🌷
دعای #روز_بیستونهم ماهمبارکرمضان
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
در آخرین سحر ماه رمضان حوائج شخصی رو فراموش کنیم و فقط فرج #امام_زمان رو از خدا درخواست کنیم ❤️
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
💎
راهکارهای زندگی موفق درجز #بیستونهم
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ داستان عجیب شهادت شهید چمران
🔶 گفتگو با حاج حسین یکتا در مورد خاطرات شب قبل از شهادت شهید چمران که با هواپیمای شخصی رفت به دیدن همسرش و همسرش راضی به شهید شدن او نبود.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستانک
🚌 اتوبوس از ایستگاه اول حرکت کرد،
تمام صندلیها پر بود
و به ناچار وسط راهرو ایستادم.
چند ایستگاه اول،
همچنان به جمعیت اضافه میشد
و من هم خستهتر،
البته دیدن صحنهی احترام نوجوان،
که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد، خستگی را از تنم به در کرد!
هر چه به ایستگاه پایانی نزدیکتر میشدیم،
شلوغی هم رو به خلوتی رفته و از جمعیت کاسته میشد!
کنار پیرمردی که از ایستگاه اول،
سرش را به شیشه تکیه داده بود،
یک صندلی خالی شد و نشستم.
هوا کم کم رو به تاریکی میگذاشت
و فضا کمی دلگیر شده بود!
پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت، رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت:
«جَوون دیدی ایستگاه اول چه قدر شلوغ بود؟!»
گفتم:
«بله پدرجان.»
گفت:
«میبینی الآن که داریم به آخر خط میرسیم، چه قدر خلوت شده؟!»
من که از این سوال و جواب حسابی گیج شده بودم، گفتم:
«بله؛ چه طور مگه؟!»
لبخندی روی لبش نشست و گفت:
«آخرالزمان هر چی به ایستگاههای آخر نزدیکتر میشیم،
آدمای بیشتری از قافلهی حق پیاده میشن!
از علما شنیدم حدیث داریم که دین نگه داشتن تو آخرالزمان
مثل نگه داشتن آتش توی دست میمونه!
پس تا جوونی مراقب خودت باش تا منحرف نشی، خسته نشی.
ضمنا از کم شدن آدم های توی مسیر حق نترس!»
من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم،
یاد حدیثی #امامصادق(علیهالسلام) افتادم که فرمودند:
«به خدا سوگند! شما خالص میشوید؛
به خدا سوگند! شما از یکدیگر جدا میشوید؛
به خدا سوگند! شما غربال خواهید شد؛
تا این که از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر!»
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
💕 #داستان_کوتاه
"مهمان حبیب خداست"
"ابوذر" در خیمه خود در "بیابان" بود، ڪه "مهمانانی ناشناس و خسته" از گرما وارد شده و به او پناه آوردند.
ابوذر به یڪی از آنها گفت:
"برو و شتری نیڪ برای ذبح بیاور ڪه مهمان حبیب خداست."
"مرد مهمان" بیرون رفت و دید، ابوذر بیش از ۴ شتر ندارد.!
"دلش سوخت و شتر لاغری را آورد."
ابوذر شتر را دید و گفت:
چرا "شتر لاغر" را آوردی؟!
مهمان گفت:
بقیه را گذاشتم برای روزی ڪه به آن "احتیاج داری."
ابوذر تبسمی ڪرد و گفت:
"بالاترین نیازم روزی است ڪه در قبر مرا گذاشته اند و به عمل خیر محتاجم و چه عمل خیری بالاتر از این ڪه مهمان و دوست خدا را شاد ڪنم."
* برخیز و چاق ترین شتر را بیاور.! *
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
جملاتی کوچک با مفاهیم بزرگ
⭐️آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!
⭐️اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.
اگر اضطراب دارید، درگير آینده!
و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر میبرید.
⭐️یک نكته را هرگز فراموش نكنيد:
لطف مکرّر، حقّ مسلّم میگردد!
پس به اندازه لطف کنيد...
⭐️قدر لحظهها را بدانيد!
زمانی میرسد که دیگر شما نمیتوانید بگوئید جبران میکنم.
⭐️از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟
چون سعی میکند با دروغهای پیدرپی، شما را قانع كند!
⭐️غصّههایتان را با قاف بنویسيد تا هرگز باورشان نکنيد!
انگار فقط قصّه است و بس...
⭐️هیچ بوسهای جای زخمزبان را خوب نمیکند!
