد.* *🖍یاد گلوله هایی بخیر که قاصد وصال بودند و ترکش هایی که امر به معروف می کردند.* *🖍یاد گونه هایی بخیر که بر آن اشک استغفار می غلتید ومحاسنی که بر آن غبار تبرک می نشست، دعای کمیلی که پایانش پاکی بود وقنوتی که در آن توفیق شهادت طلب می شد* *🖍یاد جهان آرا بخیر که به آرایش جهان پرداخت، نامجو که به دنبال نام و نشان نبود، کلاهدوز که از نمد انقلاب کلاهی برای خود نساخت، چمران که معلم اخلاق بود، زین الدین که زینت دین بود، باکری که مجسمه اخلاق بود، خرازی که بجز با خدا معامله نمیکرد آبشناسان که کسی او را نشناخت و صیاد که دلها‌ را شکار میکرد.* *🖍یاد پیکرهایی که هیچگاه برنگشت، یاد مادرانی بخیر که بی صدا میگریستند و بچه هایی که هیچ گاه پدرانشان را ندیدند.* *🖍یاد لبخندهایی بخیر که قهقهه شهادت بود، دستانی که به عباس اقتدا کردند و پاهایی که زوتر به بهشت پیوستند.* هیهات؛ که ما ماندیم و درد فراق یاران... *🖍کجا رفت تأثیر سوز دعا، کجایند مردان بی ادعا* *🖍کجایند شور آفرینان عشق، علمدار مردان میدان عشق* 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 . دختری که به شهدا میخندید؟! درسفربه جنوب محجبه شد! . . 🌷 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺دفاع ابدی از نظریه نظام انقلابی 🔹انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی‌عمل میشمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند. «بیانیه گام دوم»