𖥔🌞 ݁˖
فاصله فقط یه شوخی کوچیکه بین دو نوری که هنوز همزمان میتابن.من هنوز حس میکنم گرمایی از لابهلای هو
حالا هرچی زمان میگذره، بیشتر یاد میگیرم ببینم بدون اینکه خیره شم،بفهمم بدون اینکه بپرسم،و دوست بدارم بدون اینکه کسی بفهمه دارم.
مثل یه سیاره که هنوز مدارش رو به احترام خورشید نگه داشته،بیصدا.
مهربونی ثابت،مثل نور، یه سیاره؟ نه، میدرخشه ، میسوزه ، گرم میکنه، به نظرم ایندفعه میتونیم بگیم یه ستاره مداری با یه خورشید داره،نه از اجبار، نه از عادت،
از درک.
از همون نوری که یه روز، یهجایی، گفت:
«میبینمت.» و همین باعث بهترین حس ها میشد و همچنان میشه، دیده شدن و بعد از اون «می فهممت.» و میدونی؟ بیشتر این زاویه دید تو اون سکوت های معنا داری که فقط خودمون متوجه می شیم و در طی یک سال شکل گرفت.
شاید اینکه یکی از زاویه دید هام رو سعی کردم باز کنم خیلی یهویی و رندوم بود ولی واقعا اینطوریم که