پس مراقب گفتارتان باشيد...
⭐️جادّهی زندگی نبايد صاف و هموار باشد وگرنه خوابمان میبرد!
دستاندازها نعمت بزرگی هستند...
⭐️و نکتهی آخر :
هیچوقت فراموش نكنيد كه :
دنيا تكرار نمیشود ...
پس با آرامش کامل زندگی کنید
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#حکایت
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره، دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد.
امیر علت این خنده را پرسید. مرد پاسخ گفت: "در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم.روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت:" شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است!!"
اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم... امیر پس از شنیدن داستان، رو به مرد میکند و میگوید: "کبکها شهادت خودشان را دادند."پس از این گفته، امیر دستور داد؛ سر آن مرد را بزنند.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستانک
در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند.
پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید .
پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد .
بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟
پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند.
عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست
عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر
(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🔵 جزء بیست و نهم
🌕 اگر امام زمانتان غایب شود ...
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه لحظهی خداحافظی صاحبخونه کنار در میایسته به مهمانش لبخند میزنه
لبخند خدا بدرقه زندگیتان❤️
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
روضه_غربت_امام_زمان_معاونیان_Def(1).mp3
4.33M
📚 اختصاصی ( شب عید فطر )
👈روضه غربت امام زمان...😭
❌لطفا حتما و با حال مناسب گوش کنید
👌نشر حداکثری به نیت فرج
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
🔴 امام رضا علیه السلام:
أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ صلّياللهعليهوآله فِي لَيْلَةِ الْفِطْرِ، فَإنَّهُ لَيْلَةٌ يُوَفَّى فِيهَا الْأَجِيرُ أَجْرَه.
✳️ در شب #عيد_فطر، بسیار ذکر خدا کنید و بر رسول خدا صلّی الله عليه و آله بسیار صلوات بفرستيد، زيرا اين شب، شبی است که مزدِ مزدبگیر به طور کامل پرداخت میشود.
📚 #بحارالأنوار، ج ۹۱ ص۱۳۲
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
🔻 #مستحبات و #مکروهات را بشناسیم...
🔴 فضیلت خوردن تربت حضرت #سیدالشهداء سلام الله علیه صبح روز #عید_فطر
🔹قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيُّ لِأَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام): إِنِّي أَفْطَرْتُ يَوْمَ الْفِطْرِ عَلَى طِينِ الْقَبْرِ وَ تَمْرٍ، فَقَالَ لَهُ: جَمَعْتَ بَيْنَ بَرَكَةٍ وَ سُنَّة.
🔸 علی بن محمد نوفلی گفت : به حضرت امام کاظم صلوات الله علیه عرض کردم ؛ من روز عید فطر ، با تربت قبر (خاک کربلا) و خرما افطار کردم. پس فرمود : با این کار ، بین برکت و سنّت جمع نمودی.
📚من لايحضره الفقيه/ج۲/ص۱۷۴
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥰 شب #عید_فطر از نظر قدرت تطهیرکنندگی و رشد روح انسان، معادل تمام #ماه_رمضان هست!
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
🌼
بارالها
پایان یافتن این ماه را
پایان یافتن خطاهایمان
قرار بده …
دعای ۴۵ #صحیفه_سجادیه
عیدتون مبارک
طاعات و عبادتهاتون قبول 🪴
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
📌قسمتى از سخنرانى امام كه در روز عيد فطر در كوفه ايراد فرمود
#نهج_البلاغه
🤍الْحَمْدُ لِلَّهِ غَيْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لَا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ لَا مَأْيُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ وَ لَا مُسْتَنْكَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ، الَّذِي لَا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَةٌ وَ لَا تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَةٌ.
📿ستايش خداوندى را سزاست كه كسى از رحمت او مأيوس نگردد، و از نعمت هاى فراوان او بيرون نتوان رفت، خداوندى كه از آمرزش او هيچ گنه كارى نا اميد نگردد، و از پرستش او نبايد سرپيچى كرد. خدايى كه رحمتش قطع نمى گردد و نعمت هاى او پايان نمى پذيرد.
📘#خطبه_45
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
امام صادق (علیه السلام):
🔹 أفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ إِدْمَانُ اَلتَّفَكُّرِ فِي اَللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ .
🔸 بهترين عبادت انديشيدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.
📚 الکافی (باب الایمان و الکفر)
جلد ۲ صفحه ۵۵
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan