این عشق را تمام می کنم
از هر چیزی که مرا یاد او بیندازد دوری میکنم
سعی میکنم او را در دل و ذهن خسته ام سبز نگه دارم
هیچ گاه فراموشش نخواهم کرد
سرنوشتم و افسار سرنوشتم را می دهم به دست دانای دو عالم
تمام میکنم این بلاتکلیفی و این غصه و این بغض لعنتی را ...
#نوشته_های_دفتر_خاطراتم
دلم جوری شده که حتی خودمم اونو نمی فهمم
همیشه یک گوشه اش همیشه ها همیشه ی همیشه چه در جمع چه در خلوت همیشه دلتنگ و ناراحت هست
خود ، خود را به این حال رسانده ام
خود ، خود را عاشق و شیفته ی او کردم
مگر بدون عشق نمی توانم زندگی کنم ؟
چرا دلم دلبر می خواهد ؟
می توانم تنهایی هم سپری کنم اما من که نه دلم دلدار می خواهد
خودم که نه نفسم هوایی می خواهد
خودم که نه آرزوهایم امیدی می خواهد
#نوشته_های_دفتر_خاطراتم
چقد خوبه که دفتر خاطراتی داشته باشیم
و لحظات زندگیمان را در آن ثبت کنیم
که بعدا با خواندنشان شاید اشک بریزیم
شاید بخندیم شاید درس عبرت بگیریم از اشتباهاتمون:))
گاه باید چشم بست و مثل یک کودک گریست
چیست چاره لااقل آدم دلش وا می شود
#نوشته_های_دفتر_خاطراتم
از غزل هایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه ، همین معمولی ساده بساز
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد
#نوشته_های_دفتر_خاطراتم
لیست آرزوها و اهداف
🌱 خدمت به بشر از هر نوعی
🌱 یاد گرفتن رقص باله
🌱 دکترای روانشناسی رو گرفتن
🌱 رفتن به ایتالیا ، برزیل ، هند ، دهلی یا بمبئی ، هرات ، نورستان ، جنگل آمازون ، نیویورک و ....
🌱 یک روز را مثل کودکان تفریح کردن
🌱 رفتن به شهر زیبای کاتالونیا در اسپانیا
و ......
#نوشته_های_دفتر_خاطراتم
کلی شعر پاشایی مرحوم و سامی یوسف رو نوشتم😂
چه دیونه ای بودم من
چه حوصله ای داشتم 😂🚶♀
زیبا و پر حرارت و محبوب و دلبری
از هر کسی که دیده ام ای نازنین سری
لیلی که شُهره گشت به دلدادگی و مهر
گر باورم کنی تو از او مهربان تری
تو سایبان و چتر دل خسته منی
در شام تیره ماهِ منیر و منوری
~کتاب گردی روی آینه
#نوشته_های_دفتر_خاطراتم
چقد کتاب می خوندم و از هر بخش کتاب بیشتر خوشم می اومد تو دفتر خاطراتم می نوشتم
چقد تغییر کردم🚶♀
ما سر کوچه تردید به هم پیوستیم
رفته رفته گل باور وا شد
افق همفکریمان پیدا شد
از فشار تب و تاریکی شب دور شدیم
یک دل و جور شدیم
لحظه های من و تو در تپش خاطره ها می گذرد
گفته هایمان همه پررنگ و جلاست
اصل هم فکریمان پابرجاست
روزمان شیرین است
ابر امید به پشت دل ما
بارش گرم محبت دارد
نم نماک می بارد
~کتاب گردی روی آینه
~لندن | حسن کریم پور
سال ۸۲ برابر با ۲۰۰۳ میلادی
#نوشته_های_دفتر_خاطراتم
بچه ها کتاب گردی رو آینه عالیه
من شبا برای خوندنش بیدار می موندم
داستانش واقعیه
از دستش ندید
بخش هایی از کتاب رو گذاشتم براتون🚶♀