حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند. آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت: طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد. دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو، اما او گفت: نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو! روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند، سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید. آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است! قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد.
زیباترین منش انسان راستگویی است
#قدیمی
#کمیاب
🪆برای تماشای خاص ترین تصاویر عضو شوید ⛰
👉 @Bygone
آقا محمد خان یا آغا محمد خان ؟
آغا در زبان ترکی به معنای خواجه یا اخته میباشد .
میگویند که دختر شیخ علی خان زند با آغا محمد خان رابطه برقرار میکند و موجب بدنامی خود وخانواده میشود .
هنگامی که محمد حسین خان قاجار در قرق اشرف با شبخ علی خان زند میجنگید ، آغا محمد خان بهمراه مادرش جیران در جنگ حضور داشتند .
محمد حسین خان میگریزد ولی آغا محمدخان و جیران باسارت در میایند .
شیخ علی خان زند میخواهد آغا محمد خان را بقتل برساند ولی جیران با التماس میخواهد که فرزندش را بقتل نرساند .
شیخ علی خان مجازات خفیف تری برای ظلم به دخترش در نظر میگیرد و به دژخیم دستور میدهد که او را عقیم کنند .
پس از اعمال این مجازات ، آغا محمد خان و مادرش جیران آزاد میشوند .
بعد از اینکه سر محمد حسین خان قاجار را از تن جدا کردند وبرای کریمخان زند فرستادند ، جیران از فرزندش آغا محمد خان خواست که به قرآن وشمشیر سوگند یاد کند که نسل زندیه را طوری معدوم کند که حتی از هفتمین خویشاوند سببی آنها یک طفل باقی نماند .
این گفته چنان در دل او جای گرفت که ۲۰ هزارتن از مردم کرمان را فقط بخاطر اینکه به لطفعلی خان زند پناه داده بودند کور کرد و در آنجا کشتار و تجاوز زیادی انجام داد .
#قدیمی
#کمیاب
🪆برای تماشای خاص ترین تصاویر عضو شوید ⛰
👉 @Bygone
تیمور لنگ و دختر شامی
علامه محمدمهدی حائری مینویسند تیمورلنگ وقتی بر شرق و غرب شام تسلط یافت تمام آن دیار را که اهل عناد با خاندان رسالت بودند خراب کرد! چون داستان ورود اهلبیت بر مجلس یزید و شادی و طرب مردم در زمان ورود آنان را شنیده بود. اهل شام که دانستند تیمور با آنها بدخلق و سختگیر است، سعی کردند به واسطه ازدواج به او نزدیک شوند. بزرگ اهل شام پیش تیمور آمد و گفت: ما میخواهیم دختری صاحب صفات نیک و زیبایی و عقل و کمال به تزویج شما دربیاوریم! تیمور پذیرفت و دستور داد تا برای جشن بازارها را زینت کنند و به رقص و طرب بپردازند! در این حال به خادمش دستور داد که ناقه ای ضعیف و بدون پالان تهیه کنند و عروس را سوار و در کوچه و بازار بگرداند و همه اهل شهر به آن دختر خیره شوند. شیوخ شهر غضبناک شدند. به سوی تیمور رفتند و گفتند: این چه کاریست که خادم شما انجام داد؟ تیمور گفت: وای بر شما، من به او دستور دادم.
اهل شام گفتند: در جاهلیت نیز با بزرگان چنین نمیکردند❗️
تیمور گفت: وای بر شما 💔 اگر شما این عمل را نمی پسندید چرا همین کار را قبلا با عترت پیامبر کرده اید⁉️
شیوخ گفتند: این دختر پاکدامن ترین اهل شام و دختر حاکم است. تیمور گریست و گفت وای بر شما اتباع یزید! کدام شاهی برتر از رسول الله و کدام دختری پاکدامنتر از دختران امیرالمومنین است💔 شما دختران محمد و علی را در کوچه و بازارهایتان گرداندید و برای تمسخر آنها از خانه هایتان خارج شدید⁉️
✅ دوزخ بر شما، آیا حسین حجت خدا و فرزند حجت خدا نبود که اهل و عیالش را درحالیکه اسیرتان بودند سوار بر ناقه ها از شهری به شهر دیگر به اسارت بردید.
👉 @Bygone